پوریا عالمی در روزنامه قانون نوشت:
سیدعلی موسوی گرمارودی گفت: شرم میکردم از خودم اگر بر صادق هدایت لعنت نمیفرستادم. خداوندا صادق هدایت را لعنت کن.
بشمار
جلسات ادبی از فردا اینطوری برگزار میشود:
یک سری نویسنده و شاعر همه با محاسن و بی معایب، حلقه نشستهاند و نیمی خمیازه و نیمی مشغول خوردن موز و خیار. گرمارودی هم دارد یک شعری، چیزی میخواند. یکی از حضار میگوید: احسنت.
یکی دیگر میگوید: بر چشم بد لعنت.
گرمارودی شکستهنفسی میکند و میگوید: ما که قابل نیستیم. بر صادق هدایت لعنت؛ بشمار.
دیالوگ
ظریفی را گفتند: سیدعلی موسوی گرمارودی گفته خداوند صادق هدایت را لعنت کند.
ظریف گفت: کی گفته؟
گفتند: سیدعلی موسوی گرمارودی.
ظریف گفت: کی هست؟
لعنتنامه
خداوندا صادق هدایت را لعنت کن که با این همه لعنتی که میکنندش هنوز هم غیر از ادبیات او، بخش زیادی از این ادبیات به لعنت خدا هم نمیارزد. بشمار.
خداوندا صادق هدایت را لعنت کن که حق سیدعلی موسوی گرمارودی را خورده است. بشمار.
خداوندا صادق هدایت را لعنت کن که سرفصل ادبیات جدید در زبان فارسی است اما خیلیها سرفصل که هیچی، سرماه که هیچی، سرروز که هیچی، اصلا اسمشان توی تقویم هم نیست.
خداوندا صادق هدایت را لعنت کن سبیل داشت و کت و شلوار میپوشید. و توی عکس خیلی خوب میافتاد.
حتما حق سیدعلی موسوی گرمارودی را خورده. لعنت بر آدم خوشتیپ. اگر هدایت خوشتیپ نبود اینقدر معروف نمیشد.
خداوندا صادق هدایت را لعنت کن که استخوان است در گلو شاعران و خار در چشم نویسندگان و تاج بر سر ادبیات. بشمار.
خداوندا صادق هدایت را لعنت کن که فارسیاش اینقدر خوب بود و به ادبیات خدمت کرد. حتما جاسوس بوده وگرنه باید کمر به قتل زبان فارسی میبست. بر جاسوسجماعت لعنت؛ بشمار.
بر يزيد و يزيد پرستان زمانه لعنت.
بيش باد و كم مباد.