مطلب زیر را آقای روحالله پورحسن برای فرارو ارسال کردهاند
بازهم براى چندين و چند بار ديگر كه آخرين بار نيز نخواهد بود شاهد اين هستيم كه صدا و سيما براى جذب مخاطب حداكثر اقليتى را فدا مى كند.
اين اقليت گاهى شامل يك صنف، گاهى يك طبقه و گاهى دربرگيرنده يك قوم و يك فرهنگ است.
همه ما كم و بيش مى دانيم كه ارزش و قداست كارهاى فرهنگى و هنرى به رسالت و هدفى است كه براى آن تعريف مي شود يا به عبارت ديگر همان محتواى اثر. هنرمند هم به نقش و تاثيرگذارى مثبت در جامعه هنرمند است نه ژست و قيافه هنرمندانه.
گمان نمى رود رويكردى كه در بعضى سريالهاى تلويزيونى اتخاذ مى شود در اين راستا باشد و حتى مى توان آن را خلاف اخلاق دانست وقتى يك فرهنگ محلى براى خنداندن طيف وسيعترى از مخاطب به باد تمسخر گرفته مى شود.
در آن صورت آن اثر در رديف آثار هجو قرار مى گيرد حتى اگر به نيت طنز ساخته نشده باشد. ريشخندى كه براى يك فرهنگ دردآور است.
بر همه ما روشن است كه تمسخر در اكثر فرهنگ ها و آيين ها خلاف اخلاق و گناه است.
البته اين تنها يك ذهنيت نيست وقتى از افراد غير بومى و در نتيجه اداى لهجه مصنوعى براى ايفاى نقش استفاده مى شود. اگر چنين نكته اى غير عمدى و از سرناچارى تلقى شود، اغراق در اداى بعضى هجاها و آواها و رفتارها و حركات و جملات غير عادى كه بخودى خود مايه خنده مخاطب است و براحتى پيوند خود را با فرهنگ محلى مورد نظر برقرار مى كند، اصلا نمى تواند سهوى باشد. حال نيت هر چه كه باشد، يا در بعضى قسمت ها صفات مثبتى به فرهنگ مزبور چسبانده شود.
اين گناه زمانى نابخشودنى است كه تجربه مشابه توسط همان مجموعه در گذشته ى نزديك اتفاق افتاده باشد. به بيان ديگر اگر عوامل سازنده فيلم بازخورد نارضايتى مخاطبانى كه دستمايه خنده شده اند را دريافت نكرده باشند، ضعف عمده ايست كه نمى توان از آن گذشت.
ناگفته نماند كه اين موضوع اصلا به معناى تعصب و دفاع همه جانبه از يك فرهنگ و قوميت نيست. در واقع از عدم تمسخر نمى توان به تعصب رسيد و عدم تعصب دليلى بر تمسخر نيست كه آن مقوله اى جداست و امرى على حده.
از طرفى مقصود اين نيست كه از فرهنگ ها و لهجه هاى محلى در كارهاى سينمايى و تلويزيونى استفاده نشود، اما موارد مذكور وسايلى هستند كه به اعتقاد بنده براى نيل به هيچ هدفى نمى توان از توجيه شان عبور كرد.
اينكه مقصر اصلى صدا و سيماست يا سازنده فيلم يا هر دو مهم نيست چرا كه نه اين مقاله عريضه ايست براى ارائه به دادگاه نه نگارنده آن قاضى. آنچه مد نظر است عمل ناپسندى است كه تمام دست اندركاران و افراد موثر در پخش اثر به نوعى در اين عمل ناپسند سهيم هستند.
به اميد تجديدنظر و ترتيب اثر!