فرارو- یک تحلیلگر سیاسی اصولگرا معتقد است که ائتلاف پیشرفت (قالیباف، ولایتی و حدادعادل) به نوعی ابهام در مورد کیفیت ادامه کار خود رسیده است. وی در توضیح این ابهام گفت: «ملاک اولیه
مطرح شده در این ائتلاف برای گزینش نامزد نهایی بحث نظرسنجی بوده که بر این
اساس انتظار این بوده که دکتر قالیباف به عنوان نامزد نهایی آن اعلام شود
چرا که وضعیت ایشان در نظرسنجی ها با سایر نامزدهای اصول گرا قابل مقایسه
نیست.»
رسول بابایی روزنامه نگار اصولگرا و مدیر مسئول پیشین روزنامه های همشهری و تهران امروز در گفت و گویی با خبرنگار فرارو به بررسی آرایش نیروهای سیاسی در انتخابات ریاست جمهوری پرداخته است.
متن این گفت و گو به این شرح است:
جنابعالی آرایش سیاسی و قطب بندی جریان های اصلی در انتخابات آینده را چطور ارزیابی می کنید؟ انتخابات آینده چند ضلع اصلی دارد و هرکدام چه استراتژی در پیش خواهند گرفت؟
رصد فضای سیاسی کشور در هفته ها و ماه های گذشته و چشم انداز تحلیلی موجود از رویدادهای منتهی به انتخابات طی چند هفته آینده این گمان را تقویت می سازد که در نهایت اصلاح طلبان، اصول گرایان و حامیان دولت سه نیروی اصلی حاضر در صحنه انتخابات خواهند بود. اصلاح طلبان پرچم نجات ایران را بلند خواهند کرد، اصول گرایان از تغییر در روندهای موجود صحبت خواهند کرد و حامیان دولت احتمالا از برنامه هایی سخن خواهند گفت که به واسطه سنگ اندازی های برخی!!! موفق به عملیاتی کردن آنها نشده اند، ولی در صورت تداوم حضور در قدرت به هر شکل ممکن آنها را عملی خواهند ساخت.
اصلاح طلبان با چه آرایشی وارد انتخابات خواهند شد؟ آیا آنها با یک گزینه مطرح و شناخته شده (همچون خاتمی و یا هاشمی) وارد عرصه خواهند شد یا با گزینه ای کمتر شناخته شده؟
اصلاح طلبان از دو شانس اصلی برای تاثیرگذاری حداکثری بر صحنه انتخابات برخوردارند. نخستین گزینه اصلی آنها به حضور خاتمی باز می گردد وگزینه دیگر حضور هاشمی رفسنجانی است. البته در هفته های گذشته احتمال حضور این افراد به شدت پایین آمده و به چیزی نزدیک به صفر رسیده ولی خوب هنوز گروه هایی در اصلاح طلبان می کوشند مانع از منتفی شدن صد در صد عدم حضور این آقایان شوند. اما نباید از قرائنی غافل شد که تلاش های این عده را بی اثر می کنند.
در مورد آقای خاتمی نخستین موضوع مطرح اینست که حضور وی در صحنه به نوعی مقابله جویی با نظام تعبیر می شود و به هر شکل در قالب نوعی هزینه تراشی برای نظام برداشت خواهد شد. اساسا بخشی از اصلاح طلبان حامی حضور خاتمی از همین زاویه حضور او را دنبال می کنند و اینکه نظام اگر او را ردصلاحیت کند به مشروعیت انتخابات آسیب وارد شده و اگر چنین اتفاقی نیفتد امکان شکل گیری جنبش خیابانی وجود دارد.
اما باید در نظر داشت روحیه آقای خاتمی و مشی ایشان با ورود به فاز تقابل جویی و هزینه زایی برای نظام سازگار نیست و بسیار بعید است که با علم به هزینه ای که حضورش برای نظام ایجاد می کند و خطری که برای منافع ملی کشور ایجاد می شود، خاتمی تن به حضور در صحنه بدهد.
البته آقای خاتمی نسبت به احتمال بالای رد صلاحیت خود نیز بیم ناک است و حاضر به پذیرش چنین هزینه ای نیست. واقعیت قضیه اینست که آقای خاتمی در جریان اتفاقات پس از انتخابات ریاست جمهوری 1388 در مدیریت روابط خود با نظام و جنبش سبز ناتوان بود و نتوانست به شکلی هم حضور خود در چهارچوب های نظام سیاسی را تضمین کند و هم جایگاه خود در جنبش سبز را حفظ کند و همین عدم موفقیت به احتمال بسیار بالای رد صلاحیت او انجامیده است.
البته از نکته ای نیز نباید غافل شد و آن هم اینکه بر خلاف ادعای اصلاح طلبان مبنی بر احتمال بالای پیروزی خاتمی، اتفاقا قرائن بسیاری از احتمال بالای شکست ایشان در صورت حضور در صحنه حکایت دارند. با توجه به فرصت کمی که ایشان دارد و عطف به اینکه چهره ای تکراری و با جذابیت های از دست رفته است و اساسا حرف جدیدی نیز برای گفتن ندارد، نباید شانس چندانی برای پیروزی خاتمی قائل شد. یک نکته خیلی جدی که هم برای خود خاتمی و هم افکار عمومی مطرح است به توانایی خاتمی برای حل مشکلات امروز کشور باز می گردد. خود آقای خاتمی هم از این مهم بیم ناک است که خیل مطالبات مردمی بر سر او و اصلاح طلبان بار شوند و او و اصلاح طلبان از پاسخگویی عاجز باشند. بنابراین به اعتقاد من خاتمی وارد صحنه نخواهد شد.
و آقای هاشمی؟
ببینید در مورد آقای هاشمی واقعیت اینست که ایشان از لحاظ روحی روانی بی میل نیست وارد صحنه شود و در عین حال که شاید بتواند شکست های قبلیش را جبران کند برخی از اهداف بر زمین مانده خود را عملیاتی کند. ولی شواهد نشان می دهد آمدن ایشان هم پیچیده و بغرنج است و به همین سادگی ها نیست. شما به خبری که هفته قبل منتشر شد پیرامون اظهارات آقای هاشمی و بعدا از سوی ایشان تکذیب شد دقت کنید. چنین اخباری واقعیت های قابل توجهی را با خود به همراه دارند.
خبر از این قرار بود که هاشمی خود اذعان می کند که مقام معظم رهبری رویکردها و نوع نگاه او به مسائل را قبول ندارند و نوعی بی اعتمادی بین هاشمی و حاکمیت ایجاد شده است. همین موضوع می تواند دلیل خوبی برای انصراف هاشمی از حضور در صحنه باشد. البته سن و سال ایشان را هم نباید از نظر دور داشت که قدرت مانور ایشان را کم می کند و می تواند ترمزی برای اراده حضور هاشمی باشد.
هرچند بحث خطر پذیرش شکستی مجدد نیز مطرح است چنانکه اگر چه رای هاشمی از بسیاری از چهره های دیگر حاضر در صحنه بیشتر است ولی نباید از آرای منفی ایشان غافل شد که احتمال پیروزی هاشمی را کم می کند. باید در نظر داشت ویژگی های گوناگون رفتاری و حتی شخصیتی هاشمی نزد بخش هایی از بدنه جامعه مورد نقد جدی قرار دارد و این موضوع پایگاه رای منفی گسترده ای بیشتر از هر نامزد دیگری برای هاشمی ایجاد کرده است. بنابراین در مجموع زمینه چندانی برای حضور هاشمی در صحنه نیز وجود ندارد.
پس به اعتقاد شما اصلاح طلبان با نامزدی کمتر شناخته شده وارد صحنه می شوند؟
بله. البته با وجود عدم حضور خاتمی و هاشمی، سه راه پیش روی اصلاح طلبان باقی می ماند. اینکه بر روی یک نفر اجماع کنند، از نامزدهای مختلفی حمایت کنند و یا اینکه از صحنه کناره گیری کنند. بحث اجماع که به اعتقاد من به دلایل گوناگون منتفی است.
نخستین دلیل هم اینکه اساسا فرد مورد اجماع وجود ندارد. چهره ای که بتواند محل اجماع کلیه سلایق و طیف های درون اصلاح طلبان قرار گیرد. در عین حال تعارض ها و تفاوت های اصلاح طلبان در سال های گذشته بسیار بالا رفته و امکان چنین اجماع هایی نیز کمتر شده است.
بحث کناره گیری نیز هوادار چندانی در میان اصلاح طلبان ندارد و بنابراین گزینه حضور چند نامزد اصلاح طلب پیش می آید. چند نامزدی که به اعتقاد من شانس چندانی نیز برای حضور تاثیرگذار در صحنه ندارند. آقای حس روحانی را در نظر بگیرید که اگر چه رابطه خوبی با هاشمی دارد اما مقبولیت چندانی در میان نیروهای سیاسی و اجتماعی اصلاح طلب ندارد و البته آقای هاشمی نیز هنوز تمام قد پشت او نیامده است.
حتی اصلاح طلبان گمان می کنند روحانی بازی آنها را بر هم زده و می بینید که حتی برخی از اصلاح طلبان او را تخریب می کنند و از همین رو هم محل اجماع قرار گرفتن او هم بلاموضوع است. آقای عارف هم مطرح است که معتقد است در صورت عدم حضور خاتمی و هاشمی، کاندیداتوری اصلاح طلبان حق او است و همه باید از او حمایت کنند. آقای جهانگیری هم که رفته رفته حضورش در صحنه جدی شده و انتظار حمایت بخش هایی از کارگزاران از او می رود.
بنابراین ملاحظه می کنیم که نوعی آشفتگی و سردرگمی اصلاح طلبان را عذاب می دهد تا جایی که حتی زمزمه هایی در مورد احتمال حمایت آنها از مشایی نیز وجود دارد. این آشفتگی و سردرگمی است که باعث می شود امید چندانی نسبت به توفیق اصلاح طلبان در انتخابات جاری وجود نداشته باشد.
البته اصول گرایان هم به نوعی با چنین آشفتگی مواجه هستند و با وجود تعدد کاندیدا و ائتلاف ها هنوز مسیر مشخصی برای حضور در صحنه انتخاب نکرده اند..
ببینید در مورد اصول گرایان اگر چه صف بندی نهایی هنوز مشخص نشده ولی تا حد قابل ملاحظه ای نیروهای اصلی و تاثیرگذار صحنه علیرغم ابهاماتی که در مورد کیفیت حضور آنها حضور دارد مشخص شده اند و به نظر می رسد رئیس جمهور بعدی نیز از میان همین نیروهای اصلی اصول گرا برگزیده خواهد شد.
ائتلاف سه گانه اصول گرایان یا همان ائتلاف پیشرفت اصلی ترین حرکت انتخاباتی اصول گرایان بوده که البته باید پذیرفت اکنون به نوعی ابهام در مورد کیفیت ادامه کار خود رسیده است. ملاک اولیه مطرح شده در این ائتلاف برای گزینش نامزد نهایی بحث نظرسنجی بوده که بر این اساس انتظار این بوده که دکتر قالیباف به عنوان نامزد نهایی آن اعلام شود چرا که وضعیت ایشان در نظرسنجی ها با سایر نامزدهای اصول گرا قابل مقایسه نیست.
اما به نظر می رسد 2 نفر دیگر ائتلاف و به ویژه دکتر ولایتی تصور متفاوتی در این مورد دارند و قائل به درنظر گرفتن عناصر دیگری برای ساز و کار گزینش نامزد نهایی هستند تا روند به شکلی متفاوت ادامه یابد. وقتی ما صحبت های آقای ولایتی را از ابتدای شکل گیری ائتلاف بررسی می کنیم، نوعی تناقض و دوگانگی در صحبت های اولیه و امروز ایشان می توانیم مشاهده کنیم.
به نظر می رسد آقای ولایتی بر اساس تحلیلی خاص نمی خواهد روند ائتلاف با ساز و کار نظرسنجی خاتمه یابد، چرا که بر این باور است که شاید با آغاز رقابت ها تغییراتی در آرایش نیروها و حتی نظرسنجی ها رخ دهد. برای همین هم هست که این روزها در ائتلاف صحبت از ثبت نام سه نفر در رقابت هاست که به نظر با منطق ائتلاف در تعارض است و مشکلات و تناقضاتی را در ادامه راه آن ایجاد می کند.
در حقیقت شما کار ائتلاف را پایان یافته و شکست خورده قلمداد می کنید؟
نه به این شکل که شما می گوئید. خوب در حال حاضر آقایان قالیباف و حدادعادل بارها پایبندی خود به مکانیزم های ائتلاف را اعلام کرده اند و در صورتی که آقای ولایتی هم در مورد اجرای مکانیزم های اولیه و مورد توافق ائتلاف اعلام آمادگی کنند، اتفاقا ائتلاف به شکلی موفقیت آمیز کار خود را به پیش خواهد برد.
در کنار این ائتلاف از ائتلاف دیگری تحت عنوان 3+2 نیز نام برده می شود
این ائتلاف هم به اعتقاد من دچار ابهامات جدی در ساز و کارهای درونی خود است و هنوز نتوانسته مکانیزم روشنی برای پیشبرد برنامه های خود ارائه دهد. در حقیقت نشانه روشنی در ائتلاف پیرامون دستیابی به اجماع برای معرفی یک نفر به وجود نیامده است.
وضعیت جبهه پایداری به اعتقاد شما چگونه است؟ آیا این گروه با نامزدی که معرفی کرده خواهد توانست به عنوان یک قطب در صحنه انتخابات ظاهر شود؟
گروه پایداری به باقری لنکرانی رسیده ولی به نظر می رسد مسائل و ملاحظات متعددی در مسیر حضور پایداری در صحنه وجود دارد.
نخست اینکه نامزد مد نظر آنها یعنی باقری لنکرانی چهره برجسته ای نیست از توانایی رای آوری هم برخوردار نیست و این تصور که بتواند موجی در حمایت از خود در جامعه ایجاد کند دور از ذهن به نظر می رسد.
دوم اینکه گروه پایداری هنوز نتوانسته تناقضات خود در زمینه مدیریت رابطه با دولت و نیز جریان انحرافی را برطرف سازد. چهره های پایداری از یک سو می خواهند به نوعی برای دور ماندن از هزینه های ارتباط با جریان انحرافی فاصله خود با دولت را حفظ کنند و از سوی دیگر خواهان بهره مند شدن از از بدنه اجتماعی و محبوبیت دولت هستند و می خواهند مزایای نزدیکی به دولت را به همراه داشته باشند.
گرفتار آمدن در این برزخ باعث شده پایداری حتی در گزینش نوع استراتژی انتخاباتی خود هم دچار تناقض باشد و با وجود نامزد ضعیفی هم که مطرح کرده شانس خود به عنوان مطرح شدن در قامت یک قطب انتخابات را به حداقل رساند.
کاندیدای اصلی دولت برای انتخابات چه فردی است؟ در صورت رد صلاحیت فرد مورد نظر واکنش آقای احمدی نژاد چطور خواهد بود؟
دیگر واضح و روشن شده است که نامزد اول دولت برای حضور در صحنه اسفندیار رحیم مشایی است و تمام امکانات سیاسی و رسانه ای دولت به نوعی در قالب استراتژی تحمیل او قرار گرفته است. با این وجود به احتمال زیاد شورای نگهبان صلاحیت این فرد برای عهده دار شدن ریاست جمهوری را تایید نخواهد کرد و دولت در این شرایط ناگزیر از پیگیری استراتژی بدیل است.
در این جا سه راه فراروی حامیان دولت قرار می گیرد.
راهکار نخست کناره گیری از رقابت های جاری ریاست جمهوری و انتظار چهار ساله برای تاثیرگذاری در انتخابات بعدی است.
راهکار دوم ادامه روند کنونی و در پیش گرفتن فاز مقابله جویی و تنش آفرینی در راستای تحمیل نامزد اصلی آنها به نظام است. تداوم این رفتار و استراتژی در آستانه تایید صلاحیت ها می تواند به تهدید به استعفا و یا عدم برگزاری انتخابات بینجامد که مطمئنا هزینه های سختی را برای آنها به همراه خواهد داشت.
اما سومین راه فراروی حامیان دولت که شاید احتمال وقوع آن نیز بیشتر از دو گزینه قبلی باشد تداوم تلاش برای نامزدی نفر اصلی مورد نظر آنهاست.بدین ترتیب تلاش های لازم برای نامزدی مشایی انجام خواهد شد و پس از ایجاد فضا و پتانسیل آفرینی حول حضور او، با وجود رد صلاحیت احتمالی تلاش خواهد شد این پتانسیل به سمت نامزد دوم دولت که فردی همچون نیکزاد و یا صالحی خواهد بود گسیل شود و بدین ترتیب دولت با نامزد دوم خود وارد عرضه شود.
تا در نتیجه آن خود و یارانشان را به سلامت از گزند پیگیری های بعدی برهانند
2-مشایی رد صلاحیت می شود وایجاد تنش هایی از سوی حامیان وی در دولت که ختم به خیر می گردد فضای جامعه را ملتهب می نماید.
3-قالیباف به عنوان نامزد نهایی اصولگرایان باقی می ماند.4-در نهایت خاتمی با سی ملیون رای از سوی مردم به عنوان رییس جمهور بر گزیده می شود.