محمد باقر قالیباف شهردار کلان شهر تهران و یکی از کاندیداهای ریاست جمهوری آینده روز یکشنبه با حضور در خبرگزاری فارس، ضمن بازدید از بخش های مختلف این خبرگزاری، به سوالات مختلف خبرنگاران پیرامون مسائل داخلی پاسخ داد. قالیباف 52 ساله در حالی برای رقابت های انتخاباتی آینده آماده می شود که یکی از اضلاع ائتلاف سه گانه اصولگرایان به شمار می رود.
قالیباف در این مصاحبه به تبیین رویکرد خود با عنوان «اصولگرایی اصلاح طلبانه» و «مدیریت جهادی» پرداخت و از سیاست «رشد بدون عدالت» در دوران سازندگی، و وادادگی و حاکمیت دوگانه دوران اصلاحات انتقاد کرد. قالیباف معتقد است فقدان تحزب واقعی عامل عدم شفافیت و آشفتگی در سیاست ایران است.
گزیده سخنان قالیباف به این شرح است: - دلیل عدم شفافیت و چندگانگی هم به نظر من چیزی نیست جز اینکه سیاست در کشور ما بر مبنای تحزب واقعی و متکی به اصول دینی و انقلابی نیست. واقعا یکی از اشکالات در کشور ما این است که ما در مقطع بعد انقلاب اسلامی – حتی پیش از انقلاب نیز اینگونه بوده است –نتوانستیم تحزب را در کشورمان نهادینه کنیم. همین الآن هم اگر نگاه کنید ما بیشتر جریانی و طیفی به موضوع فعالیت سیاسی نگاه می کنیم و فاقد نهادهای سیاسی برای سازماندهی و انسجام بخشیدن به فعالیت های سیاسی هستیم. متاسفانه موضوع فعالیت های سیاسی عمدتا حول و حوش قدرت می چرخد. شاید کمی بی انصافی است که من بگویم همه حرکت های سیاسی معطوف به قدرت هستند، اما واقعیت این است که گاهی احساس می شود که در فعالیت های سیاسی، قدرت و کسب آن به هدف بدل شده است.
مدیریت جهادی- مدیریت جهادی چیزی نیست که من بخواهم آن را خلق کنم. من معتقدم که مدیریت جهادی یکی از دستاورد های بزرگ انقلاب اسلامی است که مخصوصا در دوران دفاع مقدس و حتی قبل از دوران دفاع مقدس این مدیریت جهادی شکل گرفته است. اگر کمی به فضای قبل از جنگ برگردیم، بعد از پیروزی انقلاب تا آغاز جنگ تحمیلی، این مدیریت جهادی به معنای آنکه مردم و مدیران در یک فضای کاملا اسلامی، برادرانه، سرشار از محبت، کاملا متکی به عقلانیت و تخصص و با کنار زدن روحیه سرمایه داری از جنس انباشت سرمایه، انباشت پول و ارزش افزوده فعالیت می کردند. شما به خاطر دارید که از اواخر سال 57 تا سال 59 در طول این یک سال و اندی، همه کشور بسیج شده بود برای یک کار جهادی و یک مدیریت جهادی حاکم بود.
- به نظر من یکی از انتقاداتی که به دوره سازندگی وارد است همین است که بعد از دوران دفاع مقدس، آن مدیریت جهادی و فرهنگ جهادی که یک الگوی متناسب با فرهنگ، مردم و دین ما بود،به حاشیه رفت. دوره سازندگی، تفکر سرمایه داری را جانشین فرهنگ جهادی کرد. متاسفانه ما دیدیم آن رویکردی که در حوزه سازندگی کشور دنبال شد به سرعت از این مدیریت جهادی فاصله گرفت و به همان شیوه های سرمایه داری، لیبرالیستی و الگوهای غربی گرایش یافت و بیشتر جنبه مادی گری پیدا کرد.
- مدیریت جهادی چیزی نیست که بگوییم امروز داریم آن را خلق می کنیم. نه! این الگو با انقلاب اسلامی متولد شده و در دفاع مقدس اعتلا پیدا کرده؛ ولی در دوره های بعدی به حاشیه رانده شده؛ اما از بین نرفته، هر چند فرصت چندانی برای بروز و ظهور نداشته است. ما بحثی در جبهه داشتیم که از تعبیر «بیا» و «برو» برای آن استفاده میکردیم. می گفتیم وقتی یک فرمانده در جبهه با گردان و لشکرش حضور داشت، هیچ گاه این فرمانده به گردانش نمی گفت برو؛ می رفت جلوتر می ایستاد به گردانش می گفت «بیا». این بیا و برو معنی های عمیقی دارد. یعنی اگر یک امکانی بود اول به دیگران می داد. اگر یک فرصت مرخصی بود ، دیگران را بر خود مقدم می دانست. اگر زحمت بود اول خودش را انتخاب می کرد . اگر محبت بود به همه محبت می کرد. یعنی می خواهم بگویم فضا، فضای احسان بود. فضا، فضای ایثار بود،مدیریت جهادی در این فضا رشد یافت. به هر حال بنده امروز توفیق خدمت در شهرداری را دارم، همه کارمندان و عزیزان در شهرداری زحمت می کشند اما من معتقدم اگر خودم اولین نفری نباشم که صبح سر کار می آیم و آخرین نفری نباشم که خداحافظی می کنم، چگونه میخواهم به بقیه بگویم کار کنید. اگر به بقیه می گویم اضافه کاری اینقدر می دهیم بعد متوجه شوند شهردار بیشتر از بقیه اضافه کاری بر میدارد، چگونه می توانم به بقیه بگویم کمتر بردارید؟
نقد دولت سازندگی- در رابطه با دولت سازندگی بخشی از مطالب را گفتم. اولا باید این نکته را بدانیم اگر اینجا اظهار نظر می کنیم به نیت افراد و بزرگان و همه انسان ها کاری نداریم، هر کسی کاری انجام میدهد یک نیتی دارد و ما مسئول نیت خوانی نیستیم. والله علیم بذات الصدور. آنچه ما می بینیم عملکرد افراد است و اگر قضاوت می کنیم، عملکرد افراد را قضاوت می کنیم نه باورهایشان را؛ باورهایشان را خودشان می دانند با خدای خودشان، ما در یک جامعه اخلاقی و دینی باید این را رعایت کنیم.
- من وقتی به عملکرد دوران سازندگی نگاه می کنم، یکی از بزرگ ترین اشکالات و به نظر من ظلمی که به انقلاب و فضای حرکت انقلاب شد این بود که دولت سازندگی کشور را از یک فضای مدیریت جهادی، از یک فرهنگ ایثار و خدمت، دوباره به همان فرهنگ و رویه ای که متاثر از غرب و سرمایه داری بود، برگرداند. تفکر سرمایه داری و مصرف گرایی جانشین فرهنگ جهادی شد. در حوزه اقتصادی چه اتفاقی افتاد؟
- دولت سازندگی تعدیل را اجرا کرد اما چون اصلا سیاست جبرانی برای حمایت از گروههای آسیب پذیر را مورد توجه قرار نداد، یک مرتبه شما دیدید چه اختلاف طبقاتی و تورمی در کشور به وجود آمد. به هر حال امروز تورم بالاست اما ما هنوز هم به تورم دوره تعدیل اقتصادی نرسیدیم. شما در آنجا دیدید که بروکراسی اداری مسلط شد و بن مایه فساد و زد و بند اداری در آن دوره شکل گرفت و تا امروز ادامه یافته است. بر اساس این شواهد است که می گوئیم برخی از رویکردهای دولت سازندگی عدول از آرمانهای انقلاب بود.
- البته این را هم باید بگویم که زیرساخت های کشور در آن دوره کلید خورد و این هم از ویژگی های دوره آقای هاشمی است؛ ولی ای کاش وقتی این زیرساخت ها دنبال می شد با تاسی از همان فرهنگ جهادی و انقلابی این زیرساخت ها شکل می گرفت. بنده خودم در آن دوره درگیر کار سازندگی کشور بودم و مسئولیت قرارگاه سازندگی را داشتم، مرتب در این زمینه با آقای هاشمی از نزدیک ارتباط داشتم و متعرض همین موضوع بودم.
- مخصوصا بعد از صحبت های ایشان در خطبه های نماز جمعه که به نوعی متعرض به فرهنگ جهادی - و دوستانی که یک دهه با این روحیه در کشور کار کردند - شد، من همان موقع به ایشان این نکته را اشاره کردم که طرح این بحث انصاف نیست. شما می بینید در حوزه عدالت نیز ما شاهد غفلت زیادی بودیم؛ همزمان با تامین زیرساخت ها، عدالت اجتماعی شکل نگرفت، جامعه به سرعت دو قطبی شد و فرهنگ مصرف گرایی بی رویه در کشور پیش آمد. تا آن زمان اگر مردم ما چیزی هم داشتند، داشتن امکانات و مادیات آن چنانی یک «پز» برای افراد نبود اما در دهه 70 دیدید که به رخ کشیدن مادیات به یک امتیاز تبدیل شد.
- با توجه به اینکه آقای هاشمی در پیروزی انقلاب و تداوم انقلاب نقش های جدی داشتند و کسی نمی تواند نقش ایشان را نادیده بگیرد، در حوزه سیاسی به نظر من یک اشکال جدی به آقای هاشمی وارد است و آن برخی از رویکردهای ایشان نسبت به ولایت است که جای نقد دارد.
- زمانی من خدمت آقای هاشمی بودم، خود ایشان برای من صحبت می کرد و می گفت آخرین جمعهای که حضرت امام (ره) در بیمارستان بستری بودند، من می رفتم خدمت حضرت امام (ره) که احوال ایشان را بپرسم و می خواستم به نماز جمعه بیایم و خطبه بخوانم. خدمت حضرت امام (ره) عرض کردم من دارم به نماز می روم، آمدم احوال بپرسم و ببینم شما نکته ای دارید؟ خود آقای هاشمی به من گفتند حضرت امام (ره) در این لحظه دستشان را بلند کردند، دست من در دست حضرت امام (ره) بود، ایشان به من گفتند الآن که به نماز جمعه می روی اول به مردم بگو دعا کنند که خدا من را بپذیرد؛ و دوم اینکه من هیچ نگرانی ندارم جز اینکه بین شما و آقای خامنه ای اختلافی بیفتد. من آن روز این نکته را به آقای هاشمی عرض کردم که بر اساس باورهایی که از امام، ولایت فقیه و باورهای دینی که به آن معتقدیم، حالا فرض بر اینکه شما امروز هم اختلاف نظری با آقا داشته باشید، طبیعی است در اینجا مراجع، مجتهدین و افراد، سلایق متفاوت دارند. ولی آنجایی که میخواهیم تصمیم بگیریم و کاری انجام شود اگر رهبری نظری داشتند، وظیفه دینی، اخلاقی، شرعی و عقلی شما این است که پشت آن تصمیم قرار بگیرید و از آن تصمیم حمایت کنید؛نه اینکه با رهبری زاویه پیدا کنید. من یک وقتی عرض کردم که اگر شما پشت سر رهبری حرکت کنید، همیشه از جهت معنوی و حوزه نفوذ نفر دوم کشور هستید. اما وقتی رویکرد شما این است خود را موازی با رهبری تلقی کنید -این را با رفتارتان دنبال می کنید- این، هم با اصول انقلاب و اصل ولایت فاصله دارد و هم در عمل به انقلاب ضربه می زند و هم اینکه خودتان آسیب می بینید. انقلاب این را می گوید، از امام این را فهمیدیم. مردم و نهضت این را می خواهند که ایشان پشتیبان رهبری باشند. این اشکال به صورت جدی در حوزه سیاسی به آقای هاشمی وارد است.
- البته حفظ احترام بزرگان، استفاده از تجربه بزرگان و اینکه آن ها در تصمیم سازی ها نقش داشته باشند و مورد مشورت قرار بگیرند، شرط عقل است. ولی اگر بخواهند در حوزه قوه مجریه قرار بگیرند نیازمند تحرک و تلاش است، به هر حال یکی از ویژگی های دولت آینده، تلاش و تحرک دولت است. وقتی حضرت آقا درباره ویژگی ها می فرمایند یکی از ویژگی ها نشاط کاری است. من سوالم این است که آیا واقعا نشاط کاری وجود دارد؟ جامعه به نشاط کاری نیازمند است.
قالیباف در پازل سیاسی هاشمی؟!- بنده یک بار با ایشان رقابت کردم و اگر ایشان مجددا بیایند، باز هم با ایشان رقابت می کنم و حتما در صحنه هستم. این دوستانی که این حرف ها را می زنند، من آن ها را آدم های انقلابی نمیدانم، این ها انقلابینما هستند. در ذهن خود یکسری ذهنیاتی دارند و ذهنیات خودشان را بیان می کنند. من در یک جلسه ای بودم و یکی از این ها از من سوال کرد که آقای قالیباف، این تونل نیایش را ساختید، ای کاش در تونل نیایش آیات قرآن را هم در کنار این تونل می زدید که چشم مردم به آیات قرآن بیفتد و لذت ببرند. تونل را می سازید ولی چون این کار را نمی کنید، همان تفکر آقای هاشمی و تفکر لیبرالیستی را دارید.
- مسئله اینجاست که شهر که دارد ساخته می شود و پیشرفت تهران از چشم هیچ کس پنهان نیست، نه تنها مردم بلکه دنیا هم به آن اذعان دارد. در این مورد دیگر چیزی نمی توانند بگویند، البته بعضا می بینیم که همان را هم بهانه می گیرند اما خودشان هم می فهمند که مردم فهیم و فکور هستند و این حرفها را نمی پذیرند، برای اینکه اصل کار را زیر سوال ببرند و آن را تحت الشعاع تبلیغات منفی قرار دهند، می آیند می گویند این ادامه خط آقای هاشمی است.
- به آن عزیز گفتم که من هم موافقم که حتما آیات قرآن را بزنیم، اما با دین مردم و فرهنگ دینی بازی نکنیم. گفتم شما فکر کردی چگونه آیه قرآن – که برای همه محترم است - را در تونل بزنم؟ نظر شما این است که با ابزار این کار را انجام دهم و در قالب بتن این آیات را نصب کنم و یا بیایم این آیات را با رنگ آنجا بنویسم. اولا به نظر من از لحاظ حرمت، حرمت آیات قرآن حفظ نشده است و دوباره باید برویم و آن ها را بشوییم. دوم اینکه از جهت ایمنی، چطور من در تونل آیات قرآن را بزنم تا یک راننده که باید به رانندگی خودش دقت کند، چشمش بیفتد و آیات قرآن را بخواند و مردم را به کشتن دهد، آیا این را قرآن گفته است؟ چرا از خودتان نظرسازی میکنید؟
نقد دولت اصلاحات - باز هم ما اینجا نیت خوانی نمی کنیم و همه افراد برای ما محترم هستند. باز هم ما عملکردها را نگاه می کنیم. یعنی هر آنچه من می گویم درباره شخصیت و نیت افراد حرفی نمی زنم. آن یک چیزی است بین خودشان و خدای خودشان اما ما عملکرد آن ها را می بینیم. یادتان است انتخابات سال 76 یک بحثی بود که انتخابات ممکن است آزاد نباشد. یک دو قطبی شکل گرفت و دیدید در تقابل با دولت آقای هاشمی و نگاه های سنتی کامل یک مرتبه جریان اصلاح طلبی با شعارهایی که داده شد در کشور حاکم شد. اول این را بپذیریم که مردم سالاری دینی در انقلاب و نظام ما این قابلیت را دارد که مردم هر کسی را انتخاب کنند، می آید. آن زمان شاید توقع یک چیز دیگر بود و نهایتا اتفاق دیگری افتاد. پس معلوم است در نظام ما رای مردم محترم است.
- اگر بخواهم خیلی خلاصه این بحث را بگویم، فکر نمی کنم نه انقلاب و نه بزرگان انقلاب، مخصوصا حضرت آقا، کسی مخالفت با موضوعی به نام اصلاح طلبی داشته باشد. اصلاح طلبی در ذات انقلاب است. مگر می شود ما یک جایی یک مشکلی داشته باشیم و در راستای حل این مشکل اقدام نکنیم. به هر حال شعار مبارزه با فقر و فساد و تبعیض خواسته انقلاب بود. هر کسی این کار را کند، یک اصلاح طلب است، ما قبولش داریم.
- اما آن جایی که ما حرف داریم این است که ما نباید در این راه اصلاحات از مبانی و اصول فاصله بگیریم. اصلاحاتی که بخواهد اساسا مبانی راتغییر دهد انحراف است، به تجدیدنظرطلبی می افتد و به انقلاب ضربه می زند؛ به این معنی که دشمنانی که نتوانستند انقلاب را از طریق جنگ سخت و ترور از بین ببرند، تلاش می کنند با استفاده از این اصلاحطلبی بیگانه با ارزشها، انقلاب را به صورت نرم و از درون استحاله کنند. ما با این اصلاح طلبی بیگانه با ارزش ها و مبانی انقلاب مخالفیم و نه با اصل اصلاح طلبی.
- ما با اصلاح طلبی موافقیم ولی با تجدیدنظرطلبی مخالفیم. اصلاح طلبی در بطن اصولگرایی نهفته است. حضرت آقا هم به این نکته اشاره فرمودند. برخی از این انقلابی نماها این حرف را به من می زنند که آقای قالیباف این چه حرفی است که می زنی که من یک اصولگرای اصلاح طلب هستم؟ من به این افتخار می کنم. از قضا انقلاب نیازمند یک اصولگرای اصلاح طلب است، به چه معنا؟ اصولگرایی واقعی، اصلاح طلبی را در متن خود دارد. از قضا اشکالاتی که گفتم در دوره آقای هاشمی، اصلاحات و دوره اخیر به وجود آمده، یک اصولگرا باید بیاید آن ها را اصلاح کند و انقلاب را در مدار اصلی خدمت و پیشرفت قرار دهد.
- یکی از اشکالات اصلی دوره اصلاحات این بود که وقتی اصلاحطلبان انتخابات را در یک رقابت سیاسی بردند، دچار یک سیاست زدگی شدیدی شدند و این سیاست زدگی را تا پایان دوره هشت ساله ادامه دادند، در دوره آقای خاتمی دیدیم که همه چیز سیاسیبازی شد و درگیری اجتماعی و تنش سیاسی تشدید شد و به درون نظام هم کشیده شد. یعنی شما برای اولین بار حاکمیت دوگانه را در آن زمان می بینید که اتفاق افتاد. مشکل بزرگ دولت اصلاحات پیگیری حاکمیت دوگانه بود.
- گرچه زمینههای دنبال کردن حاکمیت دوگانه در دوره سازندگی هم وجود داشت؛ ولی در دوره اصلاح طلبان است که به صورت جدی دنبال شد و حتی برای آن تئوری تراشی هم کردند و سعی کردند که نظام را از ناحیه آن تحت فشار قرار دهند. واقعا گروههای اصلاح طلب بنشینند یک ارزیابی آسیب شناسانه از عملکرد خود ارائه کنند تا مشخص شود که چه خطاهایی انجام دادند ولی من متاسفانه این انصاف را نمی بینیم. البته اصولگراها هم باید همین کار را بکنند.این زمینه رشد است.
- ما امروز چرا در جامعه و از دولت فعلی ناراحت هستیم؟ می گوییم دارد پرده دری و بد اخلاقی میکند. به نظر شما این پرده دری ها و بد اخلاقی ها از کدام دوره شروع شد؟ از دوره اصلاحات. هنوز شما بحث هایی نظیر عالیجناب سرخ پوش را یادتان هست. آن کسانی که نشستند پرده دری کردند، تاختند و بسیاری از رسانه ها شدند بنگاه خبرپراکنی، آبروریزی و جنگ روانی در چه دوره ای شروع شد؟ شما ببینید بخش عمده ای از آن افراد الآن کجا هستند. در آن دوره زمینه های این سیاست زدگی به وجود آمد. نمی شود که شما در دوره ای از هیچ بد اخلاقی ای کوتاهی نکنید؛ ولی در دورهای بعدی وقتی برعلیه شما بداخلاقی شد دیگران را متهم کنید.
- یک آسیب دیگر در این دوره بحث وادادگی است که در حوزه سیاست خارجی صورت گرفت. می دانیم که هیچ کشوری و نظامی نباید از اصول و ارزشهای مبنایی خود کوتاه بیاید؛ ولی در دوره اصلاحات می بینید که به نام واقع گرایی، عقلانیت و تعامل با دنیا حرکتهایی صورت می گیرد که نتیجه آن انفعال و وادادگی و موضع عذرخواهانه در مقابل سلطه گران است. حتی وادادگی در حوزه سیاست خارجی در همان تعلیقی که به صورت داوطلبانه در حوزه سیاست خارجی پذیرفته شد، پیش آمد. ما به تعلیق هیچ اعتراضی نداریم، به هر حال مجموعه حاکمیت پذیرفت که این تعلیق را انجام دهد؛ اما همواره تاکید کردیم که این تعلیق یک تعلیق داوطلبانه است تا ببینیم آیا غرب راست می گوید یا نه؟ اما پس از آنکه مجددا مذاکرات را شروع کردیم، یکی از وزرای خارجه سه کشوری که به ایران آمد حرفش به ما چه بود؟ حرفش این بود که شما تعلیق کردید، حالا بیاید صحبت کنید چه زمانی میخواهید تعطیل کنید و چه زمانی می خواهید تخریب کنید؟ یعنی درست آن خطی که در لیبی دنبال کردند. این زیاده خواهیها نتیجه وادادگی بود که باعث می شد طرف مقابل تعلیق داوطلبانه ما را تعبیر به ضعف کند.چون می دیدند که ما پشت میز مذاکره محکم و مقاوم نیستیم.
- اگر بخواهم به بحث سیاست زدگی برگردم باید بگویم من معتقدم در آن دوره پرده دری شد، خیلی از معضلاتی که الآن هست، در آن زمان پایه گذاری شد. شما ببینید که یکسره با همه ارکان نظام درگیر بودند و در آخر آمدند و گفتند این قانون اساسی اشکال دارد. سوال من این است اگر این قانون اساسی اشکال دارد، مگر روز اولی که نامزد ریاست جمهوری شدید این قانون را نخواندید؟ اگر قانون اشکال دارد نمی آمدید. چرا آخر دوره میگویید قانون اشکال دارد؟ شما حتما اتفاقاتی که در مجلس ششم افتاد در خاطرتان هست. من در آن زمان فرمانده نیروی انتظامی بودم. بیش از 10 وزیر کابینه برگه استعفا امضا کردند. متنی را نوشته بودند و امضا کردند. 120 فرماندار و 18 استاندار استعفا دادند و آن اعتصاب را در مجلس درست کردند. شما نگاه کنید اساسا خودشان را با ارکان نظام درگیر کردند و به انقلاب ظلم شد. به خاطر چه؟ به خاطر اینکه می خواهند در قدرت بمانند. آن جنجال ها به خاطر قدرت طلبی بود که هم به انقلاب آسیب زد و هم به خودشان. فرجام آن را هم در فتنه دیدیم.
- جمع بندی سخنم اینکه اگر اصلاح طلبی به معنای ساختار شکنی و عبور از اصول است ما قبول نداریم. اگر اصلاح طلبی به معنای آن است که ما با اتکا به اصول و مبانی، به عنوان مثال با فساد و این دله دزدی هایی که وجود دارد برخورد کنیم، با این فقر و محرومیت برخورد کنیم و مدیریت درست انجام دهیم؛ مورد قبول است. شما می دانید که بنده اصولگرایی حزبی و سیاسی را قبول ندارم و بارها هم این را گفته ام. این اصولگرای حزبی و سیاسی است که مثل اصلاح طلبان با همه چیز از چشم انداز سیاسی و سیاست زده برخورد می کند. اصلاح طلبان چه کار کردند؟ یک وزیر آمد از بالا تا پائین، از مدیر تا فراش مدرسه را عوض کرد. سوال من است در این ها یک آدم به درد بخور وجود نداشت؟ اصولگرایان سیاسی نیز وقتی آمدند همین کار را کردند. این با مدیریت جهادی در تعارض است.
آیا ایشان بصیرت داشتند یا شما؟
راستی خوب است جنابعالی نیز حرفهای اینک خود را به یاد داشته باشید تا در پایان دوره ریاست جمهوری ( اگر شدید) ارزیابی کنید.