نگاه غرب به مهاجران تحقیرآمیز است و این نوع نگاه مروج خشونت است.
هفته نامه مثلث در گفتگویی با دکتر علی بیگدلی، عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی خشونتهای اروپا را مورد بررسی قرار داده است:
تکرار حوادث خشونتبار، شورشهای خیابانی، آتشسوزی و تروریسم در قاره اروپا و به طور کلی در کشورهای غربی تنها یک مسئله سیاسی نیست. در مجموع امنیت در سطح دنیا به اندازه زیادی کمرنگ شده یا از بین رفته و هیچ کشوری در دنیا نیست که از امنیت استاندارد برخوردار باشد.
از سویی زندگی دیجیتالی موجب نزدیکی آدمها شده، فرهنگهای بومی با غلبه موج جهانی شدن از بین رفتن علقههای بومی، فدای علایق جهانی می شوند. تعهدات داخل جوامع که وجدان عمومی افراد را به هم نزدیک میکرد نیز در همین راستا حرکت میکند. چنین فرآیندی موجب شده پرستیژ بومی در مناطق مختلف از بین برود. آنچه در کشورهای غربی رخ داده این است که به علت زندگی دیجیتالی در سطح جهان، موج مهاجرتها به سمت غرب افزایش پیدا کرده، غرب هم درهای خود را بازنگه داشته و علت آن هم ارزان بودن نیروی کار خارجی و اطاعتپذیری این نیروهاست.
انگلیسیها اعتقاد دارند مهاجران، سرمایه اقتصادی بیشتری به کشورشان وارد میکنند و میتوانند اقتصاد نیمهجان اروپا را به حرکت درآوردند، در حالی که بحران حوزه اروپا هنوز گریبان کشورهای شمال اروپا را به شدتِ کشورهای اروپای جنوبی نگرفته و آنها از موج بحران اقتصادی تا حدی درامان بودهاند، اما در کشورها حس نژادپرستی قوت خود را دارد. گرایشهای نئونازیستی و بیگانهستیزی گسترش پیدا کرده به ویژه در کشورهای شمال اروپا که حاصل تجزیه امپراتوری پروس هستند و اصلاً اختلاط نژادی را مجاز نمیدانند. اگر یک آلمانی در ته آفریقا به دنیا بیاید آلمانی است اما اگر یک شرقی در آلمان به دنیا بیاید آلمانی نخواهد شد.
آنها تابعیت حقوقی را قبول دارند ولی تابعیت سرزمینی را نه. آنها معتقدند مهاجران باعث افت شخصیت آنها شدهاند. از آن سو اتحادیه اروپا به سمت و سویی میرود که اگر درهای خود را به روی مهاجران ببندد، بازارها را از دست میدهد. مثلاً حادثهای که در لندن اتفاق افتاد، بسیار دلخراش بود، اما اگر انگلستان بخواهد بقایش را در آفریقا حفظ کند، نمیتواند این مهاجران را بیرون کند غرب به دنبال منافع اقتصادی خود است و کشورهای جهان سوم و آفریقا هم حس انتقام جویانه آنها را گرفته است. اروپا اگر جلوی شرقیها را بگیرد بازارهایش را از دست میدهد، پس ناچار است سطوح امنیتی را در کشورهای خود بالا ببرد و این وضعیت برای مردمانش خستهکننده شده و نوعی عدم امنیت و آرامش داخلی در این کشورها به وجود آمده و برابر این وضعیت هیچ راهی وجود ندارد.
تنها راهی که غرب پیشرو دارد اینست که در خارج سیاست تهاجمی و تهدیدکننده بهوجود آورد و این تعارض هیچگاه از بین نمیرود. نه شرقیها آزاردهندگی دوره استعمار قدیم و دوران جدید را فراموش میکنند و نه غربیها از شرق بینیاز هستند. در پس تمام این پردههای خشونت و ناآرامی باید یک تحلیل روانشناسی عمیق انجام شود، چرا آن سیاهپوست نیجریایی چنین قساوتی را در خیابانهای لندن مرتکب شد؟ ما میبینیم که نگاه غربیها به مهاجران تحقیرآمیز است و این نوع نگاه مروج خشونت است.
شاید در آینده نزدیک غربیها هم همین کار را انجام دهند و این یک پدیده آزاردهنده جهانی به وجود آورده است. غرب باید در هم در کلامش و هم در رفتارش خصلت تکبرمآبانه را رها کند. البته این مسئله در آمریکا با اروپا تفاوت دارد. چون آمریکا دیدهگاههای مهاجرتی و سیستم سیاسی - فرهنگی متفاوتی دارد. مشکلات اروپا روانشناسی است تا اقتصادی در اصل مشکلات اقتصادی یا بحران مالی اروپا و سیاستهای ریاضتی که برای برخی کشورها وضع شده موجب شده لایههای پنهانتر آسیبهای اجتماعی و تعارضات پیجیده فرهنگی بین مهاجران و کشور مبدا آشکار شود.