رأی مجلس نمایندگان آمریکا به لایحه جدید تشدید تحریم ایران ، علاوه بر این که میزان نفوذ لابی های افراطی و حامی اسراییل را در کنگره آمریکا نشان داد، تکرار تاریخ اشتباه محاسبات و سیاست های آمریکا در قبال ایران بود.
تا کنون در روابط پرتنش 34 سال گذشته بین ایران و آمریکا فرصت های اندکی برای جبران اشتباهات و تغییر سیاست ها و رویکردها بوده است ، اما از همین فرصت های اندک آن گونه که باید و شاید استفاده نشده است و کلاف سر درگم روابط دو کشور پس از انقلاب اسلامی همچنان ناگشوده باقی مانده است. لایحه تصویب شده در مجلس نمایندگان آمریکا گرهی جدید به این کلاف سردرگم است.
عدم حل مشکل روابط ایران و آمریکا بدین معناست که در سه و نیم دهه گذشته محافلی درهر دو کشور دست بالا را داشته اند که خواسته یا ناخواسته یکدیگر را در جهت تشدید دشمنی تقویت کرده و بخشی از منافع یا هویت خود را در دشمنی به نام "ایران" یا "آمریکا " تعریف کرده اند.
در 34 سال گذشته از اندک فرصت های تغییر روند روابط ایران و آمریکا به طور مطلوب در جهت منافع متقابل و مشترک استفاده نشده است و نتیجه عملی این روند عاید کسانی شده که طرفدار افراطی گری و تشدید دشمنی بودند و همه طرف ها و کشورها به جز مردم ایران و آمریکا از این تشدید دشمنی سود برده اند.
البته اگر نگاهی منصفانه به تاریخچه پرونده روابط ایران و آمریکا داشته باشیم، باید به این نکته اشاره کنیم که مردم ایران از دولت آمریکا بیشتر طلبکار هستند و اشتباهات سیاست خارجی آمریکا در قبال ایران که از گام نخست در همراهی سازمان سیا با دولت بریتانیا در سرنگون کردن دولت ملی " دکتر مصدق" آغاز شد در نهایت به حمایت تمام و کمال از یک حکومت خودکامه 25 ساله ادامه یافت و سپس حتی اگر خوش بینانه به موضوع بنگریم، تلاش های دولت ایالات متحده برای نزدیکی به دولت انقلابی جدید ایران به دلیل غالب بودن جو ضد آمریکایی (منبعث از کودتای 28 مرداد 1332) و انقلابی گری چپگرایانه و ضد امپریالیستی" به در بسته خورد " و ماجرای حمله به سفارت آمریکا در 13 آبان 1358 تیز خلاصی بر پیکر روابط دیپلماتیک ایران و آمریکا بود.
پس از این ماجرا در هر دو کشور گروههایی دریافتند که می توانند نان دشمنی با طرف مقابل را بخورند و موضوع رابطه با طرف مقابل را به سیاست های داخلی خود گره بزنند.
از آن تاریخ به بعد تنها در دو فراز فرصت هایی ایجاد شد که به طور همزمان در هر دو طرف دولت هایی میانه رو بر سر کار بودند که از آنها استفاده نشد:
فرصت نخست به قدرت رسیدن سید محمد خاتمی و فرستادن نخستین سیگنال مثبت از سوی او در مصاحبه با شیکه خبری "سی ان ان " برای احیای روابط دو جانبه با دولت "بیل کلینتون " بود. خاتمی در آن گفتگو حرف هایی زد که با مخالفت و انتقاد شدید گروه های داخلی مخالف خود روبرو شد، از جمله اینکه از رییس جمهور سابق آمریکا" آبراهام لینکلن " به عنوان "شهید" یاد کرد و از تصرف سفارت آمریکا در تهران، ابراز تأسف کرد.
علی رغم این مواضع خاتمی ،تحرک چندانی از سوی دولت کلینتون صورت نگرفت جز آنکه خانم "مادلین آلبرایت " وزیر خارجه اسبق آمریکا در اظهاراتی بابت عملکرد دولت آمریکا در ماجرای کودتای 28 مرداد 1332 ابراز تأسف کرد، اما این تک موضع ها ظاهراً در حد و اندازه ای نبودند که به گفته خود خاتمی "در دیوار بی اعتمادی بلند بین ایران و آمریکا" رخنه ای ایجاد کنند.
با به قدرت رسیدن جورج دبلیو بوش جمهوریخواه در ژانویه 2001 امیدها برای احیای روابط ایران و آمریکا کمتر و کمتر شد تا اینکه واقعه 11 سپتامبر 2001 حادث شد و آمریکا بزرگ ترین و بی سابقه ترین ضربه تروریستی تاریخ خود را از جانب یک گروه تندرو اسلامگرا دریافت کرد.
سید محمد خاتمی یکی از نخستین مقامات خارجی بود که این واقعه را محکوم کرد و مردم ایران جزء معدود مردم جغرافیای جهان اسلام بودند که حتی به یاد قربانیان و جان باختگان این حادثه تروریستی تجمعاتی برگزار کردند و آن را محکوم کردند.
اما به فاصله چند ماه پس از آن حادثه و در حالی که جمهوری اسلامی ایران بنا به اعتراف صریح خود آمریکایی ها یکی از مثبت ترین نقش ها و همکاری ها را در به زیر کشیدن دولت طالبان از اریکه قدرت در حمله آمریکا و ائتلاف بین المللی حامی آن داشت، جورج دبلیو بوش رییس جمهور راستگرای آمریکا در نطق سالانه ژانویه 2002 خود ایران را در کنار کره شمالی و عراق یک کشور شرور و عضو " محور شرارت" معرفی کرد و این اقدام او در واقع ضربه ای کاری به موقعیت و اعتبار دولت اصلاح طلب سید محمد خاتمی به طور خاص و مشی میانه روی و اعتدال به طور عام در فضای سیاست ورزی ایران بود.
پس از آن بود که تندروهای ایرانی در مناظره ها و بحث ها با اصلاح طلبان و طرفداران گشایش در سیاست خارجی با استناد به حرف های بوش می گفتند : " چه همکاری کنیم یا تقابل، آمریکا ما را در سلک دشمنان خود تعریف کرده است."
ماجرای روی کار آمدن دولت احمدی نژاد در واقع دو سال پس از چنین فضایی صورت گرفت و گفتمانی در ایران به قدرت رسید که به دنبال ماجراجویی در سیاست خارجی و در پیش گرفتن یک رویکرد خصمانه و تهاجمی بود.
در 8 سال گذشته نیاز به توضیح نیست که چه بر روابط ایران و آمریکا گذشته است و مردم دو کشور چه ضررهایی از ادامه تنش و تخاصم در رویکرد دولت هایشان نسبت به یکدیگر متحمل شده اند.
به قدرت رسیدن اوباما امید در تغییر را در داخل آمریکا ایجاد کرد اما این امید یکطرفه بود و در ایران دولت همچنان در دستان محمود احمدی نژادی بود که چندان پیگیر پروژه احیای رابطه با آمریکا نبود؛ احمدی نژاد وقتی به طور جدی با ارسال برخی سیگنال های مثبت به آمریکا به فکر احیای رابطه با آمریکا افتاد که ظاهرا آمریکایی ها دریافته بودند که او کانال معتبری برای احیای رابطه با ایران نیست و به تعبیری ، او یک مهره سوخته است.
دومین فرصت مطلوب برای احیای رابطه ایران و آمریکا می تواند پیروزی روحانی در انتخابات ریاست جمهوری ایران باشد. این واقعه غیر منتظره بار دیگر فرصتی جدید برای روابط ایران و آمریکا خلق کرده است که این فرصت نیز همچنان 34 سال گذشته دارای بیم ها و امیدهای خاص خود است چه آن که هنوز در داخل ایران و آمریکا محافل مخالف رابطه به شدت فعال اند و دارای قدرت نفوذ و لابی هستند.
مصوبه روز گذشته مجلس نمایندگان آمریکا گوشه ای از قدرت و نفوذ این محافل افراطی را نشان داد. این لایحه در شرایط کنونی می تواند نقش و کارکرد مخرب اظهارات بوش در ژانویه 2002 را داشته باشدکه طی آن ایران را در محور شرارت قرار داد و آب پاکی را روی دست همه ریخت.
باید به سیاستمداران خواهان تغییر و تحول در سیاست های آمریکا و کسانی که گوش شنوایی در واشنگتن دارند به صراحت این نکته را یادآور شد که اگر می خواهند واقعا به دنبال احیای رابطه با ایران باشند، باید دستکم مانع انجام اقداماتی شوند که در داخل ایران موضع تندروها را تقویت کند و البته این تکلیف را می توان بر داخلی ها نیز حمل کرد تا متقابلاً تقویت کننده تندروهای آمریکایی نباشد.