این مطلب گلایه های یک شهروند از ادارات ثبت اسناد است که برای فرارو ارسال گردیده است
تا امروز هرگاه سخن از ثبت اسناد به میان آمده، بحث از نارضایتی مردم بوده است، اما هیچ گاه کسی از آن روی سکه ثبت اسناد یعنی کارکنان آن سخن به میان نیاورده است. با بررسی و کنکاشی گذرا به وضعیت اداری و اجتماعی این افراد نتایجی حاصل می شود که بسیار تأسف انگیز است. کارمندان محصور در زندانی که رهایی از آن را ممکن نیست!
فضای حاکم در اکثر ادارات این سازمان فضای به اصطلاح "مچ گیری" است و کارکنان توسط مدیران به دیده یک مجرم نگریسته میشوند و به حقوق اداری ایشان وقعی نهاده نمی شود. کارمندانی که تمام ساعات کاری بدون هیچ بهانه ای مشغول کارکردن هستند، در نهایت با نگاههای مدیران خود را یک مجرم می پندارند! این نوع برخوردها و ایجاد فضای بد اخلاقی و مجرمانه باعث ایجاد بی حوصلگی، خستگی و مشکلات روانی در بین کارکنان شده است، تا آنجا که تعدادی از آنها جهت مداوا به مراکز روان درمانی مراجعه نموده اند! که صد البته مسئولین محترم این موضوع را قبول که ندارند هیچ، آن را نوعی سیاه نمایی می خوانند. مدام چشمی با نگاهی خیره دارد شما را می پایید و منتظر است به بهانه ای انگی بر پیشانیت نهاده و تو را به جرم گناه ناکرده مجازات کند.
همچنین شدت عمل ها و به اصطلاح دقت نظرها (که بیشتر به مجرم گیری شبیه است) را جهت نظارت و کنترل بیشتر اعلام می نمایند. اگر اطمینان حاصل کنند که این موضوعات از طریق کارکنان مجموعه به بیرون انتقال داده شده است چه بسا آنها را با شدید ترین برخورد های اداری مورد آزار و اذیت قرار دهند. این جا اداره ثبت اسناد نیست. اینجا "زندانی" است که هر کسی آرزوی فرار از آن را دارد. فرار اما دردی را دوا نمیکند.
آمار خروج کارکنان (خروج کارکنان پس از اینکه درخواست های استعفاء آنها به نتیجه نرسید، چون در سازمان ثبت استعفاء را از کارکنان نپذیرفته و آنها را تحت فشار قرار می دهند و در صورت اصرار به استعفاء از طرف کارمند، وی را اخراج می کنند و از ایجاد مشکلات جهت اینکه وی نتواند مجدداً در سازمانی دیگر مشغول به کار شود فرو گذار نمی کنند) شاهدی است بر این مدعا.
هنگام سپده دم خروس سحری
دانی که چرا نمیکند نوحه گری
یعنی که سحر موقع ثبت سند است
سردفتر بیچاره چرا بی خبری