bato-adv
کد خبر: ۱۶۸۶۳۵

"مشکل دولت بحران‌های سیاسی است"

دولت یازدهم در شرایطی فعالیت خود را آغاز کرد که پايه اصلی برنامه‌هاي خود را بر حل مناقشه هسته‌اي و رفع تحریم‌ها برای بهبود شرایط اقتص-ادی كشور بنا نهاد.
تاریخ انتشار: ۰۸:۱۲ - ۲۰ آبان ۱۳۹۲
دولت یازدهم در شرایطی فعالیت خود را آغاز کرد که پايه اصلی برنامه‌هاي خود را بر حل مناقشه هسته‌اي و رفع تحریم‌ها برای بهبود شرایط اقتص-ادی كشور بنا نهاد. این در حالی‌است كه به زعم بسیاری از صاحب‌نظران، ایران درگیر برخی چالش‌ها در سیاست داخلی است که قبل از حل آن‌ها، به سختی خواهد توانست گام‌هایي را برای رفع مشکلات موجود در سیاست خارجی بر‌دارد. به تعبیر دیگر چالش اصلی دولت یازدهم، نه مسائل اقتصادی، بلکه تنش‌هایی است که به دلیل برخی ابهامات در سیاست داخلی به وجود آمده ‌است و بر مسائل اجتماعی و اقتصادی کشور نیز تاثیر‌گذار بوده است.

این چالش‌ها و اينكه دولت چگونه مي‌تواند راهي براي خلاصي از اين وضعيت و رسيدن به وضعيت پايدار بيابد، بهانه‌ای شد تا با حضور دکتر محسن رنانی، اقتصاد‌دان و نویسنده کتاب «اقتصاد سیاسی مناقشه اتمی ایران»، دکتر سعید معیدفر جامعه‌شناس و دکتر ناصر ایمانی، کار‌شناس مسائل سیاسی میزگردی در روزنامه قانون برگزار كنيم. در این میزگرد چالش‌های سیاست داخلی و خارجی، اقتصادی و اجتماعی دولت یازدهم مورد بررسی قرار گرفت و راهکارهایی نیز ارائه شد. حاصل اين گفت و‌شنود كارشناسان در تحريريه‌«قانون» را مي خوانيد.


 آقای دکتر رنانی، بحث را با شما آغاز می‌کنیم، در یک نگاه کلی، عملکرد اقتصادی دولت یازدهم را  تا كنون چگونه ارزیابی می‌کنید؟
رناني: در این چند ماه عملکرد تیم اقتصادی دولت یازدهم مطابق انتظار‌ها نبود. البته برای این کندی دلایل روشنی هم وجود دارد. به نظر می‌رسد دولت یازدهم با این تصور وارد عرصه شد که می‌تواند خرابی‌های هشت سال گذشته در اقتصاد و سیاست را در کم‌ترین زمان ممکن حل و فصل کند. اما در عمل با بهمنی از مشکلات مواجه شد که پیش از آن، تصور روشنی درباره عمق این معضلات نداشت. همین موجب شد تا دولت قدرت مانور خود را در مسائل سیاسی و اقتصادی از دست بدهد و توان تصمیم‌گیری جدی از آن گرفته شود. ارزیابی من درباره وضعیت اقتصادی کشور در دولت‌های نهم و دهم، آنطور که به کرات هم اعلام کرده‌ام، این بود که کشور (به لحاظ اقتصادی) در حال فرو رفتن در یک سیاه چاله است و اتفاقا دیواره‌های این سیاه چاله به قدری لیز است که برای نجات از سقوط نمی‌توان به هیچ چیز چنگ زد.

 البته مسئولان دولت یازدهم در ابتدا این تصور را نداشتند و بر این باور بودند که می‌توانند با استفاده از ابزار بودجه، ارز و سایر سیاست‌های پولی و مالی، جلوی این سقوط را بگیرند. اما پس از مدتی به عمق مشكلات و بهتر است بگوییم عمق فاجعه پی بردند. در‌‌ همان زمان هم اعتقاد داشتم انتخابات ۲۴ خرداد قدری سرعت سقوط اقتصاد را در این سیاه چاله کاهش خواهد داد که همین اتفاق هم افتاد. اما بخشی از این بی‌عملی در اقتصاد طبیعی است، برای این‌که مسئولان دولت جدید با سونامی مشکلات مواجه شدند که پيشتر تصوری از آن نداشتند. به باور من تا زمانی‌که دولت بر یک زورق شکسته در دنیای سیاست سوار شده است، نمی‌تواند از سونامی اقتصادی که در ایران به وجود آمده گذر کند. یعنی عبور از این بحران‌ها نیاز به نیروی عظیمی دارد که چنین نیرویی اکنون در اختیار دولت یازدهم نیست، در حالی که چنین نیرویی در اختیار دولت نهم و دهم بود.


 با توصیفی که شما از وضعیت فعلي داشتيد، به نظرتان راهکار دولت برای خروج از بحرانی که به آن اشاره كرديد، چیست؟
رناني: تا زمانی که نظام سیاسی به عنوان یک کشتی غول‌پیکر، پشت زورق دولت قرار نگیرد و از آن حمایت‌های جدی و همه جانبه نکند، هیچ یک از مشکلات اقتصادی قابل حل نخواهد بود و سونامی اقتصادی دولت را نیز با خود خواهد برد؛ تا این رخداد  زمان چنداني نمانده است. در یک نامه ۳۵ صفحه‌ای که در اوایل شروع به کار دولت یازدهم برای آقای روحانی نوشته‌ام، به صراحت هشدار دادم که در 3 ماه اول مردم صبر خواهند کرد و منتظر نشانه‌های تحقق وعده‌های دولت خواهند ماند. تا 6 ماه دولت را ارزیابی خواهند کرد و بعد از ۹ ماه، اگر وعده‌ها به سرانجام نرسد، در لاک تخریب خواهند رفت، به این صورت که اگر مردم از اقتصاد نشانه‌های مثبت نگیرند و به توانایی دولت بی‌اعتماد شوند، به بازارهای مختلف از جمله ارز، سکه و طلا هجوم مي‌آورند و موجب آشفتگی بیشتر اوضاع می‌شوند.

 بنابراین با توجه به این‌که اكنون سه ماه از شروع فعالیت دولت یازدهم گذشته است، دولت باید به این مسئله توجه جدی نشان دهد که بيشتر از ۶ ماه با وضعیتی که آن را توصیف کردم، فاصله ندارد. نکته قابل تامل دیگر اين كه مردم در این انتخابات نشان دادند که سطح انتظارات آنان از دولت به شدت افزایش یافته است. احساس من این است که نمی‌توانند ۶ ماه برای تحقق وعده‌های دولت تحمل کنند. دولت هم به تنهایی قادر نخواهد بود وعده‌های خود را عملی سازد، به این علت که نه قدرت تمام و کمال در اختیار دولت است و نه بودجه کافی برای عبور از این بحران را دارد. از ابزارهای مالیاتی که نمی‌تواند استفاده کند و در شرایط رکودی کنونی نباید هم استفاده كرد. از سوی دیگر در یک اقتصاد تحریمی دولت از کجا می‌تواند در آمد کسب کند تا چاله‌های اقتصادی‌اش را پر کند؟

 همچنین از سوی دولت گذشته هم تعهدات عظیمی برجا گذاشته شده مانند این‌که برای هدفمندی یارانه‌ها سالانه حدود ۲ هزار میلیارد تومان کسری دارد، مسکن مهر به ۱۵۰ هزار میلیارد تومان سرمایه جدید نیاز دارد تا به سرانجام برسد و نظایر این‌ها. در این شرایط راهکار این است که کل نظام با تمام قدرت برای حمایت از دولت قد علم کند و مهم‌تر آنکه نظام باید برای رفع تحریم‌ها درباره سیاست خارجی و داخلی به یک جمع بندی قاطع برسد. متاسفانه شاهد هستیم که دست‌کم در فضای رسانه‌ای هیچ برنامه مشخصی در این باره وجود ندارد. به نظر من مجموعه قوای سیاسی کشور هنوز عزم راسخ برای حمایت از دولت حسن روحانی را براي عبور از بحران‌های سیاسی و اقتصادی در کشور ندارد و این اولین و بزرگ‌ترین چالش دولت یازدهم است. این‌که می‌گویم نظام، یعنی هم حکومت و هم مردم. من و شما هم جزئی از این نظام هستیم، چون پذیرفته‌ایم که در چارچوب قانون اساسی عمل ‌کنیم.

 بنابر این دولت روحانی به این دو بال قدرتمند (حکومت و جامعه) برای عبور از بحران‌های فعلی نیاز دارد. اما هم اکنون دولت مطمئن نیست، نظام، با تعریفی که از آن داشته‌ام، از او حمایت خواهد کرد یا خیر.خلاصه این که اگر امیدی که در روزهای انتخابات در جامعه ایجاد شد، از میان برود، دولت قادر به برداشتن قدم‌های کوچک و بزرگ در عرصه‌های مختلف نخواهد بود. بار دیگر شرایط کنونی را مرور می‌کنم، دولت اکنون در شرایطی فعالیت می‌کند که بودجه ندارد، ذخایر ارزی بانک مرکزی تمام شده و کشور با تحریم‌های اقتصادی دست و پنجه نرم می‌کند. این نکته را باید بیفزایم که نظام و دولت باید به این باور برسند که فرصتی که انتخابات ۲۴ خرداد در اختیار دولت قرار داد یک فرصت طلایی و تاریخی است.

این فرصت بر حسب تصادف و بر خلاف بسیاری از تحلیل‌ها به وجود آمده است. اما به نظر می‌رسد نظام سیاسی در كشور هنوز عزمی برای تبدیل این اتفاق به یک فرصت تاریخی ندارد کما این‌که فرصت چندانی نیز برای مسئولان نظام سیاسی در کشور باقی نمانده است. همچنين باید توجه داشت که ذخایر نفت و انرژی و نیز ذخایر انسانی و ذخایر سرمایه‌ اجتماعی که از گذشته داشتیم در این چند سال رو به افول گذاشته است. حالا در این جامعه افسرده و انرژی از دست رفته، کم کم داریم با امواج تحولات داخلی و جهانی هم روبه رو می‌شویم. ما اکنون به طور همزمان در سه گذار تحولی قرار گرفته‌ایم. گذار اول گذار بین نسلی است، نسل قدیم در حال انقراض است و نسل جدید روی کار آمده است که نگاه و فکر و ایدئولوژی متفاوتی را نسبت به زندگی و سیاست دارد و این ایدئولوژی با ایدئولوژی نسل قدیم به هیچ عنوان سازگار نیست. این مسئله خود یک مسئله بحران‌زاست.

گذار دوم گذار توسعه است؛ جامعه ما دارد از دوره پیش توسعه حرکت می‌کند به سمت مرحله توسعه که در همه کشور‌ها این دوره گذار با آشوب‌های فراوانی همراه است. گذار سوم گذار در نظام اقتصاد سیاسی جهانی است. یعنی اقتصاد صنعتی دارد به اقتصاد فرا صنعتی تبدیل می‌شود که اولین مشخصه این گذار هم تحول در الگوی مصرف انرژی جهانی است. یعنی جهان دارد حركت می‌کند به سوي الگوی تازه‌ای از انرژی؛ در کتاب «اقتصاد سیاسی مناقشه اتمی ایران» اشاره کرده‌ام که اصلا غرب مناقشه اتمی را طراحی کرده برای این‌که هرچه سریع‌تر قیمت نفت افزایش یابد و هرچه سریع‌تر مرحله گذار از انرژی‌های فسیلی به انرژی‌های نو رخ دهد. حال غیر از این سه گذاری که به آن اشاره کردم، گذار دیگری هم وجود دارد که کسی کمتر به آن توجه کرده است و آن ورود به مرحله «تکینگی فناوری» است. در واقع من تکینگی در اقتصاد را هم از همین مفهوم گرفته‌ام. تکینگی در فناوری یعنی وارد عصری می‌شویم که تکنولوژی نه قابل کنترل است و نه قابل پیش بینی.

 بنابر این ما الان در یک پیچ تاریخی قرار داریم و نمی‌توانیم آن سوی این پیچ را پیش بینی کنیم. در این اوضاع و احوال، حالا اقتصاد و ساختار سیاسی هم داریم که متکی است بر درآمدهای نفتی و بدون پول نفت دوام نمی‌آورد. می‌دانید که قرار است تا سال ۲۰۲۰ آمریکا صادر کننده نفت باشد، یعنی از سال ۲۰۱۷ ، که واردات نفت آمریکا از ده میلیون به دو سه میلیون بشکه کاهش می‌یابد، قیمت نفت روند نزولی به خود خواهد گرفت و احتمالا در فاصله سال‌های ۲۰۱۷ تا ۲۰۲۰ قیمت نفت می‌رسد به حدود هزینه تولید آن یعنی حدود ۳۵ دلار. در این سال‌ها اگر ایران ۲ میلیون بشکه نفت هم بفروشد باید پولش را بریزد در چاه‌های نفت. به زبان ساده‌تر ایران دیگر خواب درآمد نفتی بیش از ۲۰ میلیارد دلار را نیز نخواهد دید.

 منظورتان اين است  كه ایران تحت هیچ شرایطی نخواهد توانست سهم خود را از بازارهای جهانی نفت پس بگیرد؟
رناني: برای این کار دولت یک فرصت دو، سه ساله دارد، اگر توانست در این مدت با روش‌های عملی و جدی برای رفع تحریم‌ها اقدام کند، می‌تواند، در غیر این صورت خیر. اگر روش فعلی برای رفع تحریم‌ها را ادامه دهند، حل مناقشه اتمی ۱۰ سال طول خواهد کشید. اما اگر بتوانند تا پایان سال بر سر مسئله اتمی ایران با غرب به نتیجه برسند، ۲ سال طول خواهد کشید تا تحریم‌ها و آثار مخرب آن رفع شود و  تنها ۲ سال نیز زمان نیاز است تا ایران بتواند بازارهای نفت از دست رفته خود را بار دیگر احیا کند.

 حال با وجود همه این بحران‌ها و رقابت‌های سیاسی که موجب شده است تا ما سرمایه‌های نمادین خود را نیز از دست بدهیم چه می‌توان کرد؟ بنابر این چالش اصلی دولت یازدهم اقتصاد نیست، یعنی گرچه بحران اقتصادی بحران اصلی و بزرگی است اما پیش نیاز حل آن این است كه ابتدا باید مسائل سیاسی داخلی و خارجی در ایران حل و فصل شود و این فقدان عزم از سوی نظام تدبیر برای حل و فصل این مسائل است که چالش اصلی دولت است.

 آقای دکتر ایمانی، دکتر رنانی به صراحت بیان کردند که چالش اصلی دولت یازدهم نه اقتصاد که بحران‌هاي سیاست داخلی و خارجی در کشور است، برای عبور از این چالش لازم است که نظام تمام قد از دولت حمایت کرده و این دو در یک راستا قرار گیرند. تحلیل شما از وضعیت سیاست داخلی و خارجی در دولت یازدهم چیست؟
  ايماني: مشخصا در رابطه با عرصه سیاست داخلی و خارجی دولت آقای روحانی صحبت مي‌کنم. به نظر من تاثیر گذاری که باید روی حرکت‌های نظام باشد از سوی دولت است. من مشکل را از طرف دولت می‌بینم، نه از نظام. ببینید، دولت آقای روحانی با امید بسیار زیادی از سوي مردم سر کار آمد که این امید هنوز هم وجود دارد. اما دولت آقای روحانی نتوانست از امیدهای به وجود آمده در انتخابات بهره برداری کند و چون ناموفق عمل شد، بدون شك تاثیر این امید به سرعت از دست می‌رود.

دولت‌های آقای روحانی و احمدی‌نژاد با یک موج روی کار آمدند. دولت‌های قبلی مانند دولت آقای سید محمد خاتمی و احمدی‌نژاد توانستند به خوبی از موج احساسات مردم بهره برداری‌های لازم را انجام دهند، اما دولت یازدهم در این باره بسیار ضعیف عمل کرده است. من این دولت را دولت مبهمی می‌دانم. به دلیل آنکه درباره ارتباط با مردم و فرهنگ‌سازی برای دولت خودش و نهادینه کردن این فرهنگ بسیار ضعیف عمل کرده است. این در حالی‌است که دولت‌های قبلی برای نهادینه كردن سیاست‌هایی که در زمان مبارزات انتخاباتی به جامعه القا کرده بودند، به سرعت فرهنگ سازی را شروع کرده و اتفاقا در این باره نیز موفق بوده‌اند. 

از طرف دیگر استراتژی‌های این دولت در عرصه سیاست داخلی هنوز  با گذشت سه ماه از فعاليت  دولت مشخص نیست، دولت هنوز نظر مشخصی درباره فعالیت احزاب، انجمن‌های صنفی و بحث‌هایی از این قبیل ندارد. مشخص نیست درباره کانون‌های قدرتی که وجود دارند، چه نظری دارد یا درباره شخصیت‌های سیاسی که به عقیده بسیاری مورد هتک قرار می‌گیرند، چه فکر می‌کند و چه موضعی دارد. در عرصه سیاست خارجی هم این دولت استراتژی نامشخصی دارد. مجموعه اين ابهامات موجب مي‌شود كه نتوان از دولت يازدهم تصور روشنی داشت. در دولت‌های قبلی افراد شاخصی بودند که شاید مسئولیت هم نداشتند و به دولت (بدون در نظر گرفتن نگاه ارزشی) پمپاژ ایدئولوژیک می‌کردند. اما دولت حسن روحانی فاقد چنین افرادی است. این رویه احتیاط کاری آقای روحانی که توجیه را گذاشتند روی ایجاد آرامش در جامعه، قابل قبول نیست. لزوما ایجاد آرامش در جامعه نباید در سکوت باشد. دولت باید مواضع مشخصی درباره مسائل گوناگون بگيرد و این مواضع را جسورانه اعلام کند.

به نظر مي‌رسد دولت جديد کسی را در مجموعه کارگزاران دولتی ندارد تا برای دولت فکر بسازد. ظاهرا تنها امید دولت تدبیر و امید برای امید آفرینی شده است حل مسئله هسته‌ای که این بسیار تصور اشتباهی است. برداشت من اين است كه دولت شاه کلید حل مسائل اقتصادی و سیاسی خودش را در تحریم‌ها می‌داند، البته تاثیر دارد، اما همه‌اش همین نیست. مسئله اینجاست که با تکیه بر این استراتژی یک نوع فرصت سوزی در داخل کشور ایجاد می‌شود. چون معلوم نیست غرب در مسئله هسته‌ای چه تصمیمی دارد و قرار است حل مناقشه اتمي تا كي طول بكشد. در این شرایط اگر دولت بخواهد حل مسائل سیاست داخلی و مشکلات اقتصادی را مشروط بر حل مسئله هسته‌ای بداند، فرصت‌های بسيار طلایی را از دست خواهد داد.

 آقای دکتر معید فر، به چالش‌های اقتصادی و سیاسی که دولت یازدهم با آن مواجه هست پرداختیم. با توجه به مشکلاتی که به آن اشاره شد، به نظر می‌رسد دور از انتظار نیست  كه موجی از بی‌اعتمادی و دلسردی در جامعه به دلیل عدم تحقق مطالبات اجتماعی افرادی که خرداد ۹۲، با اعلام صریح مطالبات اجتماعی خود پای صندوق‌های رای رفتند، ایجاد شود. تحلیل شما چیست؟
معيد‌فر: همانطور که آقای دکتر رنانی و دکتر ایمانی به درستی اشاره کردند، کشور در یک وضعیت کاملا بحرانی قرار دارد. اما این‌که ما بنشینیم و از بحران صحبت کنیم، موجب رفع آن نخواهیم شد. چرا؟ زيرا نظام سیاسی ما چندان بحران را باور نخواهد کرد و بسیار مهم است که این بحران از طرف چه گروهی مطرح می‌شود؛ دانشگاهیان یا افراد سیاسی، جناح‌های رقیب یا جناح‌های خودی. در حوزه‌های جامعه‌شناختی بحثی را داریم که یک ارتباطی میان نخبگان و جامعه (مردم) وجود دارد.

نخبگان به تنهایی هیچ قدرتی ندارند، نخبگان باید درباره بحران‌ها حرف بزنند، جامعه باید حرف‌های نخبگان را باور کرده و پشت سر آن‌ها قرار گیرد و نهایتا قدرت مردم بتواند به فعلیت برسد. اما به دلیل اتفاق‌هایي که از سال‌های گذشته رخ داده است، یکی از ارکان تحول در جامعه که طبقه متوسط است، به حاشیه رانده شد. البته منظورم بخش موثر این طبقه است. همچنین بسیاری از روشنفکران و افراد موثر که می‌توانند موجب تغییر شوند، به دلیل نا‌امیدی از ايجاد هر گونه تغییر خود را کنار کشیده‌اند. شاید عده‌ای از دوستان این تصور را داشته باشند که در انتخابات ۲۴ خرداد بخش عظیمی از سرمایه‌های اجتماعی جديد به وجود آمد، اما باید توجه داشت بخش عمده‌ای از آراي آقای روحانی نه از طبقه متوسط شهری، که این قدرت را دارند سیستم را به پاسخگویی بکشانند بود، بلکه از شهرهای کوچک و روستا‌ها به دست آمد. در شهرهای بزرگ همچنان نگاه عقب کشیدن در بخش عمده طبقه متوسط وجود داشت. نکته همین است، می‌بینیم که در آستانه انتخابات هیچ جنبش اجتماعی شکل نگرفت و همه چیز کنترل شده بود.

نه دانشگاه‌ها فعال بودند، نه مردم، در واقع جنبش اجتماعی که پشتوانه دولت باشد وجود نداشت. باید دید چه اتفاقی رخ داد که فضای بعد از انتخابات با چنین شور و هیجانی مواجه شد. این، به دلیل احساس فشار سیستم از مناطق محرومی بود که روزی پایگاه دولت‌های قبلی بوده است. بنابراین فشارهای اقتصادی و روزمره و بالابردن انتظارات در این مناطق که طی هشت سال گذشته با تزریق نقدینگی ایجاد شد، سیستم را به یک رویارویی کشاند. می‌رسیم به وضعیت جدید و دولتی که فاقد پایگاه‌های اجتماعی قدرتمند است. مردم به قدری گرفتار مسائل روزمره هستند که کاری به دولت ندارند، نه حمایت می‌کنند و نه اعتراض. بنابراین این شرایط هزینه اشتباهات سیاسی، اقتصادی و اجتماعی را برای دولت کاهش داده است و به همین دلیل دولت لزومی برای تغییر مسیر خود نمی‌بیند.  


 دقیقا همین ابهام ایجاد می‌شود که چطور دولت برای حل مسائل سیاست خارجی حاضر است امتیاز هرچند بی‌دستاورد بدهد اما در حوزه سیاست داخلی این کار را انجام نمی‌دهد و به مطالبات بی‌توجه است؟
معيد‌فر: به دلیل این‌که همیشه فشارهای خارجی قوی بود و تحریم‌ها مطرح است، فشار خارجی قدرتمند است، اما در داخل نیروی اجتماعی که قوی باشد و بتواند دولت را به چالش بکشاند، وجود ندارد. بعد از انتخابات دو روز شور و نشاط و جشن‌های خیابانی ایجاد شد و جرقه‌های امید زده شد، بعد از آن نیز آزادی تعدادی از زندانیان این شادی را می‌توانست تقویت کند. اما در زمان انتخاب وزراء شاهد بودیم که در مجلس چه اتفاقی افتاد و چند وزیر کلیدی در حوزه‌های سیاست داخلی رای نیاوردند یا از جناح رقیب بودند که چنین هجمه‌هایی ایجاد شد. از آن زمان به بعد از نشاط مردم کاسته شد. بنابراین شور و هیجان قبل از انتخابات ملاک نیست، مهم آن است که دولت تا چه اندازه بتواند امیدهای ایجاد شده را به ثبات برساند.

 آقای دکتر رنانی، در این مرحله لازم است ببینیم در دولتی که گفته می‌شود نه ارتباط نزدیک با مردم دارد، نه استراتژی مشخص در سیاست داخلی و خارجی؛ چه پیامدهای اقتصادی می‌تواند ایجاد شود؟ با توجه و تاکید بر این‌که ایران هم اکنون با تحریم‌های متعدد دست و پنجه نرم می‌کند و به همین دلیل خواسته یا ناخواسته حل مسائل اقتصادی مشروط بر حل مسائل سیاسی است...
رناني: من با آقای دکتر ایمانی موافق هستم که این دولت در تعیین و تعریف رابطه خودش با جامعه و با حکومت در یک وضعیت ابهام قرار گرفته است و نمی‌توان تصویر مشخصی از رویکردهای آن داشت. تعریف این دولت از اعتدال مشخص نیست و همین ابهام‌های دیگری را به همراه داشته است، به نظر می‌رسد که تعریف این دولت از اعتدال «مدار» است. ارتباط مستقیم این دولت با مردم بسیار ضعیف است. در دولت سید محمد خاتمی گاهی مردم دوست داشتند فقط پای صحبت‌های رئیس جمهور بنشینند، حتی اگر دستاوردهای اقتصادی هم نداشت که داشت. این دولت هنوز روشن نکرده است که چگونه می‌خواهد با مردم ارتباط بگیرد.

 منظورتان این است که آقای روحانی کاریزما ندارند؟
رناني: کاریزما در عالم سیاست چیز مخربی است و قرار نیست برای آقای روحانی کاریزما ایجاد شود، سیاست مداران کافی است که بتوانند سرمایه سیاسی خود را به سرمایه نمادین تبدیل کنند. کاری که آقای سید محمد خاتمی کرد که یک سرمایه سیاسی بود که به سرمایه نمادین تبدیل شد. این پتانسیل برای آقای روحانی هم وجود دارد که باید تا وقت هست از آن استفاده کند. اقای روحانی باید خود را به عنوان یک سرمایه نمادین مطرح کند. در ایران حکومت از ساختار تقسیم قدرت از جنس حکومت نفوذهای نا‌همگن است و این باعث می‌شود که یک ثبات پایدار شکل نگیرد. اما برای این‌که جامعه بتواند یکپارچه شود، نیاز به نهادسازی و کار بلند مدت دارد و ساختار سیاسی باید اجازه بدهد این نهاد‌ها شکل بگیرند.

در مورد دولت مشکلی که وجود دارد در چیدماني است که صورت گرفته است. در‌‌ همان نامه که قبل از معرفی وزرا به آقای روحانی نوشتم، مطرح کردم که مراقب باشید «ژنرال»‌ها را بر سر کار نگذارید و بیش از مشاور به آنان پست ندهید. ژنرال‌ها از فکر و مشاوره مستغنی هستند. تاکید کردم که اگر ژنرال‌ها را بچینید، رابطه‌تان را با اصحاب نظر و اندیشه خدشه دار می‌کنید. ۶۰ اقتصاد دانی که ۵ سال مکرر برای آقای احمدی نژاد نامه می‌نوشتند، هیچ ارتباطی با دولت آقای روحانی ندارند. این یعنی محروم شدن دولت از یک ذخیره عظیم فکری. چرا این شکاف رخ داد؟ چون ژنرال‌هایی که ایدئولوژی و تئوری دارند در مسند هستند. هر یک از این ژنرال‌ها دارد، بخشی از دولت را به سمت خود می‌کشد. این یک خطر بسیار جدی برای دولت است! گفتم در دولت آقای احمدی‌نژاد سرجوخه‌ها بر مسند بودند، شما مواظب باشید از آن طرف بام نیفتید و ژنرال‌ها را بر مسند امور نگذارید. این دولت باید از افراد جوان و تازه نفس اما مجرب استفاده می‌کرد و ژنرال‌هارا به عنوان مشاور می‌گذاشت.

  به نظر می‌رسد الان دولت تنها دارد مدارا می‌کند، هم با مردم و هم با قوای داخل و هم با خارج! دولت باید این را بداند زمانیکه مدت چهار ساله‌اش تمام شد درآمدهای نفتی هم تمام شده است. شما دیگر نمی‌توانید روی نفت حساب کنید. دولت تنها چهار سال فرصت دارد که هر اصلاحی را که می‌خواهد انجام دهد، اما مگر جراحی و اصلاح بدون حمایت جامعه و بدون حمایت کامل نظام امکان پذیر است؟ دولت هنوز در تعیین تکلیف برای هدفمندی یارانه‌ها درمانده است.


 آقای دکتر ایمانی، پیرو صحبت‌های آقای دکتر معید فر که تاکید کردند به دلیل عدم جنبش‌های مردمی در پیگیری مطالبات سیاسی و اجتماعی دولت هزینه‌ای در این باره نمی‌پردازد، به عقیده شما گشایش‌هایی در سیاست داخلی کشور تا چه اندازه می‌تواند در این باره تاثیر گذار باشد؟ برای مثال کشور هنوز متاثر از اشغال سفارت آمریکا در سی و چند سال گذشته است، اما این تاثیرات درباره وقایع سال ۸۸ که روشن شدن آن مطالبه بخشی از مردم است دیده نمی‌شود...  
ايماني: شاهد هستیم که تحولات در عرصه سیاسی بسیار سریع رخ می‌دهد و می‌توانیم از این فاکتور استفاده کنیم تا در عرصه اقتصاد هم تاثیر بگذاریم. ما واقعيت‌هايي داریم که محصول گذشته است. ما دچار گسست‌های بزرگ اجتماعی هستیم. این گسست‌ها فقط اقتصادی نیست. دچار خمودگی در بخش‌های موثر جامعه شده‌ایم. نظام روشنفکری و دانشگاه ما دچار رخوت شده‌اند. از سویی سرخوردگی‌های سیاسی از انتخابات گذشته در میان بخش‌هایی از جامعه به وجود آمد. برخی خود را تطبیق دادند و برخی به بی‌تفاوتی رسیدند، اما بخش‌هایی در رخوت و رکود با قی ماندند. تمام این مشکلات جمع شد تا رسید به سال ۹۲ و یازدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری، با این همه مشکلات باید چه می‌کردیم. برای حل این مشکل ارتباط باید با نخبگان برقرار شود.

 آقای دکتر معید فر، بحث را با این سوال مشخص با شما ادامه می‌دهم که چطور می‌توان با تلنگر به اجتماع و یادآوری پیگیری مطالباتشان از جمله روشن شدن وقایع ۸۸ هزینه سوء مدیریت‌ها را برای دولت پایین آورد؟
معيد‌فر: دکتر ایمانی اشاره کردند که احمدی‌نژاد در بسیاری از عرصه‌ها توانست قدرتمند عمل کند، اما پرسش این است که دولت نهم و دهم قدرت خود را از کجا كسب كردند؟ به نظرم اين دولت‌ها با سیاست‌های گسترش فساد، کانون‌های قدرت را می‌خرید. احمدی‌نژاد همیشه در هیات دولت یک کیف همراه داشت که سر بزنگاه مدارک و اسنادی برای تخریب و سکوت دیگران رو می‌کرد. فکر نکنم آقای روحانی علاقه‌ای به این سیاست‌های گسترش فساد داشته باشد. دولت‌های پیش از دولت‌هاي نهم و دهم و دولت آقای روحانی پاک بود و در فکر فساد نبودند. نباید روحانی را تشویق کنیم که به هر طریقی و با فساد قدرت بگیرد.

 باید این دولت را تشویق کنیم که با باز گشتن به دامان جامعه، از طریق اعتماد سازی، قدرت را به دست گیرد. دولت باید از نخبگان اجتماعی بخواهد به او مشاوره و امکان اعتمادسازي دهند. مردم باید باور کنند که اتفاق‌های خوبی دارد می‌افتد و دولت با مطالبات حتی بخشی از این مردم همسو است. دولت ۶ ماه بیشتر برای اعتماد سازی فرصت ندارد. در غیر این صورت یا دچار فساد خواهد شد یا این‌که با از دست دادن پایگاه‌های مردمی خود كه باعث مي‌شود به کانون‌های قدرت نزدیک شود. البته حل و فصل این مشکلات بسیار سخت است و شاید از نگاه عده‌ای نیاز به معجزه دارد.


 آقای دکتر رنانی، سوال‌های بسیاری از شما داریم، درباره وضعیت نرخ ارز، هدفمندی، این‌که ایران چطور می‌تواند از بحران به وجود آمده در اقتصاد خارج شود، اما واقعیت آن است که از هر طرف به موضوع نگاه می‌کنیم، می‌بینیم رابطه مستقیمی بین حل مسائل سیاست داخلی و اقتصاد به وجود آمده است. لطف کنید در این‌باره بیشتر توضیح دهید؟
رناني: در سال ۹۱ مطلبی درباره تکینگی در اقتصاد، نوشتم و اشاره کردم که اقتصاد ایران به سمتی می‌رود که قابل کنترل و پیش بینی نیست و در این شرایط اگر نتوان تدابیر جدی برای اقتصاد داشت، حتما به یک سیاه چاله خواهد رفت. وقتی که انتخابات دوره یازدهم ریاست جمهوری انجام شد، اعلام کردم شوک مثبت انتخابات باعث شد که حرکت اقتصاد ایران به سمت سیاه چاله کند یا برای مدتی متوقف شود. اگر این شوک با دو شوک دیگر نیز همراه شود، اقتصاد ایران مسیر بازگشت را انتخاب خواهد کرد. آن دو شوک دیگر یکی حل و فصل سریع مناقشه اتمی و دیگری حل و فصل سریع وقایع سال ۸۸ و آزادی زندانیان و شخصیت‌های سیاسی است.

در مورد بسياري از ایرانی‌ها که در هشت سال گذشته به دلایلی از کشور خارج شدند، حل و فصل مسائل سیاست داخلی می‌تواند راه بازگشت و سرمایه‌گذاری آن‌ها در کشور را باز کند. اکنون دو هزار میلیارد دلار سرمایه ایرانیان در خارج از کشور است و اگر ۱۰ درصد از این سرمایه هم برگردد، اقتصاد ایران را تکان خواهد داد. نفت که نداریم بفروشم، ذخیره ارزی هم که نداریم، می‌خواهیم پول هم چاپ نکنیم، پس باید چه کنیم؟ ۳۰ سال است که برای حل مشکلات اقتصادی از مردم مایه گذاشته‌ایم، از این به بعد کمی هم از حکومت خرج کنیم. برای مثال با کشورهایی از منطقه خودمان که خیلی هم ثروتمند هستند و حالا قهریم آشتی کنیم، در این صورت می‌توانیم از آن‌ها وام بگیريم.
bato-adv
ناشناس
United States of America
۰۸:۲۷ - ۱۳۹۲/۰۸/۲۰
عزیزان اگرسیدمحمدخاتمی هر9روزیک باربحران داشت روحانی هرروزیک بحران دارد
مجله خواندنی ها
انتشار یافته: ۱
bato-adv
bato-adv
bato-adv
bato-adv