bato-adv
کد خبر: ۱۷۳۴۷۲

گزینه های ایران در مذاکرات هسته ای

تاریخ انتشار: ۱۷:۰۸ - ۳۰ آذر ۱۳۹۲
تحلیلگر ارشد امور ایران در گروه بین المللی بحران معتعقد است: بهترین گزینه ایران برای اجرای توافق نامه ژنو «حسن نیت» است حتی اگر دولت آمریکا با دو رویی در این زمینه برخورد کند.

به گزارش ایرنا، علی واعظ یکی از تحلیلگران گروهی غیردولتی در شهر بروکسل است. این گروه دفاتری در بیش از 30 کشور جهان دارد.

«توماس پیکرینگ» سفیر سابق آمریکا در سازمان ملل متحد رییس کنونی این گروه بین المللی است. این گروه به دولت ها و سازمان های بین المللی از جمله سازمان ملل، اتحادیه اروپا و بانک جهانی درباره جلوگیری از درگیری ها و حل مسایل بین الملی مشاوره می دهد.

واعظ در این گروه، تحلیلگر ارشد امور ایران است و از نزدیک موضوع مذاکرات هسته ای بین ایران و کشورهای آمریکا، روسیه، انگلیس، فرانسه، چین و آلمان را پیگیری می کند.

مصاحبه ایرنا با این تحلیلگر ارشد امور ایران در گروه بین المللی بحران به شرح است:

در روزهای پس از تفاهم نامه هسته ای ژنو بحث های مختلفی پیرامون تفسیر آن پدید آمد. ایران می گوید حقش برای غنی سازی براساس ماده 4 معاهده عدم اشاعه سلاح های هسته ای غیرقابل انتزاع و اساسا نیازی برای به رسمیت شناختن آن از سوی آمریکا یا هر کشور دیگری نیست بلکه در ذات معاهده قرار دارد. از سوی دیگر آمریکایی ها می گویند «حق غنی سازی ایران» را به رسمیت نمی شناسند بلکه یک «برنامه غنی سازی» را به عنوان «واقعیتی موجود» و البته همراه با محدودیت هایی در گام نهایی می پذیرند. نظر شما درباره این اختلاف در تفسیرها چیست؟
در مورد حق غنی سازی گناه اصلی را باید به گردن معاهده عدم اشاعه تسلیحات هسته ای (ان. پی. تی) انداخت زیرا در مورد این مساله با ابهام رفتار کرده و موضوع غنی سازی را مسکوت گذاشته است. به همین دلیل کشورهای مختلف می توانند تفاسیر مختلف از این مساله داشته باشند. تفسیر ایران و آمریکا 180 درجه با یکدیگر متفاوت است، بنابراین تنها راه حلی که در مقام عمل برای عبور دو کشور از این اختلاف وجود داشت، به همین شکلی بود که همانند ان. پی. تی، آنها نیز مساله را تفسیرپذیر باقی بگذارند. این مساله باعث می شود تا هر طرف بتواند تفسیر و برداشت خود را از توافق داشته باشد.

بنابراین مسایلی که هم اکنون پیش آمده و تفاسیری مختلفی که می شنویم، غیر طبیعی نیست. حقیقتا اگر دیپلمات ها نتوانند از مسایلی که درباره آنها با هم اختلاف جدی دارند با زبانی دیپلماتیک و قابل تفسیر عبور کنند، شایسته نام دیپلمات نیستند. اینکه در توافق ژنو مساله حق غنی سازی تفسیر پذیر است تنها راه حلی بود که برای گذر از موضوع وجود داشت. مساله مهم آن است که در توافق نامه ژنو، غنی سازی در خاک ایران به عنوان یک واقعیت پذیرفته شده و این به نوعی شناسایی تلویحی این موضوع است.

بیش از این واقعا نمی شد توقعی داشت و ما در همان بن بستی قرار می گرفتیم که در 10 سال گذشته در آن قرار داشتیم. فکر می کنم بدون چشمداشت به برخی ناخشنودی های گذرا که در مورد این توافق نامه وجود دارد، این مساله را می توان حل شده قلمداد کرد.

فکر نمی کنم بار دیگر مساله حق غنی سازی در مذاکرات مربوط به توافق نهایی مطرح شود زیرا هر دو طرف به فرمولی دست پیدا کردند که به آنها اجازه داده از این مرحله عبور کنند و به جزییاتی بپردازند که مشخص خواهد کرد ایران در گام نهایی چه برنامه غنی سازی خواهد داشت.

البته مقامات ایرانی می گویند در اجلاس های بازنگری ان. پی .تی در سال های 1990 و 2010 که تنها مرجع برای تفسیر این معاهده است، تاکید شده که کشورها حق غنی سازی دارند و آمریکایی ها نیز به این موضوع رای مثبت داده اند؟
درست است که اجلاس بازنگری ان. پی .تی در سال 2010چرخه سوخت را قسمتی از برنامه های صلح آمیز هسته ای دانسته و به رسمیت شناخته است اما مساله این است که نهایتا این تفسیری نیست که در خود ان. پی. تی گنجانده شده باشد. در حقیقت اجلاس های بازنگری باعث تغییر ان. پی. تی نشده اند و کلمه غنی سازی همچنان ذکر نشده باقی مانده است.

همچنان آمریکا و بسیاری از کشورهای غربی دیگر مانند فرانسه ان. پی. تی را مرجع و منبع اصلی می دانند و تا زمانی که در این معاهده، واژه غنی سازی به کار برده نشده باشد، برای آنها هرگونه تفسیری حتی اگر در بازنگری ان. پی. تی پذیرفته شود، قابل قبول نخواهد بود.

با این حال فکر نمی کنم که این مساله سد بزرگی باشد زیرا دو طرف به این نتیجه رسیده اند که کاملا برداشت های متفاوتی از این موضوع دارند و باید غنی سازی را تفسیر پذیر باقی بگذارند تا بتوانند از آن عبور کنند.

فکر می کنم این مساله برای مذاکره کنندگان حل شده باشد حتی اگر برای بخشی از افکار عمومی و منتقدین توافق نامه ژنو هنوز ابهاماتی باقی مانده باشد.

به گمان من اگر طرفین بتوانند فضای مثبت مذاکرات را حفظ و به سمت یک توافق نهایی حرکت کنند، در نهایت این اختلاف نظرها و این ناخشنودی هایی که وجود دارد، تاثیری نخواهد گذاشت. با این حال چالش اصلی رسیدن به توافقی است که حدود برنامه هسته ای ایران را در گام نهایی مشخص می کند.

دولت آمریکا 19 شرکت و فرد دیگر را تحریم و در لیست سیاه قرارداد. آیا اعمال این تحریم ها برای دولت آمریکا نوعی بازی در سیاست داخلی و در واکنش به انتقادات مکرر طرفداران تحریم های بیشتر در کنگره است یا این که دولت اوباما می خواهد نشان دهد در اعمال تحریم های موجود قاطع است؟
من فکر می کنم ما باید در انتخاب کلمات با احتیاط عمل کنیم. اتفاقی که افتاده این است که آمریکا تحریم جدیدی اعمال نکرده بلکه تحریم های جاری را اجرا کرده است. بین اعمال تحریم جدید و اجرای تحریم های قبلی تفاوت بسیاری است.

فکر می کنم از انصاف به دور است که ما این دو موضوع را با همدیگر اشتباه بگیریم زیرا تلاشی که دولت آمریکا در طی چند هفته گذشته برای به عقب انداختن تحریم های جدید انجام داده، واقعا بی سابقه است.یعنی این که وزیران کابینه و خود رییس جمهوری تقریبا به طور روزانه به کنگره فشار بیاورند که از اعمال تحریم های جدید جلوگیری کند. این امری است که ما در 35 سال گذشته هرگز شاهد آن نبودیم و این تنها به این علت است که دولت آمریکا در توافق ژنو متعهد شده از اعمال تحریم های جدید تا جایی که در حیطه اختیارات خودش است، جلوگیری کند.

در متن توافق نامه ژنو این احتمال گنجانده شده که کنگره آمریکا حتی در صورت مخالفت دولت، تحریم های جدیدی وضع کند ولی با این حال دولت آمریکا سعی کرده و موفق هم شده است که تاکنون تصویب تحریم های جدید را به تعویق بیاندازد.

اما به چند دلیل مشخص دولت آمریکا همچنان به اجرای تحریم های فعلی می پردازد: اول این که مخالفان جمهوری خواه توافق ژنو در کنگره متوجه شدند که دولت آمریکا برای نشان دادن حسن نیت خود به دولت تازه بر سر کار آمده آقای روحانی در ایران، در ماه های گذشته از مجازات کسانی که تحریم ها را نقض کرده اند، خودداری کرده است.

به همین جهت روی دولت اوباما فشار آوردند که اعمال تحریم ها را با جدیت ادامه دهد و در بده و بستانی که بین دولت آمریکا و کنگره وجود دارد، دولت توانسته از اعمال تحریم های جدید جلوگیری کند و در ازای آن اجرای تحریم های فعلی را با جدیت ادامه دهد.

موضوع دوم این است که مخالفین توافق نامه ژنو در کنگره، لابی طرفدار اسراییل و مقامات اسراییلی تاکید می کردند به دلیل تعلیق برخی از تحریم ها در توافق ژنو، این موضوع اثری روانی بر روی اجرای سایر تحریم ها خواهد گذاشت و در نهایت باعث از هم پاشیده شدن شبکه تحریم ها خواهد شد. دولت آمریکا نیز ناچار بود برای ساکت کردن این مخالفین، نشان دهد که تحریم ها بر سر جای خود هستند و چنین اتهامی حقیقت ندارد.

موضوع آخر نیز این است که از دید دولت آمریکا، تحریم ها اهرمی هستند که در رسیدن به توافق نهایی با ایران به آن احتیاج دارد. بنابراین به نفع دولت آمریکا نیست که در جامعه جهانی چنین تصوری ایجاد شود که تحریم ها به طور عملی دیگر اجرا نخواهند شد و شرکت های خارجی به بازار ایران برگردند و شبکه تحریم ها را تضعیف کند.

فکر نمی کنم که مقامات دولت ایران از این موضوع آگاهی نداشته باشند که تمامی تحریم ها به جز آنهایی که تعلیق شده اند، در حال اجرا هستند. همان طوری که دکتر محمد جواد ظریف و دیگر مذاکره کنندگان ایران هم گفتند که برنامه هسته ای همچنان ادامه دارد و به عنوان مثال عملیات ساختمانی در رآکتور اراک ادامه پیدا خواهد کرد یا غنی سازی در سطح پنج درصد ادامه پیدا خواهد کرد. اینها مسایلی هستند که در توافق نامه ژنو برای دو طرف قابل قبول بوده و هر دو طرف از آن راضی بوده اند.

اقداماتی به این شکل بیشتر متوجه سیاست داخلی کشورها است ولی می تواند بر فضای مثبتی که در مذاکرات ایجاد شد، تاثیر بگذارد. به هر حال هر دو طرف باید تلاش کنند تا افکار عمومی خود را قانع کنند و سرمایه سیاسی لازم را برای رسیدن به توافق نهایی حفظ کنند.

مخالفان توافق نامه ژنو در ایران تصویب تحریم های جدید را عاملی برای شکست کامل تعامل با آمریکا می دانند، این در حالی است که برخی نمایندگان تندرو در کنگره همچنان بر تصویب تحریم های جدید و بی اعتمادی به ایران تاکید دارند، آیا این مساله به معنای آن است که آمریکایی ها بدنبال تعامل با ایران نیستند؟
به هر حال دشمنی بین ایران و آمریکا در هر دو کشور نهادینه شده است و بنابراین نمی توان توقع داشت که اختلافات بسیار عمیقی که بین تهران- واشنگتن در مسایل مختلف وجود دارد به سرعت و با یک توافق ابتدایی حل بشوند. 

دیوار بی اعتمادی هم یک شبه از بین نمی رود، ولی نهایتا باید از جایی شروع کرد. باید از این مخالفین این توافق نامه چه در ایران و چه در آمریکا پرسید که جایگزین مناسب برای دیپلماسی و برای شیوه ای که برای حل موضوع هسته ای در پیش گرفته شده است، چیست؟

اگر عده ای می گویند باید توافقی جامع از ابتدا صورت بگیرد، باید گفت به قدری برنامه هسته ای ایران و شبکه تحریمی پیچیده و چند لایه هستند که مذاکرات جامع نیاز به زمان بسیار بیشتری دارد. 

هیچ معلوم نیست که بتوان فضای مثبت مذاکرات را در زمان طولانی حفظ و نهایتا به توافق جامع دست یافت. بنابراین لازم بود یک گام نخستین برداشته شود و دقیقا به این علت که اعتماد وجود ندارد گام های بازگشت پذیر برداشته شود تا دو طرف اعتمادسازی کنند و از چرخه باطلی که در آن بودند، خارج شوند. 

عده ای هم می گویند طرف مقابل قابل اعتماد نیست، پس اصولا مذاکره راه به جایی نمی برد. پرسش در اینجا این است که نتیجه چنین برداشتی در نهایت چه خواهد بود؟ جز اینکه هر دو طرف به سمت یک بازی برد- باخت حرکت کنند، چیز دیگری نخواهد بود که در نهایت هم ممکن است به یک درگیری نظامی ختم شود که برای همه طرفین باخت بزرگی محسوب خواهد شد.

باید توجه کرد که سرمایه سیاسی که در این مذاکرات گذاشته شده است به مراتب بیشتر از گذشته است. سطح مذاکرات بالاتر رفته و امتیازاتی که طرفین به هم داده اند به مراتب بیشتر از گذشته است؛ بنابراین هزینه شکست هم به مراتب بیشتر از گذشته است و اگر توافق ژنو به شکست بیانجامد واقعا فکر نمی کنم در کوتاه مدت شرایطی را بتوان ایجاد کرد که طرفین به توافقی برسند.

بهترین شیوه برخورد برای ایران به گمان من حسن نیت است، حتی اگر آمریکا با دورویی در این مورد برخورد کند. البته من فکر نمی کنم که تاکنون آمریکایی ها درباره توافق نامه ژنو با دورویی برخورد کرده باشند و اعمال تحریم ها نیز بیش از 600 بار در گذشته اتفاق افتاده و مساله جدیدی نیست. اما اگر حتی آمریکا با حسن نیت عمل نکند و ایران نشان دهد صادق است و به آن قسمتی از قرارداد ژنو که مسوولیتش بوده با جدیت عمل کرده است، باعث خلع سلاح کسانی می شود که بدنبال فشار بیشتر بر ایران هستند.

اگر جامعه جهانی این تصور را از ایران داشته باشد که ایران مانع مذاکرات نیست، به تعهداتش عمل می کند و خواستار حل و فصل صلح آمیز موضوع هسته ای است، تلاش های آینده تندروها در واشنگتن و اسراییل برای فشار بیشتر بر ایران بی نتیجه خواهد بود و خود به خود به تضعیف و فرسایش شبکه تحریم ها خواهد انجامید.

بین سه گزینه ای که ایران در برخورد با هرگونه عملی از طرف غرب که حمل بر عدول از قرارداد ژنو باشد، من فکر می کنم بهترین گزینه حسن نیت است.

گزینه های دیگر ایران به جزء حسن نیت از نظر شما چیست؟
گزینه های دیگر ایران این است که از مذاکرات خارج شود و همان طور که دکتر ظریف گفت تحریم های جدید را مساوی مرگ قرارداد ژنو بداند. این باعث خواهد شد که تندروها در اسراییل، عربستان و کنگره آمریکا به هدفشان برسند و بتوانند ایران را به عنوان کشوری که از ابتدا جدیت لازم را در مذاکرات نداشته و بدنبال بهانه ای بوده تا مذاکرات را متوقف کند، نشان دهند و این موضوع را دستمایه ای برای فشار بیشتر بر ایران قرار دهند.

گزینه دوم این خواهد بود که ایران مقابله به مثل کند و مثلا بخشی از فعالیت هایش را که تعلیق کرده دوباره اجرایی کند. این موضوع هم باعث خواهد شد که سوء ظن ها بیشتر شود و ایران هراسانی که از اول می گفتند این کشور تنها بدنبال خریدن زمان و بهانه است تا برنامه هسته ای خود را پیش ببرد، صدای قوی تری پیدا کنند.

اما گزینه سوم ایران این است که که با حسن نیت، قسمتی از توافق ژنو را که برعهده خود است، انجام دهد. این موضوع باعث خواهد شد تا صدای تندروها در واشنگتن، اسراییل و عربستان به جایی نرسد و در نهایت حتی اگر توافق ژنو به شکست بیانجامد تحریم ها به علت حسن نیت و چهره مثبت ایران در جهان بتدریج خنثی و بی معنی شوند.

اوباما در این رابطه در سخنرانی خودشان در مرکز سابان موسسه بروکینگر گفت اگر تحریم ها تاکنون موفق بوده، به علت آن است که خود تحریم ها هدف نبوده است وگرنه سایر کشورها در اعمال آن همراهی نمی کردند؟ آیا منظور شما هم همین است؟
دقیقا، آمریکا تنها به این علت توانست در اعمال تحریم ها موفق شود که ایران را در جهان به عنوان مسبب اصلی بن بست هسته ای معرفی کند؛ بر خلاف اواخر دهه 1990 که هیچ کشوری از تحریم هایش پیروی نمی کرد، حتی بعضی از متحدین ایران را به همراهی وادار کند. امروز بزرگترین ضربه به تحریم ها می تواند با وارونه کردن این تصویر به دست آید، البته چنین امری نیاز به متانت، بردباری و برنامه ریزی دارد.

لازم است صدای واحدی از ایران به گوش برسد. ولی یکی از انگیزه های اصلی دولت آمریکا برای دستیابی به یک توافق در حال حاضر هم همین نگرانی بود. چرا که با تغییر چهره ایران در جهان نگران بودند که تحریم ها اثردهی پیشین را از دست بدهد. 

از نظر شما علت اصلی نگرانی دولت های عربی حاشیه جنوبی خلیج فارس از تفاهم ایجاد شده در ژنو چیست؟ چرا کشوری مانند قطر خواستار تشکیل گروه 2+5 به معنای حضور اعضای شورای همکاری خلیج فارس در کنار قدرت های بزرگ برای مذاکره با ایران در موضوع هسته ای می شود و عربستان نیز موضع متفاوتی اما با همین مضمون می گیرد؟
اصولا کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس نگران این هستند که هرگونه بهبود روابط بین ایران و غرب در نهایت دست تهران را برای اجرا و ادامه سیاست های منطقه ای اش بازتر بگذارد و باعث شود ایران بتواند با صدای رساتری سیاست های منطقه ای خود را پیش ببرد.

اصولا این کشورها، انزوای ایران و تضعیف این کشور را در جهت منافع ملی خودشان می دانند، صحیح یا اشتباه بودن این برداشت امر دیگری است اما به هر حال واقعیتی است که وجود دارد.

در تمام سال های گذشته این کشورها به دلایل مختلف بدنبال تضعیف ایران بودند. به عنوان مثال عربستان سعودی توانست قدرت بلامنازع بازار نفت در جهان شود و ایران را در اوپک از کشور دوم صادر کننده نفت به کشور پنجم تنزل دهد.

کشوری مانند قطر با جمعیت 200 هزار نفر تنها در صورتی می تواند نقش موثری را در منطقه بازی کند که کشورهای بزرگ منطقه مانند ایران در جامعه بین المللی حضور چندانی نداشته و منزوی شده باشد. بنابراین کشورهای مختلف به دلایل مختلف بدنبال منزوی کردن ایران هستند و از بازگشت این کشور به جامعه جهانی و قدرتمند شدن آن هراس دارند.

در واقع طنز ماجرا آنجاست که در سال 2012 زمانی که ایران خواستار این بود مسایل منطقه ای در سر میز مذاکره با 1+5 مطرح شوند، کشورهای عربی به 1+5 و غرب فشار می آوردند که ما خواستار این نیستیم که شما در چارچوب 1+5 درباره مسایل منطقه صحبت کنید. امسال که ایران درباره مسایل منطقه صحبت نمی کند و تمرکز اصلی بر روی مساله هسته ای است، این کشورها فشار می آورند که شما نمی توانید تنها به یک توافق هسته ای اکتفا کنید و مسایل منطقه را مورد توجه قرار ندهید.

حقیقت موضوع این است که موضوع هسته ای ایران به خودی خود بسیار پیچیده است و حل این مساله دشواری های خاص خود را دارد. اضافه کردن مسایلی که آنها هم موضوعات پیچیده و دشواری هستند نه تنها به حل این مسایل کمکی نخواهد کرد بلکه فکر می کنم فرمولی برای شکست خواهد بود. شما تصور کنید اگر در چارچوب 1+5 که به خودی خود مکانیزم پیچیده ای است، کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس هم بر سر میز مذاکره اضافه شوند و موضوعاتی مانند بحران سوریه به فهرست موضوعاتی که مورد بحث است، اضافه شود. در این صورت هم به زمان بسیار زیادی احتیاج خواهد بود و هم شانس موفقیت مذاکرات به صورت تصاعدی کم خواهد شد.

البته این مساله دلیلی بر آن نیست که در کنار مذاکرات هسته ای، مکانیزم های مشابهی برای اینکه به مسایل منطقه ای پرداخته شود، ایجاد نشود. مثلا در گذشته در مورد افغانستان، مکانیزم 2+6 شکل گرفت که شامل کشورهای همسایه افغانستان و قدرت های جهانی بود؛ در آن چارچوب قدرت های منطقه و بین المللی به حل مسایل منطقه ای می پرداختند.

می توان مکانیزم های مشابهی هم ایجاد کرد تا هم به نگرانی های کشورهای عربی پرداخته شود و هم مسایل منطقه ای حل شوند. اما نمی توان مساله هسته ای را با مسایل دیگر مخلوط کرد.

البته مسوولیت دستگاه دیپلماسی ایران این است که کشورهای عربی را از تصورات نادرست خارج کند و به آنها نشان دهد که ایران قدرتمند و در رفاه به نفع منافع ملی آنها است و نه یک ایران ضعیف و در انزوا. نمی توان یکی از بزرگترین کشورهای منطقه را به حاشیه راند و انتظار داشت مردم منطقه در صلح و آرامش زندگی کنند.
مجله خواندنی ها
مجله فرارو