فرارو- روابط بازیگران درصحنه بین المللی به شدت تحت تاثیردو مهم می باشد. واقعیات جهانی مداوما"درحال تغییرهستند. با درنظرگرفتن سرعت وسیع تحولات اقتصادی، نوآوریهای تکنولوژیک و افزایش مداوم بودجه نظامی بسیاری ازکشورها که بخشی از مولفه های شکل دهنده واقعیات حاکم جهانی می باشند، پرواضح است که همیشه مواجه با محیطی متفاوت باشیم.
ازسویی دیگر، تصورات بازیگران نسبت به واقعیات هم از ماهیت بسیار سیالی برخوردار و بری از یکنواختی باید در نظرگرفته شود. ایستا نبودن واقعیات و متغیربودن فهم تصمیم گیرندگان از واقعیات منجر به این میگردد که رفتار بازیگران همیشه در معرض تغییر قرار داشته باشد.
با وقوف به این نکته حیاتی در روابط بین الملل است که نباید در حیات دادن به رفتارها، براساس چارچوبی حرکت کرد که قطعیت محور قلمداد گردد. بادر نظرگرفتن ماهیت سیال واقعیات و تصورات نسبت به این واقعیات، نباید به اتخاذ سیاست هایی روی آورد که قدرت مانوررا ازتصمیم گیرنده دریغ دارد ویا اینکه این امکان را ممانعت کند که فرصت ها به دارایی تبدیل گردند.
دائمی بودن تغییر در دو محیط عملیاتی و روانی که درمتن آنها، بازیگران به تصمیمات ماهیت وجهت می بخشند، ایجاب می کند که تعریف کشور دوست کاملا"بسیط و شاخصه های مشخص کننده کشور دشمن به گونه ای فزاینده،به قصد و عمد بسیار محدود باشد.
تعریف بسیط به این معناست که وجود کمترین وجه اشتراک برای بنیان کردن روابط حسنه را کافی محسوب خواهد ساخت. تعریفی با شاخصه های بسیار قلیل برای مشخص کردن دشمن، ازآن روی به صحنه می آید که کمترین دلیل و فرصت را برای شکل گرفتن نزاع و خصومت بوجود آورد.
تعاریفی از این دست بدین روی ضروری است که به بهینه ترین شکل، سرمایه های فرهنگی، مادی و اجتماعی را در راستای حیات بخشیدن به توسعه متوازن داخلی و ارتقاء جایگاه بین المللی به کارمی گیرد. هرچه شماره کشورهای دوست وسیع تر و تعداد کشورهای دشمن کمتر باشد منابع فزونتری به ِسمنت کردن اقتدار داخلی بازیگر و منابع قلیل تری هزینه بی اثرکردن دشمنی های بین المللی می گردد.
کُند کردن تیزی پیکان فشار کشورهای دشمن از یک سو نیازمند وجود سازگاری مبتنی بر چک و چانه، میان گروههای مرجع اجتماعی و از سویی دیگر متکی به تلطیف محیط بین المللی است. سازگاری تنها هنگامی امکان متجلی شدن را می یابد که گروههای مرجع با توجه به میزان رسوخ اجتماعی سهم بسنده از قدرت را دراختیار داشته باشند. رضایت از چارچوب تقسیم قدرت، سازگاری از نوع ارگانیک را در میان گروههای مرجع شکل می دهد.
بوجود آمدن یک چنین معادله ای با توجه به اینکه توده ها براساس معیارهای گروههای مرجع رفتار خود را هویت و جهت می بخشند، منجر به نهادینه شدن ارزشهای نخبگان در سطح جامعه و رویه مند گشتن فعالیت های اجتماعی می گردد. در یک چنین محیطی رهبران سیاسی در چارچوب یک منظومه ارزشی از پیش توافق شده اجتماعی تصمیم گیری می کنند. این بدان معناست که تصمیمات رهبران سیاسی به جهت اینکه مبتنی بر مولفه های اجتماعی از پیش توافق شده و ارزشهای نهادینه گشته می باشد، فزونترین میزان حمایت را درمیان مردم و نخبگان بطور ضمنی یا صریح بهره می برد. محیط داخلی با این ویژگی ها فزونترین قدرت مانور و وسیع ترین حیطه عمل را در اختیار تصمیم گیرندگان قرار می دهد که به تلطیف محیط بین المللی بپردازند.
کم هزینه ترین وشدنی ترین شیوه برای بازیگر در راستای کاستن تعداد دشمنان ویا به حاشیه راندن آنان همانا گستردن بساط مذاکره است. سازگاری داخلی بین گروههای مرجع، اقتدار و ابزار لازم برای چانه زنی را در اختیار بازیگر قرار می دهد تا از طریق مسالمت آمیز دشمنی ها را کم دامنه و یا در شکل حداکثری آن را کاملا"ریشه کن کنند. مذاکره تنها به صرف مذاکره کردن نباید انجام شود. مذاکره با کشورهای دشمن به این جهت مطرح نمی شود تا در معادلات داخلی، حذف بعضی از گروههای اجتماعی و یا به حاشیه راندن آنان ممکن گردد.
مذاکره در قامت چارچوبی برای تصفیه های داخلی نباید طراحی گردد. در شکل ارگانیک آن فرایندی(مذاکره) اجتماعی است که در بطن سازگاری گروههای مرجع، ضرورت آن برای کاهش سطح خصومت وتنش با کشورهای دشمن بوجود می آید. مذاکره از این روی الزامی می شود که تغییر واقعیات جهانی، به ضرورت تصورات متفاوتی را طلب می کند.
مذاکراتی که خاستگاه آن اجتماعی و درون(بومی) محور می باشد و تلاشی برای تبدیل فرصت های بین المللی، برخاسته از دل تغییرات جهانی، به دارایی می باشد، محققا"پی آمدهای داخلی مطلوب را به صحنه می آورد. دستاوردهای هویتی، ارزشی و منفعتی برای کشور، تنها از دل آن نوع مذاکرات با کشورهای دشمن بدست می آید که گروههای مرجع اجتماعی همگی آن را فرایندی مطلوب و مناسب برای استحکام ارزشهای توافق شده اجتماعی و تقویت جایگاه خود بیابند.
مذاکرات بین المللی که هدفش تشدید سیاست های حذفی درداخل و تضعیف جایگاه بعضی از گروههای مرجع وتقویت گروههای دیگرباشد محققا"توفیقی را به صحنه نخواهد آورد، چرا که قدرت چانه زنی با طرف مذاکره خارجی را به شدت محدود می کند، کارشکنی های گروههای مخالف داخلی را بسط می دهد و از همه مهمتر اینکه، کمترین استعداد را در طرف های خارجی مذاکره برای تصدیق حقوق مسلم ملی و فزونترین استعداد را در ساختار قدرت برای عقب نشینی های تحقیرآمیز بوجود می آورد.
*حسین دهشیار
استاد دانشگاه