محمد صالح نیکبخت*؛ اجرای کامل اصل ۱۵ قانون اساسی یعنی آزاد بودن زبان های محلی و قومی در مطبوعات و رسانه های گروهی و تدریس ادبیات آنها در مدارس، در کنار زبان فارسی مطالبه جدی امروز اقوام کشور است.
قانون اساسی هر کشوری میثاق و پیمانی بین حاکمیت کشور و مردم است که در آن حقوق و تکالیف هر طرف نسبت به دیگری تعیین میشود. قانون اساسی کشور ما هم از این امر مستثنی نیست و تمامی اصول آن چون حلقههای زنجیر به هم دیگر پیوسته هستند.
بر همین اساس رییس جمهور محترم کشور در کردستان که یکی از خواستههای مردم آن آموزش به زبان مادری است به نیکی بیان کردند که از نظر او فرقی بین اصول قانون اساسی نیست و همان طوری که مثلا اصل دوم و سوم باید اجرا شود اصل ۱۵ قانون اساسی نیز باید اجرا شود.
مقصود از بیان این مقدمه این بود که این اصل (اصل ۱۵) از اصول قانون اساسی که با بیشترین آرا نسبت به اصول دیگر توسط همان خبرگانی به تصویب رسید که سایر اصول قانون اساسی مثلا اصل ۴ و ۵ و اصل ۱۱۰ و غیره تصویب شد. با توجه به اینکه شرایط و زمان تصویب این اصل مانند سایر اصول دیگر روشن است برای اینکه به هدف و مقصود قانونگذار از تصویب این اصل وشان آن آگاه شویم، همواره باید به زمان و ضرورت تصویب آن و نیز مناقشاتی که در زمان تصویب این اصل مانند سایر اصول در مجلس خبرگان بررسی نهایی قانون اساسی بوده است مراجعه کنیم.
این مسائل همگی در مشروح مذاکرات مجلس مزبور منعکس است و اگر کسانی بدون مراجعه به اصول قانون اساسی انکار آموزش زبان مادر را میکنند در حقیقت یا قانون اساسی را نخواهند و یا «تجاهل العارف» هستند و یا اگر کمی از خوشبینی خود کم کنیم این افراد در حقیقت، اینکه اجرای کامل قانون اساسی کشور میتواند موجب تحکیم اتحاد ملی و بازدارندگی بیگانگان از رخنه در این اتحاد باشد را قبول ندارند.
به همین جهت آموزش به زبان مادری نه امر تازهای است و نه موضوعی است که مبانی و اصول شرعی و قانونی نداشته باشد. قانون اساسی کشور به عنوان قانونی که همه قوانین کشور باید منبعث از آن باشد به روشنی آموزش زبان اقوام ساکن در کشور مانند ترکها، عربها، کردها و بلوچها را تجویز کرده است.
اتفاقا نایب رییس مجلس خبرگان بررسی قانون اساسی که معمولا اداره جلسه بررسی نهایی قانون اساسی را به عهده داشت در پاسخ به یکی از نمایندگان اقوام به صراحت اعلام میکند که نه تنها اقوام آزاد هستند به زبان مادری خود صحبت کنند و بنویسند بلکه دولت مکلف است برای آموزش این زبانها و تدریس ادبیات آنها در مدارس امکانات لازم را فراهم آورد.
عدم مطالبه اجرای این اصل هم تاکنون به جهت این نبوده است که مردم و یا مسوولان مربوطه این امر را فراموش کردهاند. بلکه از نظر مردم این موضوع در سالهای اول پیروزی انقلاب که اکنون در آستانه سی وپنجمین سالگرد آن هستیم به جهت اختلافات داخلی و حمله دشمن به خاک کشور شرایط مناسب برای طرح نداشته است. با این حال پس از جنگ این موضوع از زمان دور دوم ریاست جمهوری آیت الله هاشمی مطرح شده است و کم و بیش در دورههای مختلف عنوان میشود.
همچنان که در دوره اصلاحات، رییس جمهور ارجمند وقت بارها مستقیما و یا توسط وزرای خود از جمله وزیر آموزش و پروش وقت این موضوع را مطرح کردند. مضافا در دوره دوم ریاست جمهوری آقای احمدینژاد نیز وی وعده دیگری به مردم داد که آن آموزش زبان مادر در دانشگاههای مراکز مناطق اقوام نشین کشور مانند سنندج، اهواز و تبریز بود ولی این وعده نیز اجرا نشد.
با این وجود اکنون که این مسئله دوباره توسط رییس جمهوری مطرح شده است و ایشان میخواهند به وعدههای خود عمل کنند و مسائل مربوط به حقوق ادیان، اقوام و مذاهب کشور را توسط دستیار اولشان جناب آقای حجت الاسلام یونسی به سرانجام برسانند، صدای اعتراض برخی بلند شده است.
کسانی که در فرهنگستان زبان و ادب فارسی حضور دارند و یا خود را منتسب به این فرهنگستان میدانند و در این امور اظهار نظرات منفی میکنند، من به عنوان یک حقوق خوانده از آنها تقاضا میکنم قانون اساسی که چون رشته هماهنگ تنظیم شدهاند را بار دیگر مطالعه فرمایند. اگر در این رابطه قانع نشدند و به ضرورت اجرای اصل ۱۵ قانون اساسی و آموزش به زبان مادری نرسیدند پیشنهاد میکنم به مشروح مذاکرات مجلس خبرگان بررسی نهایی قانون اساسی، مراجعه کنند.
وانگهی در تمام دنیا تدریس زبان مادری در مدارس در کنار زبان ملی کشور و با هدف تقویت زبان ملی و از بین نرفتن زبانهای مادری عملی است رایج و این کار تهدیدی محسوب نمیشود بلکه با اتفاق نظر جامعهشناسان و سیاستمدارن در کشورهای مختلف آن را در جهت تحکیم وحدت ملی و حفظ تمامیت ارضی کشور میدانند. چون اتفاقا یکی از مسائلی که دستاویزی برای مداخلات مستقیم و غیر مستقیم بیگانگان میشود تهدیداتی است که تحت عنوان عدم توجه به حقوق اقوام و مذاهب از جمله آموزش زبان مادری میشود.
به همین جهت است که خبرگان تصویب کننده قانون اساسی که بسیاری از آنها عالیترین مقامات کشور را در اختیار داشته و دارند و اساسا بنیان این نظام را آنها ریختهاند به این ضرورت آشکار توجه داشته و این اصل را تصویب کردند و برخلاف آنچه که گروهی تصور میکنند آموزش زبانهای مادری، زبان فارسی را تضعیف نمیکند.
زبانشناسان و جامعهشناسان اتفاق نظر دارند که آموزش به زبان مادری موجب تقویت زبان ملی میشود و دانش آموزانی که دو زبانه هستند در صورت آموزش به زبان مادری از تواناییهای هوشی بالاتری برخوردار هستند. چنانچه در همان روزی که آقای فانی وزیر آموزش و پروش اعلام کرد که یکی از برنامههای او در وزارت و آموزش و پرورش، آموزش به زبان مادری است چند نفر از جامعهشناسان و زبانشناسان و متخصصان علوم تربیتی در یکی از روزنامههای پرتیراژ در حمایت از این اقدام نظرات و مقالاتی را منتشر کردند.
بنابراین کسانی که برای دفاع از زبان و ادب فارسی نسخه عدم آموزش زبان مادری را میپیچند به نظر میرسد که آنها در هم بستگی زبان و فرهنگ اقوام ایرانی با هم دیگر و ریشههای مشترک آنها اطلاعات زیادی ندارند. زیرا هم اکنون در مناطق اقوام نشین کسانی که به زبان فارسی مینویسند و میخوانند اگر بهتر از مناطق فارس زبان نباشند کمتر نیستند.
آنچه که امروز موجب تضعیف زبان فارسی شده است ریشه در آموزش و تعلیم تربیت کشور دارد. چنانچه که امروز بسیاری از دیپلمهها بعد از ۱۲ سال خواندن به زبان فارسی در اصفهان و شیراز و کرمان قادر نیستند یک نامه سه سطری را با املا و انشا صحیح بنویسند.
از طرف دیگر شاعران و نویسندگانی که به زبانهای اقوام و ملیتهای دیگر هم شعر و نوشته دارند، خدماتی که به زبان فارسی کردهاند بسیار بسیار بیشتر از کسانی است که نسخه فوق را میپیچند. به همین جهت چون «ما همه از یکنژاد و یک خاکیم گر ز تهران ور ز کردستان باشیم» به زبان فارسی به عنوان زبان ملی کشور عشق و علاقه داریم و فراموش نکنیم که «شهریار»ها و «نالی»ها حتی در فراسوی مرزهای ایران زبان فارسی را ترویج کردهاند.
*حقوقدان