«با روحيات کارگران کشته شده، آشنا بودم؛ آنها با توجه به نزديک شدن عيد تلاش داشتند با کار و تلاش بيشتر پيش خانواده خود خجالتزده نباشند».
به گزارش «تابناک»، نخستین روز آخرین ماه سال برای اهالی پابدانا سیاهتر از همیشه بود؛ سیاه از این رو که بیشتر اهالی این شهر کوچک در شمال کرمان، از زغال سنگ امرار معاش میکنند و سیاهتر به این دلیل که سه تن از معدن چیان در آن روز جان باختند.
در آغاز
انفجار پیش از ظهر پنجشنبه در معدن «چشم پودنه» پابدانا، سه کشته بر جای گذاشت و پنج کارگر را با سرنوشت دردناکی مواجه کرد. این حادثه به دلیل تجمع گاز در معدن رخ داد و سه کارگر را به کام مرگ کشاند و شمار دیگری را راهی بیمارستان کرد؛ مجروحانی که در میان ایشان هستند کسانی که سوختگی ۷۰ درصدی دارند و اطلاعی از سرنوشت ایشان در دست نیست.
در این معدن کارگران در سه شیفت کاری مشغول به کار میشوند، ولی این حجم کار روزانه و فعالیت افراد هم موجب نشده که تجهیزات اولیه به کار گرفته شده، حداقلهای ایمنی رعایت شده و یا حقوق مکفی به کارگران پرداخته شود.
انفجار در حالی رخ داده که تحقیقات اولیه، حکایت از آن دارد که مسئول ایمنی به وظیفه خود عمل نکرده و پیش از ورود کارگران به کارگاه، گاز درون معدن را اندازهگیری نکرده است.
بعد
نام زمخت و سیاه معدن زغال سنگ از دیرباز با نام قناری، پرنده کوچک، خوش رنگ و خوش صدا آمیخته شده است؛ نه اینکه معدنچیان شیفته صدای این پرنده بودند که با خود قناری به زیر زمین میبردند، بلکه میدانستند این پرنده ظریف به قدری به نشت گاز حساس است که میتواند نقش زنگ خطر را برایشان بازی کند.
بیقراری قناری برای معدنچیان معنایی نداشته، جز نشت گاز و نشت گاز نخستین گام از مسمومیت و انفجار و مرگ معدنچیان بوده و هست. بدین ترتیب، ریتم حرکات این پرندگان آرامش بخش بوده و گاه کاری میکرده که معدنچیان فرار را بر قرار ترجیح دهند.
این روند سالهای سال جریان داشته تا اینکه دستگاههای اندازهگیری انواع و اقسام گازهای خطرناک و قابل انفجار ابداع شده و قناریها از پیش مرگی انسانها رهایی یافتهاند.
ادامه
«اداره صنعت، معدن و تجارت اجازه کار در کارگاه ۱۲۷ را نداد، اما مسئولان معدن به دلیل مرغوب بودن زغال اصرار به تولید کردند»؛ اینها را مهدی همتی، نماینده کارگران میگوید و ادامه میدهد: «حدود چهار ماه قبل در یک حادثه مرگبار جوانی به نام حسین زمانی جان خود را از دست داد و بلافاصله معدن به دستور دادستان به منظور افزایش ایمنی تعطیل و قرار شد، تجهیزات در افقها تعمیر و تعویض شوند، ولی نهایتا پس از ۱۶ روز مجددا معدن بازگشایی شد».
او در ادامه در شرح حادثه گفت: «پنج کارگر در معدن مشغول به کار بودند که دو تن از آنها به نامهای علیرضا میرزایی و مهدی بهمن که در زیر بونکر بودند، مجروح و محمدرضا صادقی، حسین اسلامی و حسین محمدی در دم کشته شدند. چهار تن دیگر در کارگاه ۱۲۸ مشغول به کار بودند که با کمک گروه نجات و پس از حدود دو ساعت تلاش نجات یافتند».
همتی افزود: «با روحیات کارگران کشته شده، آشنا بودم؛ آنها با توجه به نزدیک شدن عید تلاش داشتند با کار و تلاش بیشتر، پیش خانواده خود خجالتزده نباشند چراکه حداکثر حقوق کارگری که شش ساعت در این کار سخت و زیانآور مشغول خدمت باشد، ماهانه ۳۰۰ هزار تومان است، مگر اینکه بیشتر کار کنند».
سرانجام
اینکه چرا چنین ظلم و جوری استثمار خوانده نمیشود، از جمله عجایب روزگار است اما از آن عجیبتر، سکوت متولیان پیگیری حوادثی از این دست است؛ گویی انفجار در معدنی رخ داده که در ایران نیست که اگر میبود، توقع میرفت قانون کار در آن رعایت شده و دست کم کمترین حقوق به کارگانی که جانشانرا کف دست میگیرند، پرداخت شود اما میبینیم که اینگونه نیست.
از این عجیبتر اینکه این حادثه نشان میدهد در آن معدن، جان انسانها به قدری بیارزش است که مرگشان هیچ پیامدی ندارد؛ نهایتا یکی دو هفته تعطیلی و بعد ادامه استثمار کسانی که هیچ یار و یاوری ندارند که اگر داشتند، بیوسایل ایمنی و به نرخ به مراتب کمتر از حداقل حقوق قانون کار، دلیلی برای تن در دادن به این کار سخت نداشتند.
تلختر اینجاست که احتمالا تعطیلی این معادن بزرگترین ضرر را به کارگران آن خواهد زد، چراکه میزان پرداختی به ایشان، حکایت از سود نامشروع و چند برابری کارفرمایان ایشان داشته و سکوت کارفرمای اصلی ـ یعنی دولتی که این معادن را برون سپاری کرده است ـ هم دلیلی ندارد جز اینکه سود سرشاری از پیمانکار به استخدام درآورده میگیرد و تنها کارگران هستند که هم حداقل میگیرند، هم بیامکانات و در معرض خطرات متعدد قرار دارند و هم باید سکوت کنند چون پشتیبانی ندارند.
کاش دست کم برای حفظ جان این کارگران و از حرکت نیفتادن چرخ استخراج و سودرسانی به شرکت پیمانکار و کارفرمای فراموشکار، برای کارگران قناری میخریدیم!