bato-adv
کد خبر: ۱۸۸۲۲۸

معیار باورهای سازگار

تاریخ انتشار: ۱۱:۴۲ - ۰۹ ارديبهشت ۱۳۹۳
فرارو- مرتضی واعظ، در دو نوشتار گذشته (نظر هرکس محترم نیست و ملاک های حقیقت) در خصوص ضرورت وجود یک معیار برای تشخیص صواب از خطا در گفتگو و مباحثه سخن گفتیم و سه تئوری مشهور در خصوص معیار صدق را بررسی کردیم. اینک با نشان دادن برخی از کاستی های دو معیار مطابقت و عملگرایی، به بررسی بیشتر تئوری انسجامی صدق می پردازیم.

تئوری مطابقی صدق علاوه بر آنکه در خصوص مفاهیمی چون واقعیت و انطباق دچار ابهام است، در مواردی که واقعیت موضوع انطباق از دسترس خارج است بلااستفاده می شود. مهمتر اینکه در این معیار مشخص نیست که چه وقت می توان میان باور و واقعیت خارجی اعلام انطباق کرد. به زبان ساده تر وقتی نمی دانیم اولا واقعیت چیست و ثانیا چگونه باور می تواند در مطابقت آن باشد، این نظریه نتیجه ای در بر نخواهد داشت.

برخی میان مفهوم صدق و ملاک آن تفکیک کرده اند. برای روشن تر شدن این تفکیک در نظر بگیرید که "دانستن" مفهوم «تب» به معنای داشتن حرارتِ بیش از حد معمولِ بدن، با "در دست داشتن ابزار"ی برای تعیین آن فرق دارد. بر این اساس تئوری انطباق تنها به ماهیت صدق می پردازد اما ملاکی برای تعیین آن بدست نمی دهد.

از سوی دیگر از جمله نقد هایی که به تئوری صدق عملگرایی وارد می کنند این است که آنها میان ماهیت صدق و ملاک آن خَلط کرده اند. به عبارت دیگر تئوری عملگرایی تنها ملاکی برای تعیین صدق در اختیار می گذارد و همین ملاک را به معنای تعریف صدق نیز در نظر گرفته است. از همین رو منتقدان می گویند حتی در صورتی که از طریق ملاک به نتیجه مطلوب رسیدیم هنوز می توان در باب صدق آن سوال پرسید.

تئوری انسجامی صدق
از سوی برخی اندیشمندان پیشنهاد شده است که در خصوص ماهیت صدق معیار انطباقی و در خصوص معیار آن به معیار انسجام قائل شویم. نیکلاس رِشِر این پیشنهاد را در سال 1972 مطرح کرد. از دیدگاه رشر، ما می توانیم صدق را به مطابقت با واقع تعریف کنیم و نیز تنھا معیار تضمین کننده آن را مطابقت بدانیم، ھرچند مطابقت معیاری نیست که ھمواره بتوان به آسانی و مستقیما مورد استفاده قرار داد؛ درحالی که می توانیم از انسجام چونان معیاری حجیت بخش استفاده کنیم و در عمل نیز بسیار آسان تر و سودمندتر است.

نظریه انسجامی صدق نیز مورد نقدهای متعددی قرار گرفته است. یکی از مهمترین آنها این است که این معیار اجازه می دهد که دو مجموعه که تمامی اعضاء آنها در تناقض با عضو نظیر خود در مجموعه دیگر به سر می برند به دلیل سازگاری و استلزام درونی وجود داشته باشد. قبول این موضوع به نوعی پذیرفتن اجتماع نقیضین در عالم است.

پاسخی که قائلان به این نظریه می دهند این است که صدق و کذب یک ادعا تنها در داخل یک دستگاه قابل بررسی است و صدق و کذب به صورت مطلق و در تمامی دستگاه ها وجود ندارد. به این صورت صدق با معیار انسجامی «نسبی» می شود.

دو دستگاه که به دو جهان معرفتی مختلف تعلق دارند اساسا ادعا (گزاره) های مشابهی ندارند تا بر سر آن به تعارضی برسند. وجود تعارض از دو حال خارج نیست یا بر سر ادعایی است که تنها به ظاهر یکی پنداشته می شوند، که این مسئله با بررسی دقیقتر نه «حل» بلکه «منحل» می شود؛ یا بر سر یک ادعای واحد است که در این صورت یکی از دو طرف تعارض بدون شک دچار عدم انسجام هستند چرا که در یک دستگاه امکان وجود دو ادعای متعارض وجود ندارد.

در یادداشت های بعدی از این معیار برای بررسی انسجام پاره ای از باورهای به ظاهر منسجم استفاده خواهیم کرد و نشان خواهیم داد چگونه می توان از این طریق نقد را در میان مردم گسترش داد.
مجله خواندنی ها
مجله فرارو
پرطرفدارترین عناوین