bato-adv
کد خبر: ۱۹۹۸۱۸

سمیه با 50 میلیون تومان زنده می‌ماند

می‌گویند به ته خط رسیده‌ایم، خواهر دستان آفتاب‌سوخته‌اش در شالیزارها را شاهد می‌گیرد، پدر چرخ پنچر شده گاری سبزی‌فروشی‌اش را با انگشت دست‌شکسته‌اش نشان می‌دهد و مادر بی‌صدا در حال پاک کردن سبزی برای سمیه‌اش اشک می‌ریزد.
تاریخ انتشار: ۱۰:۰۵ - ۰۲ مرداد ۱۳۹۳
می‌گویند به ته خط رسیده‌ایم، خواهر دستان آفتاب‌سوخته‌اش در شالیزارها را شاهد می‌گیرد، پدر چرخ پنچر شده گاری سبزی‌فروشی‌اش را با انگشت دست‌شکسته‌اش نشان می‌دهد و مادر بی‌صدا در حال پاک کردن سبزی برای سمیه‌اش اشک می‌ریزد.

سمیه 5 سال است در زندان لاکان رشت به‌روزهای تلخ رفته بر خود می‌اندیشد. خواهر و مادر روزهای ملاقات با سمیه را به یاد می‌آورند و التماس‌هایش برای آزادی. آزادی که با تهیه 50 میلیون تومان به دست می‌آید.

در سمیه، دختر 25 ساله‌ای که متهم است 5 سال پیش در یک درگیری ناخواسته با همسرش موجب مرگ او شده، در پله‌های سیمانی خانه محقرش در شهر شفت نشسته و می‌گوید: در این مدت هر کاری از دستم برآمده برای نجات دخترم انجام داده‌ام، چون می‌دانم اگر مرگی رقم خورده، حادثه بوده و از قلب مهربان دخترم باخبرم. می‌دانم در ایامی که با همسرش زندگی می‌کرد چه سختی‌هایی تحمل کرد، اما کنارش ماند.

خواهر سمیه رشته کلام را از دست پدر می‌گیرد و می‌گوید: سمیه و همسرش علی‌رغم مخالفت‌های پدر و مادرم باهم ازدواج کردند، چون خانواده، ازدواج را برای او که نوجوان و مشغول تحصیل بود، زود می‌دانست، اما پدرم با وضع مالی متوسط بعد از ازدواجشان از هیچ کمکی دریغ نکرد و به‌عنوان یک خواهر مطمئن بودم که خواهرم و دامادم به جز سال آخر در مابقی روزهای زندگی‌شان عاشقانه روزگار گذراندند. هرچند گاهی سفره‌شان هم مانند جیبشان خالی بود و روزهای متوالی در خانه ما که سفره رنگینی نداشتیم، سپری می‌شد، یعنی اگر خواهرم با شوهرش درگیری عمیق یا نفرت طولانی داشت، همان موقع می‌توانست از او جدا شود، در حالی که کنار او ماند.

خانه پدری سمیه
اما در نهایت سایه شوم بیکاری و اعتیاد، سمیه و همسرش را روبه روی‌ هم قرار داد تا فریادهایشان بلندتر شود و درگیری‌هایی که قبلاً هرچند ماه یک‌بار اتفاق می‌افتاد، هفتگی و بعد روزانه گوش اطرافیان را آزار دهد... مرگ پدر و مادر مقتول به فاصله کمی از یکدیگر هم باعث شرایط نامساعد او در زندگی روزمره شده بود تا در آن روز شوم بعد از بگومگوهای معمول، چاقو هم به کمک طلبیده شود تا یک چاقوی نه‌چندان بزرگ، حلقه ارتباطی بزرگ میان آن دو را برای ابد قطع کند، سمیه راهی زندان لاکان رشت شد و همسرش راهی سینه قبرستانی در شفت، شهری کوچک در غرب گیلان که خانواده سمیه در گوشه‌ای از آن‌ که میان شالیزارها احاطه‌شده در خانه‌ای قدیمی نمور با اتاقی نیمه‌کاره که ارثیه مادر است، روزگار می‌گذرانند. خانه‌ای که دو اتاق کوچک و یک اتاق نیمه‌تمام دارد و یک آشپزخانه کوچک‌تر با وسایل ابتدایی.

خانواده سمیه برای پیگیری پرونده‌اش در 5 سال گذشته مجبور شدند بر اندک وسایل زندگی‌شان هم چوب حراج بزنند تا همچنان روزنه‌های امید برای زنده ماندن دخترشان را حفظ کنند.

خواهر سمیه که دو سال از او بزرگ‌تر است، در سه ماه گذشته سر زمین‌های برنج‌کاری کار کرده تا بتواند دور خانه تک افتاده‌شان در شفت را با بلوک‌های سیمانی حصار بکشد. خانه‌ای که هنوز دروازه یا پرچین چوبی ندارد. دستگیره‌های 3 در خانه را نشان می‌دهد و می‌گوید: ببین خانم، سال‌هاست به همین صورت در خانه‌ای بی‌در و پیکر زندگی کرده‌ایم.

او که می‌گوید درد و دل‌های شبانه وقتی که خواب با چشمانش بیگانه می‌شود را با نوشتن سپری می‌کند، با اشک ادامه می‌دهد: هرچند درهای اتاق‌های خالی‌مان همیشه باز است، اما همای سعادت هرگز از این حوالی عبور نمی‌کند تا هدیه‌ای هم برای ما بیاورد.

درهایی که خواهر سمیه نشان می‌دهد به‌جای دستگیره با چند تکه پارچه به کناره دیوار میخ می‌شوند. او با گریه می‌گوید همیشه تلاش کرده‌ام کمک‌حال خانواده باشم. دوم دبیرستان بودم که مادرم بیماری سخت کلیوی گرفت و من ترجیح دادم مسوولیت خواهر و برادران دیگر را بر عهده بگیرم و از ادامه تحصیل بازماندم. در حال حاضر هم هزار بار تصمیم گرفته‌ام از شر مشکلات فرار کنم، اما نمی‌توانم پدر و مادر درمانده و از کار افتاده‌ام را رها کنم. او عکس مشترکش با خواهر و عکسی از داماد از دست رفته که هنوز گوشه کیف پولِ خالی‌اش جا خوش کرده را از اتاق می‌آورد و می‌گوید: سمیه هنوز باور نمی‌کند که دیگر همسرش زنده نیست. باورش برای من و بقیه اعضای خانواده هم سخت است. ما هنوز یادگاری‌های داماد مرحوم‌مان را حفظ کرده‌ایم، چون دشمنی با هم نداشتیم و حادثه مرگ او یک پیشامد ناگوار بدون برنامه ریزی قبلی بود و ما با تمام وجودمان از مرگش ناراحتیم.

خواهر نالان می‌گوید: با اتفاق پیش آمده در چند سال گذشته انگشت اشاره همه به سمت ما بوده و زندگی خصوصی همه ما بویژه من و برادرانم تحت تاثیر این حادثه قرار گرفته و می‌دانیم تا آخر عمر هم خانواده‌ای باقی خواهیم ماند که انگ «بستگان یک قاتل» بر پیشانی‌شان داغ زده شده است. وضعیت مالی ما هم از همیشه بدتر شده است، اما همچنان دلمان نمی‌خواهد که خواهرمان را از دست بدهیم. برای همین از خیران شهرمان و همه دردمندانی که داستان ما را شنیده‌اند، خواهش می‌کنیم حالا که خانواده دامادم از قصاص صرف‌نظر کرده‌اند، به کمک ما بیایند تا 50 میلیون تومان خواسته شده را تامین کنیم.

پدر هم برای چندمین بار از بیماری و فقر و نداری و فرزندی که زندگی همه‌شان را از آنچه بود، بدتر کرد، می‌گوید و می‌گوید که دست چند نفر را بوسیده و خود را به پای چند نفر انداخته تا خانواده مقتول از قصاص سمیه صرف‌نظر کنند و در ازای دریافت 100 میلیون تومان از خون همسر جوان برادرشان بگذرند. در غیاب پدر و مادر درگذشته‌ی مقتول، 2 برادر و یک خواهر به عنوان ولی دم پیگیر پرونده هستند.


پدر اینک دست نیاز به سمت مردم نیک اندیش دراز کرده و می‌گوید: از 100 میلیون تومان دیه خواسته‌شده تاکنون با کمک‌های خیران 30 میلیون تومان طی اسناد بانکی و صورت‌جلسه‌های رسمی در حضور چند شاهد و هیات امنای مسجد محل به 2 برادر و یک خواهر مقتول پرداخت‌شده و 20 میلیون تومان هم قرار است از سوی یک خیر تا روز موعود پرداخت شود، اما خودتان می‌بینید که اگر تمام زندگی‌ام را هم بفروشم نمی‌توانم 50 میلیون تومان باقی مانده را تهیه کنم.

پدر سمیه از مساعدت‌های مقامات قضایی، مدیران کشوری، استانی و پیگیری‌های آقای عطایی دبیر مجمع خیرین جوادالائمه(ع)، هیات امنای مسجد پیرسرای شفت، حجت الاسلام افتخاری فرزند نماینده فقید شهرستان‌های فومن و شفت در مجلس و رسانه‌ها برای رساندن پرونده دخترش به این مرحله تشکر کرد و گفت امیدوار است با کمک خبرنگاران، فریاد استمدادش به گوش مردم برسد و با کمک‌های آن‌ها دختر جوانش بار دیگر فرصت زندگی پیدا کند.

مادر هم مانند پدر می‌گوید: بعد از این همه تلاش و شنیدن توهین و تحقیرهای متوالی اگر سمیه هم اعدام شود، زندگی برای آن‌ها هم به پایان می‌رسد. برای همین شبانه روز از خدا می‌خواهیم به کمک ما بیاید. پدر و دختر می‌گویند مادر بیمار سمیه برای کمی آرامش و استمداد از خدا ساعت‌های طولانی در مسجد محل به نماز می‌ایستد و از خدا می‌خواهد تا او را به داغ دخترش ننشاند.

طبق اسناد موجود بعد از پادرمیانی‌های صورت گرفته و قول رسمی و مکتوب خانواده مقتول مبنی بر گذشت از قصاص به شرط گرفتن دیه 100 میلیون تومانی افراد نیک اندیشی که تمایل به کمک دارند، می‌توانند با شماره‌های 9-3239678 -0131 (دفتر خبرگزاری ایسنا در گیلان) تماس حاصل کرده که تا پایان ماه رمضان دیه درخواست شده تحویل خانواده مقتول شده و مقدمات آزادی سمیه از زندان فراهم شود.
برچسب ها: سمیه اعدام
bato-adv
رضا
Iran (Islamic Republic of)
۰۸:۰۶ - ۱۳۹۳/۰۵/۰۴
ضمن تشکر از کار نیک شما عزیزان، به نظر من بهتره که شماره حساب بزارید، مطمئن باشید تو کوتاهترین زمان مبلغ مورد نظر فراهم میشه
مهم نیست
Iran (Islamic Republic of)
۰۵:۴۲ - ۱۳۹۳/۰۵/۰۴
اصلا دوستان موجود در خبرگزاری ایسنانظرات بینندگان رومیخونن ببینن چی میگن خوب حداقل تواین چندروز شماره حساب(اگه گم کردید) روپیدامیکردیدمیذاشتید سردست
ali
Austria
۲۳:۳۸ - ۱۳۹۳/۰۵/۰۳
شماره حساب لطفا......
ناشناس
United Arab Emirates
۱۵:۰۸ - ۱۳۹۳/۰۵/۰۳
اگر می خواهید پولی جمع کنید بدانید که پرونده های بسیار بسیار مهم تر و مظلومانه تر از این هم هستند. به عنوان دکتر در حقوق می گویم....
ranjbar
Iran (Islamic Republic of)
۱۴:۲۹ - ۱۳۹۳/۰۵/۰۳
لطفا شماره حساب بزارين
مجله خواندنی ها
انتشار یافته: ۲۱
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۰:۲۱ - ۱۳۹۳/۰۵/۰۲
شماره حساب بذارید
مگه میشه هر کی این خبر رو بخونه، زنگ بزنه!!!
ناشناس
United Arab Emirates
۰۸:۲۱ - ۱۳۹۳/۰۵/۰۴
درسته شماره حساب بذارید لطفا
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۰:۲۴ - ۱۳۹۳/۰۵/۰۲
مظلوم نمایی نکنید ! قتل عمد کرده و باید تاوانش رو بده
ناصر
Iran (Islamic Republic of)
۱۱:۳۲ - ۱۳۹۳/۰۵/۰۲
شما اونجا بودی؟ شاهد دعوا بودی؟ ندیده قضاوت نکن عزیزم. انشاالله که غیر عمد بوده.
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۲:۳۳ - ۱۳۹۳/۰۵/۰۲
عموم فقها در این موارد شرط را بر غیر عمد بودن می گذارند. شما خدایی که شاهد غیبی ماجرا بودی؟
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۲۲:۴۲ - ۱۳۹۳/۰۵/۰۳
به فرض که قتل عمد بوده. خانواده مقتول از قصاص گذشته. حالا میخواید بهشون بگیم به خاطر شما قصاص کنند؟!
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۰:۳۱ - ۱۳۹۳/۰۵/۰۲
لطفا شماره حساب بجای شماره تلفن بگذارید.شاید کسی بخواد کمکی بکنه اما مبلغ زیادی نباشه و روش نشه زنگ بزنه و همین کمک های کوچک درنهایت میتواند مبلغ چشمگیری شود.باتشکر
محمد
Iran (Islamic Republic of)
۱۳:۱۳ - ۱۳۹۳/۰۵/۰۳
درسته..اگر هر کس هم با کارت عابر بانکش یه 5000 تومانی ناقابل بریزه حل میشه..زمانی هم صرف نمیشه..فقط یک دقیقه زمان بیشتر نمیبره.. فرارو شماره حساب بزن
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۰:۵۴ - ۱۳۹۳/۰۵/۰۲
كاش شماره حساب اعلام ميكرديد
امیر موسوی
Iran (Islamic Republic of)
۱۱:۱۵ - ۱۳۹۳/۰۵/۰۲
ان شا الله به لطف خدا ازاد میشه لطفا شماره حساب بزارید هر کس 50000 کمک کنه 1000 نفر باشه جور میشه اینهمه ادم با معرفت داریم
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۱:۳۴ - ۱۳۹۳/۰۵/۰۲
آقا جون ،
قطره قطره جمع گردد.خب یه شماره کارتی بدین بالاخره آدم به 10نفر دیگه خبر میده یه فرجی میشه انشاالله .
در حال بعد از معافیت از قصاص از جنبه عمومی جرم هم محاکمه میشه و احتمالا چندسالی رو در زندان میگذرونه و به یاری خدا بعد از بازگشت به زندگی عادی شاید منشا خیر و عبرت میشه
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۳:۱۱ - ۱۳۹۳/۰۵/۰۳
خدا را شکر
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۳:۱۹ - ۱۳۹۳/۰۵/۰۳
خدا حفظش کنه
نازنین
Iran (Islamic Republic of)
۱۴:۰۱ - ۱۳۹۳/۰۵/۰۳
شماره حساب بدید کمک کنیم شماره کارت بهتره
امید
United Arab Emirates
۱۴:۰۹ - ۱۳۹۳/۰۵/۰۳
سلام
شماره حساب رو سریعا اعلام کنین. تنها راهش همینه. نگذارین دیر بشه ......
ناشناس
United States of America
۱۴:۲۳ - ۱۳۹۳/۰۵/۰۳
در مملکتی هستیم که با پول میشه جان آدم ها رو خرید !
bato-adv
bato-adv
bato-adv
bato-adv