فرشاد اسماعیلی؛ یک جشن و یک رنجور: جشن امسال استقلال کانون جشن نبود. همه چیزش نارحت کننده بود. خطر دست اندازی به استقلال کانون بیشتر شده بود. تعداد زیادی از نامزدهای هیات مدیره رد صلاحیت شده بودند. در سخنرانی ریاست کانون هیچ اشاره ایی به رد صلاحیت ها نشد. هیچ اشاره ایی به وکلای زندانی نشد. کیفیت مراسم در شان وکلا نبود و وقتی دکتر ناصر کاتوزیان خسته و تکیده پشت تریبون رفت ناراحتیمان بیشتر شد و این شد که جشن امسال جشن نشد.
اما دکتر ناصر کاتوزیان با حال نزارش از تخت بیمارستان بلندنشده بود که صدای سوت و کف وکلا و دانشجویان را بدرقه خودش کند. چرا که همیشه هستند کسانی که برای آدم سوت و کف بزنند اما دکتر مریض بود پشت تریبون رفت و با صدای خش دار و بیمار گفت آمده ام که بگویم هیچکس حق ندارد برای وکلا تصمیم بگیرد غیر خودشان و از وکلا خواست که به این ر صلاحیت ها اعتراض کنند. حرفی که شاید بهتر بود دیگران می زدند اعتراضی که شاید بهتر بود ریاست کانون می کرد. کوتاه گفت و به جا و باز از جلوی جمعیت سوت و کف زنان رد شد و رفت روی تخت بیمارستان.
کانونی که چند روز بعد انتخاباتش را با 25 درصد مشارکت برگزار کرد چرا که شاید روز انتخابات آخر هفته بود و خیلی از وکلا شمال رفته بودند یا روز استراحتشان بود. کانونی که در بحرانی ترین شرایط هویتی اش به سر می برد اما با یک مشارکت بسیار نازل در انتخاباتش همه آنهایی را که می دانستند اهمیت کانون کجاست ناراحت کردند. کاتوزیان اما آمد که به کانونی ها بگوید نگذارید هویتتان را بگیرند. نشان داد که پشت سنگر دانشگاه پناه نگرفته است و کاتوزیان فقط پدر علم حقوق نیست و می داند اهمیت صنف در ایران و آن هم قدیمی ترین صنف چقدر است. صنفی که بسیاری از اعضایش هنوز اهمیت آن را نفهمیده اند.
یک دانشگاه و یک رنجور: آنچه کاتوزیان در دانشگاه برایمان آورد منبع کنکور ارشد حقوق یا منبع آزمون وکالت یا سر دفتی بودنش نبود. جنس احترام کاتوزیان نزد دانشگاهیان یکسره با جنس احترام برگزار کنندگان آزمون های آزمایشی تضمینی حقوقی فرق می کرد. سوت و کفی که دانشگاه برای کاتوزیان می کشید با سوت و کف بازاریان حقوقی فرق می کرد. در شرایطی که بسیاری از رشته های علوم انسانی در ایران هنوز به تولید ادبیات اولیه آکادمیک دست نیافته بودند کاتوزیان همه بنیه اش را بر روی شکل گیری یک سنت آکادمیک در رشته حقوق در ایران گذاشت.
نسل کاتوزیان نسل سنت گذار نبودند. نسل کاتوزیان در علوم انسانی ایران یک نسل پرسه زن بود. هر چه هرجای دنیا می خواندند وارد می کردند. شاید هنوز هم علوم اجتماعی یا علوم سیاسی آکادمیک ما نتوانسته است به یک انباشت سرمایه آکادمیک در این حوزه ها دست یابد اما کاتوزیان شاید تنها چهره ایی بود که توانست با مرارت و رنج این صلیب حقوق را در جلجتای پر دست انداز دانشگاه ایران به دوش بکش و به این جا برساند که قاضی دادگاه برای دادنامه نوشتن محشای مدنی کاتوزیان را باز کند.
آنچه اهمیت کاتوزیان را در حوزه علوم انسانی و نه صرفا در حوزه حقوق پر رنگ می کند ایجاد سرمایه علمی وانباشت مفهوم سازی و شکل دادن به یک سنت اکادمیک در علوم انسانی ایران بود. نسل دوم حقوقدانانی که شاید لذت و میل به تولید نظریه علمی را سرکوب کردند و رنج شکل دادن به سنت اکادمیک را تحمل کردند تا بناهای بلند نهادهای حقوقی در ایران بتوانند بر یک فوندانسیون محکم استوار شوند.
ضعفی که شاخه های دیگرعلوم انسانی در ایران از آن رنج می برند و هنوز به نهاد سازی آکادمیک نرسیده اند و کج و راست می شوند چرا که ما در دانشگاه یاد نگرفته اییم. از الفبا شروع کنیم و یکسره افتاده اییم وسط دعواهای نظری جلوتر و یکسره کاری که کرده اییم این بوده است که از سر دره های نظری پریده اییم. همین است که هنوز ممکن است عده ایی نفهمند چرا کاتوزیان پایان نامه دکتری اش 'وصیت' بوده است.