مالک رضایی، کارشناس ارشد علوم سیاسی- اینکه، عالم سیاست دنیای عجیبی است نباید مایۀ تعجب کسی باشد. حتی اگر این اعجاب به حدی باشد که «بنیامین نتانیاهو» عامل کشتار هزاران زن و کودک فلسطینی، بازو در بازوی چهل نفر از رهبران جهان و پیشاپیش راهپیمایی «پاریس» به نماد مخالفت با «تروریسم»، ومنادی «آزادی بیان» تبدیل شود. اما از چنین مضحکهای آزادی متولد نمیشود.
مضحک بودن صحنه به قدری بود که حتی سردمداران غرب هم سر از خجالت برنداشتند و «فرانسوا اولاند» رئیس جمهوری فرانسه با شرمگینی خاصی اعلام کرد که تمام تلاش خود را به کار بست که قصاب «تل آویو» به پاریس نیاید.
اما بود و نبود او در اصل قضیه و ماهیت امر تفاوتی ایجاد نمیکند. غرب، سالهاست که حمله به کانون توحید را در دستور کار خود قرار داده است. منادیان خداناباوری و مدعیان تساهل و مداراگری اکنون در مقابل محمد (ص) صف آرایی کردهاند. آنها توهین را «آزادی بیان» معنا کردهاند. و با به کنار نهادن هرگونه شرم و حیا به توصیۀ مبدع نظریۀ برخورد تمدنها «ساموئل هانتینگتون» قداستشکنی از اصلیترین کانون توحید را استراتژی خود قرار دادهاند.
این همه تعرض و اهانت به ساحت مقدس بزرگترین مظهر رأفت و رحمت، عنصری به نام «بیحیایی» لازم دارد که تا آنجایی که نگارنده جستجو کرده است در فرهنگ غرب و هیچکدام از دایره المعارفهای آلمانی، انگلیسی و فرانسوی معادلی برای لغت «حیا» موجود نیست. آنها از این واژه برداشتی منفی و بیمارگونه دارند.
تقابل غرب با مقدسات، صرفا به حمله و هجمۀ آنان به اسلام و پیروان این آیین مقدس محدود نمیشود بلکه دینزدایی از عرصۀ زندگی بشری در دستور کار آنهاست. سالها پیش سایت «بیبیسی» مقالهای را منتشر کرده بود که در آن معجزه و کرامات حضرت مسیح (ع)، زیر سئوال رفته بود. نویسندۀ مقاله با طنز تلخی آن را، به سخره گرفته بود و تحقق معجزات مسیح را به عوامل طبیعی پنهان از دید عامۀ مردم نسبت داده بود.
سخیفتر از آن واکنش روزنامههای غربی به خشم مسلمانان جهان بود که به دنبال کاریکاتورهای موهن روزنامۀ دانمارکی ایجاد شده بود. در صفحۀ اول روزنامۀ فرانسوی «فرانسوا» کاریکاتوری درج شده بود که از زبان حضرت عیسی و موسی خطاب به مسلمانان میگفت: «ناراحت نباشید، کاریکاتور ما را هم میکشند» ادعای روزنامۀ فرانسوی این بود که به این طریق میخواهد خشم مسلمانان جهان را فرو بنشاند.
عذر احمق، بدتر از جهلش بود عذر نادان زهر دانش کش شود
تنزل گفتمان به این درجه از سخافت و تعبیر «آزادی بیان» از آن، مبین کدام آزادی است؟ غرب در تعریف آزادی، آشکارا خود را به تغافل زده است و از آن، راهی بر قداستشکنی، باز کرده است. سکولاریسمی که بنا به ادعای خود زمانی، مداراگری و خردگرایی و مباحث منطقی از مخاطب خود طلب میکرد، اکنون به نحو آشکاری، بلاهت و منطقگریزی در پیش گرفته است.
تمامی صحنه آراییها و تلاشهای مجامع و سران غرب در برگزاری راهپیماییها و بوغ و کرناهای تبلیغاتی اخیر به این منجر شد که به قول خودشان «محمد» را به روی صفحۀ اول «شارلی ابدو» بیاورند و آنرا در سه میلیون نسخه به دست مخاطبین برسانند. کاری که بنا به اظهار خودشان، تا کنون گردانندگان نشریه در آن ناکام بودهاند.
گزارشگر مجلۀ اشپیگل در مصاحبهای با سردبیر شارلی ابدو شوخیهای آن نشریه را در مقایسه با رقیب بزرگتر خود، Le Canard enchaîné، زمخت و بیمزه توصیف میکند. و «ژرار بیار» سردبیر شارلی ابدو میگوید:
«Le Canard همانند بانویی سالخورده است و هرگز جرأت آوردن محمد روی صفحه اول خود را ندارد، ولی شارلی ابدو چنین قید و بندی ندارد»
این منتهای تعریف از «آزادی بیان» در غرب است. کسب حمایت و دریافت مجوز از سران چهل کشور برای توهین به پیامبر اسلام.
منادیان آزادی بیان از پنجه انداختن به آفتاب چهرۀ نبوت و رحمت چه دنبال میکنند؟ آنها چه اصرار دارند که گروههای تکفیری وافراطی غرب ساخته را در زیر پرچم و مجموعۀ آیین و پیامبری معرفی کنند که روح آن بزرگوار از شنیدن نامشان آزرده است؟ بر وجه مهربانی و مکارم اخلاقی نبی اکرم (ص) استدلال هیچ نگارنده و گویندهای لازم نیست، آسمان با عظمت، گواه آن است.
فَبِمَا رَحْمَةٍ مِّنَ اللّهِ لِنتَ لَهُمْ وَلَوْ کُنتَ فَظًّا غَلِیظَ الْقَلْبِ لاَنفَضُّواْ مِنْ حَوْلِکَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِی الأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَى اللّهِ إِنَّ اللّهَ یُحِبُّ الْمُتَوَکِّلِینَ
«ای پیامبر، به سبب رحمت خداست که تو اینچنین خوشخوی و مهربان هستی اگر تندخو و سخت دل میبودی از گرد تو پراکنده میشدند. پس بر آنها ببخشای و برایشان آمرزش بخواه و در کارها با ایشان مشورت کن و چون قصد کاری کنی بر خدای توکل کن، که خدا توکل کنندگان را دوست دارد»
از معجون تلخ و انتقامجوی «نتانیاهو» و بازو به بازو نهادن وی با «مرکل»، «کامرون» «اولاند» و... نه آزادی بیان متولد میشود و نه مسیحیت حقیقی و راستین، و صد البته که بر دامن کبریایی محمد هم از این خاک و غبار زودگذر، گَردی نمینشیند.
حساب افراط گرایانی که در دامان غرب و نئوکانهای امریکایی پرورش یافته و امروز در اقصی نقاط عالم سر میبرند و شکم پاره میکنند از محمد (ص) و پیروان راستین او جداست.
بهتر است غرب، صادقانه با جهان سخن بگوید و به ترفندی، کنترل کسانی را که خود در دامان ناپاکش پرورده و برای شکلگیری آن سلاح و بودجه تأمین کرده است را به دست گیرد.
جهان غرب باید میدانست که ماری که در خانه پرورده است قرار نیست همیشه همسایه، را نیش بزند، قطعا زهری نیز برای خود او دارد خاصیت افراطگری این است، که روزی زنجیر پاره کند و گاهی پاچۀ اربابش را نیز بگیرد.
چهرۀ اسلام و مسلمانان جهان پاکتر وعفیفتر از آن است که بتوان نسبتی میان آنان و اینگونه افراطگریها برقرار کرد. تلاش برای برقراری چنین نسبتی درد بیدرمان غرب را درمان نمیکند.
کسانی که بعد از غائلۀ تروریستی پاریس و تحت تاثیر آشفته بازار تبلیغات مسموم با نام سایر ادیان ابراهیمی سعی در محکومیت اسلام و پیروان آن کردند. خوب است بدانند که پیروان راستین اسلام، ارادتی کمتر از مقدساتشان به مسیح (ع) وسایر پیامبران الهی ندارند. به تعبیر قرآن همۀ آنها از نوری واحدند.
امروز کدام خانوادهای در جهان اسلام اعضایی با نام مریم، عیسی، موسی و ... ندارند؟ این نشانۀ ارادت و اعتقاد عمیقی است که مسلمانان جهان به همۀ انبیاء الهی دارند. خوب است آنها روزی را به یاد آورند که بعد از فجایع روزنامۀ دانمارک، یک جانباز بیدست و پا در مقابل سفارت آن کشور در تهران، چگونه با کاری طاقت فرسا، اما توام با عشق راستین به ساحت مسیح و مریم، با قلم موی نقاشی در میان دو لب، چهرۀ مقدس حضرت مریم را به زیباترین وجه ممکن ترسیم نمود و بر کار بیادبانۀ روزنامۀ دانمارک چنین مودبانه، پاسخ گفت.
بیگانه کند در غم ما خنده، ولی ما با چشم خودی بر غم بیگانه بگرییم