مطلب دریافتی- حسین عشیری؛ بنابر مشغولیت کوتاهی که چند صباحی است در کسوت معلمی دارم، و دمخور بودن با جوانان، در حین تدریس بسیار با این سوال مواجه میشوم که این نکته یا این بحث به چه دردی میخورد؟
بر اساس قدرت تلقین جمعی، کمکم این سوال ذهن خودم را نیز درگیر کرد که واقعا این تلاشها و بحثهای ما بهویژه در حوزهٔ علوم انسانی به چه دردی میخورد و سعی دارد کدامیک از دردهای جامعه و افرادی را که در آن زندگی میکنند درمان کند.
تفکر در این سوال مرا به جوابهایی رساند که اکنون سعی میکنم یکی از این جوابها را در اینجا تشریح کنم. از آنجایی که همیشه به ما آموختهاند که نیمی از جواب و گاه بیش از نیمی از جواب در خود سوال نهفته است سعی در واکاوی این سوال کردم.
ابتدا به این فکر کردم تا دردهای جامعه امروز و دردهای مردمان جامعه امروز را برشمارم و سپس با در نظر داشتن این دردها به سراغ جواب دادن به سوال خودم و شاگردان بروم که این بحثها و تلاشهای ما قرار است کدامیک از این دردها را درمان کند.
هرچه بیشتر به صورت سوال فکر میکردم دریافتم که کسانی که این سوال را میپرسند برحقند، چرا که اصولا دردهای ایشان از نوعی نیست که در سر کلاسهای دانشگاه به دنبال درمان آنها باشند.
جامعهای که بزرگترین دغدغه جوانانش تفاوت قابلیتهای نوت ۴ با نوت ۳ و کیفیت دوربین گلکسی اس ۴ با گلکسی اس ۵ است بیشک صحبت کردن از تاریخ سرزمینش و پرداختن به اندیشههای کسانی چون مولوی و سعدی و حافظ دردی از ایشان دوا نمیکند.
چرا که جنس دردهای آنها با جنس درسهای دانشگاه متفاوت است. و به قول قیصر دردهای پوستی کجا؟ دردهای دوستی کجا؟
ما جامعه بیدردی نیستیم ولی جنس دردهایمان بیشتر از نوع دردهای پوستی شده است تا دردهای عمیق دوستی.
چه کسی بودنمان را نقش سیب گاز زده بر روی گوشی همراهمان مشخص میکند نه نقشی که در جامعه داریم.
شناختمان از خود و دیگران به واسطهٔ ابزاری است که سعی در نزدیک کردن انسانها به یکدیگر و شناخت هرچه بیشتر یکدیگر داشت، ولی کاربردی متفاوت در جامعه ما پیدا کرد و به جای کمک به شناخت هویت، خود هویت ساز شد و اصل.
بله ما جامعه بیدردی نیستیم ولی جنس دردهایمان متفاوت شده است. و درمان آنها بر دست کسانی است که خود موجد دردهای امروزین جامعه مایند. درد را از هر طرف که بنویسند درد است.