وقتی بیشترین هزینهای که خانوارهای ایرانی میپردازند، هزینه تأمین مسکن است، پس هزینههای بالایی که دفاتر سینمایی برای تأمین لوکیشنها میپردازند، نباید تعجب زیادی برانگیزد.
از آنجا که برخورد طبقاتی (فقیر و غنی) یکی از مضامین همیشگی سینمای فارسی است، بهطور طبیعی در هر فیلم ایرانی بخشی از داستان در یک خانه اشرافی و بخش دیگری از داستان در یک خانه قدیمی میگذرد. در خانه اشرافی باغ و استخر و ایوان و مبلمان و کاناپه و السیدی و پلهمارپیچ و ظروف چینی و پیشخدمت خدوم مورد نیاز است و در خانه قدیمی باغچه و حوض و پشتی و مخده و رادیو و زیرزمین و آفتابه و همسایه فضول.
اینها همه لوازم داستانگویی در سینمای فارسی است. در خانههای اشرافی مرغ بریان و پلو و استیک و کارد و چنگال و میز و صندلی و در خانههای سنتی دمپختک و اشکنه و آبگوشت و گوشتکوب و نیمرو و پیاز در سفره پهن شده روی زمین سرو میشود.
در خانه اغنیا حرف حرف پول و ثروت و سنگدلی و فرصتطلبی و خدعه و نیرنگ و پیچیدگی و امراض لاعلاج است و در خانه فقرا حرف حرف صفا و صمیمیت و بیریایی و پاکی و همدلی و درددلهای دوستانه. در خانههای شمال شهر همه چیز هست جز دلخوشی و در خانه پایینشهر هیچچیز نیست جز دلخوشی.
خانه به جای کافه و کاباره
دنیای سیاه و سفید فیلمهای فارسی چنین مرزبندیهای همهجانبهای میطلبید. این سنت در سینمای فارسی رنگی شده، بعد از انقلاب رنگ و بوی دیگری گرفت. نمایش برق و رنگ و جلای خانههای ویلایی جای خیلی از بهانههای فیلمفارسی برای نظربازی را گرفت.
به جای کافه و صحنه کاباره و حرکات موزون که دیگر جایی برای عرضاندام نداشت؛ همه وظایف قندکردن آب دل مخاطب که در فیلمها دنبال همه چیزهای نداشتهاش میگشت خانههای پرزرق و برق جایش را گرفت.
بدون شک مخاطبان سینمای فارسی در طول این سالها بسیار منطقیتر از سالهای دهههای سی و چهل به دنیا و پیرامون خود نگاه میکند. سازندگان ملودرامهای خندهدار و گریهدار سینمای ایران هم به همین میزان دریافتهاند که برای جذب مخاطبان پرشمار باید انگشت بر حسرتهای درونی متفاوتی در مخاطب گذاشت.
وقتی در طول سالهای اخیر قیمت مسکن به شکل سرسامآوری از درآمد خانوادههای ایرانی فاصله گرفته و داشتن یک مسکن مناسب نیازمند گرفتن وام و پیداکردن ضامن و پرداخت اقساط، نمایش خانههای ویلایی در فیلمهای ایرانی برای مخاطب بیمسکن وصفالعیش، نصفالعیش است.
مدیران تولید دست به کار میشوند
در جریان تولید فیلمهای ایرانی وقتی فیلمنامه از آب و گل درآمد و به ارشاد رفت و مهر تصویب خورد، مدیران تولید دست به کار میشوند تا در کنار چانهزدن با بازیگران درباره دستمزد به همراه کارگردان و طراح صحنه و لباس راهی شهرک غرب و فرمانیه و قیطریه و الهیه و نیاوران در شمال تهران و شهرک دریا و رامسر و چالوس و کلاردشت و نارنجستان در شمال ایران میشوند تا یکی از خانهها و ویلاهای مناسب را برای فیلمبرداری بخشی از سکانسهاس اصلی فیلم انتخاب کنند.
برخی نیز بعد از بحران اقتصادی که گریبانگیر اکثر کشورهای همسایه شده به این کشورها سفر میکنند تا علاوه بر این که از لحاظ ظاهری و آب و هوا پلانهای چشمگیرتری بگیرند، هزینه کمتری هم برایشان آب بخورد. طی چند سال اخیر فقط 6 فیلم و سریال در دبی ساخته شده، بخش عمده سریال «مرگ تدریجی یک رؤیا» به کارگردانی فریدون جیرانی در ترکیه ساخته شد و تازهترین فیلم علی معلم با نام «آل» به کارگردانی بهرام بهرامیان در ارمنستان در حال فیلمبرداری است.
آثاری که مشخص نیست آیا به اقتضای فیلمنامه و کارکرد دراماتیک قصه در خارج از کشور مراحل تولید خود را سپری کرده و میکند یا اینکه به دلیل شرایط تولید، به عنوان لوکیشن شهر خارجی انتخاب شده است.
هزینههای لوکیشن چگونه محاسبه میشوند
اجارهبهای خانههای درندشت در سینمای ایران شبانه محاسبه میشود. مدیران تولید به عنوان مهمترین عامل در پایین آوردن هزینههای تولید یک فیلم در این زمان از پیش تولید هنر و مهارت خود را در ارائه خانههای مناسب به گروه از یک طرف و چانهزنی در پایینآوردن اجارهبها معلوم میکنند.
در سینمای ایران خانههای اعیانی در حال حاضر به دو دسته تقسیم میشوند؛ اشرافی و مدرن. خانههای اشرافی خانه افراد متمول و پولداری است که در آن استخر و حیاط حرف اول را میزند، همانطور که پوشیدن ربدوشامبر و کشیدن پیپ برای افراد متمول از لوازم اصلی صحنه است.
خانههای مدرن خانه زوجهای جوان متعلق به طبقه فرادست است که در آن مبلمان آخرین مدل و شومینه و تابلوی نقاشی و آسانسور حرف اول را میزند، همانطور که پوشیدن لباس جین و کفش اسپورت برای افراد مدرن از لوازم اصلی صحنه است. برای تأمین خانههای اعیانی هزینه رایج اجارهبها به شکل میانگین در حال حاضر بین شبی یک تا سه میلیون است.
البته هستند مدیران تولید زبدهای که ویلای سه میلیونی را با شبی هشتصدهزار تومان اجاره میکنند و هستند مدیران تولید تازهکاری که آپارتمانی که باقی مدیران تولید با شبی سیصدهزار تومان اجاره میکنند با شبی یک میلیون تومان اجاره در اختیار گروه قرار بدهند.
نقش مسکن در نمایش فقر و دارایی
سینمای ایران در نمایش تمول و فقر تاکنون چارهای جز نمایش پررنگ و اغراقآمیز مسکن نداشته است. البته از کوزه همان برون تراود، که در اوست. در فرهنگ عمومی ما اجارهنشینی یعنی جلوه نداری و صاحبخانه بودن یعنی جلوه دارایی و چه دارایی بهتر و تمیزتر و پرسودتر از ملک. سری به مشاوران فراوان املاک در تهران بزنید تا صریح دریابید که کارگردانان رؤیاپرداز فارسی اتفاقاً درباره مسکن از ویتوریو دسیکا و چزاره زاوانتینی هم رئالیستترند.