یادداشت دریافتی- حمیدرضا پیوندی؛ کفی کفش، بوگیر، شونههای پیتاژ، دفترچههای انیمیشن، سوزن نخ کن، مسواکهای اورال بی، زبان شور داره لثه شور داره، چهار جفت جوراب، تیغهای دولبه، اتودهای ۲ میل، آدامس تریدنت، آدامس فرش ۱۰۰۰ تومن.
کافی است تصمیم بگیرید در شروع صبح یا در راه بازگشت از یک روز خستهکننده کاری، کمی در مترو استراحت کنید، اما میتوانید مطمئن باشید در کمتر از پنج دقیقه با شنیدن یکی از این واژههای آشنا چرتتان پاره شده و بیدار میشوید. این جملات همسفر گریزناپذیر مسافرین هر روزه مترو تهران است.
در ارتباط با بحث عدم وجود حریم شخصی در محیط قطارهای شهری، سخن بسیار رفته و همگی نیک میدانیم که آموزش و اصلاح فرهنگ عمومی به عنوان تنها راه حل موجود مطرح شده است؛ اما به راستی در قبال این قسم آلودگیهای صوتی اجتناب ناپذیر باید چه کرد؟
آیا منصفانه در این مورد، نوک پیکان انتقادات را باید به سمت مردم چرخاند یا مسئولین امر؟ در این مجمل، مجالی برای صحبت از علل شکلگیری این معضلات و نابهنجاریهای اجتماعی چون پدیدههای تکدیگری یا دستفروشی نیست، اما میتوان به تلنگری برای اندیشیدن به راهکارهای مقابله با آن امیدوار بود.
به طور واضح سوال این است که آیا اجازه ایجاد مزاحمت و آلودگی صوتی بیوقفه برای شهروندان یک شهر، با توجیه کمک به برداشتن بار سنگین امرار معاش از دوش قشر ضعیف جامعه، توجیهپذیر است؟
مگر نه این است که محیط مترو یک مکان عمومی تلقی میگردد که در آن سیگار کشیدن به دلیل مزاحمت برای سایرین ممنوع است؟
آیا اجازه جولان دادن به عدهای که متاسفانه بعضاً به شکل باندهای دارای حریم و منطقه مخصوص به خود نیز میباشند، با سیگار کشیدن متفاوت بوده و نوعی اخلاقمداری محسوب میگردد؟
درست است که عمده این افراد به دلیل نداشتن شغل مناسب، برای امرار معاش و یا کسب سود باور نکردنی و معاف از پرداخت مالیات به این امر مبادرت میورزند، اما با تضییع حقوق اولیه شهروندان اینجامعه چه باید کرد؟
اواخر دی ماه ۹۲ اطلاعیهای مبنی بر تشویق و دعوت مسافرین به همکاری برای برخورد با این پدیده نابهنجار اجتماعی، از طریق بلندگوهای مترو به طور مداوم پخش میشد، اما وجود مشکلات اقتصادی، جذابیت و رونق بازار پر رفت و آمد و کمهزینه مترو، عدم وجود ضمانت اجرایی کافی از طرف مسئولین متروی شهری و متاسفانه عدم همکاری بسیاری از مسافرین، موجب شد این طرح به سرعت و در کمتر از چند ماه به طور کامل شکست بخورد و این بار شاهد هجوم بیرویه دستفروشان و متکدیانی باشیم که در بعضی از اوقات روز، بدون اغراق، تعدادشان از مسافرین نیز بیشتر است.
در این راستا به نظر میرسد برای حل این معضل، بیشتر از همت مسئولین، کمک خود مسافرین مثمرثمر خواهد بود.
نگارنده به شخصه شاهد بودم زمانی که یکی از مسافرین مانع حرکت با تقلا و فشار یکی از دستفروشان برای عبور از میان جمعیت داخل مترو شد، مورد اعتراض شدید عده دیگری از مسافرین قرار گرفت و با عبارات کلیشهای چون «داره خرجیشو در میآره، خوبه بیاد دستشو تو جیب من و شما کنه؟» کوچکترین حمایتی از سوی سایر مسافرین نشد.
این روزها مجدداً جسته و گریخته، شاهد تکرار همان اطلاعیهها از بلندگوهای ایستگاههای مترو هستیم، اما اگر خوشبین هم باشیم باید بپذیریم وقتی سال پیش اطلاعیههای تند و تیزتر از این توفیقی در جلوگیری از بروز این پدیده نابهنجار اجتماعی نداشت، با ادامه روند کنونی، در سال جدید نیز نمیتوان به حل آن چندان امیدوار بود؛ چه این بار خود مسئولین هم آنقدر از توفیق آن ناامید بودند که با بهانه فرا رسیدن شب عید، خیلی زود دست از پخش همین شعارهای کلیشهای از بلندگوهای ایستگاهها هم برداشتند.