یادداشت دریافتی- سعید احمدی؛ قرار است نوروز ۹۴ باز هم مسابقهٔ «آقای گزارشگر» پخش شود. برنامهای که سال قبل باعث حیرت ایرانیها شد. برای درک بهتر این وضعیت تصور کنید نوروز ۹۳ فردی که به زبان فارسی تسلط دارد از آن سر دنیا به ایران سفر کرده و بدون داشتن هیچ پیش زمینهای از گزارشگران ایرانی، یکراست به تماشای این مسابقه نشسته.
قطعاً وقتی میدید که چطور داورها، (که خودشان گزارشگر هم هستند)، در نهایت دقت بر جزئیات قضاوت میکنند و مثلاً برایشان مهم است، گزارشگر جوان بیست ساله نه تنها اسم بازیکنان داخل زمین بلکه نام ذخیرهها را هم بداند، با خودش فکر میکرد که این گزارشگرها در کار خودشان چقدر عالی و سطح بالا هستند و احتمالاً برای زندگی فوتبالی ما ایرانیها هم حسادت میکرده.
ولی احتمالاً اگر در همان روزهای نوروز چشمش به جمال یکی از بازیهای فوتبال روشن میشد، با تناقضهایی عجیب مواجه میشد. اینکه گزارشگرها وقتی خودشان اولین اصول گزارشگری را بلد نیستند یا انجام نمیدهند، با چه اعتماد به نفسی ایراداتی به جوانان بیتجربه وارد می-کنند، که خودشان با این همه سال تجربه باز هم نمی-توانند آنها را انجام دهند.
در این برنامه ایراداتی بر جوانان تازه کار گرفته میشد که حتی تعریف کلامیاش خندهآور است آن هم نه به خاطر خود ایراد، بلکه به خاطر داورش. به طور مثال جواد خیابانی که چندین صفحه در شبکههای اجتماعی و وبلاگهای گوناگون از عهدهٔ ثبت «سوتی»هایش برنمیآیند، از جوان بیست ساله انتظار داشت نام کامل دفاع چپ لسترسیتی (آن هم ذخیره) را بداند. یا ایراداتی شبیه اینکه برای ما به هیچ وجه قابل هضم نبود.
جواد خیابانی، کمتر پیش میآید جملهای بگوید که از لحاظ دستوری درست باشد. یعنی اولین و ابتداییترین دانش برای کسانی که کارشان حرف زدن است، دانستن و رعایت کردن قواعد زبان است. باور کنید کار سختی نیست که موقع حرف زدن جملات درستی به کار ببریم. بله کسی که بقالی دارد یا میوه فروش است، میتواند هر طور خواست حرف بزند اما کسی که کارش اجرا، گزارشگری و معرف است دقیقاً باید طبق قاعده حرف بزند. این به هیچ وجه به معنای خشک حرف زدن نیست. شما میتوانید با هیجان گزارش کنید اما درست. (برای این مورد مثال آنقدر هست که نیازی به آوردنشان نیست)
جواد خیابانی بازی را دقیق تماشا نمیکند. بارها و بارها و بارها شده که خیابانی خطا را آفساید دیده، بازیکنی را که چند دقیقه پیش تعویض شده، در زمین نام برده، بازی تمام شده و کارگردان صحنهٔ آهسته گل را نشان میدهد، اما ایشان هنوز دارند گزارش میکنند، تصمیمات داور را اشتباه متوجه شده و عجیبتر از همه، گاهی پیش آمده که بعد از زدن گل و شادی بازیکنها و نشان دادن دست داور به نشانهٔ تایید گل، گفته «به نظر میرسه گل تایید شده» اما در مقابل وقتی دوربین نشان داده که سرمربی با مربی حرف میزند، گفته: «حتمن داره در مورد تعویض بعدی حرف میزنه».
چطور میتوان در بارهٔ یک اتفاق قطعی شک داشت و گفت «به نظر میرسه» ولی در مورد حرفهایی که اصلن شنیده نمیشوند، اینقدر قطعی حرف زد. یا بارها شده که دربارهٔ نحوهٔ ضربه زدن یک ضربه ایستگاهی با چنان قطعیتی پیش بینی کرده که تنها بازیکن گرامی میتوانست با انجام ندادن پیش بینی وی، طنز ماجرا را بیشتر کند.
جواد خیابانی، نمیتواند بازیکنها را از فاصلهٔ دور تشخیص دهد. (یک بار بارسلونا در جام باشگاههای اروپا بازی میکرد. فضای ورزشگاه شدیداً مه گرفته بود. توپ قرمز آورده بودند و ما فقط توپ بازی را میدیدیم. در یک لحظه توپ با سرعت از سمت راست بارسلونا حرکت کرد. گزارشگر بازی که عادل فردوسیپور بود گفت: «از سرعت توپ معلومه که فیگو داره جلو میره» وقتی بازیکن از مه بیرون آمد، دیدیم بله درست گفته خودش است)
خیابانی صبر میکند تا شمارهٔ بازیکن دیده شود یا از نزدیک نشان دهد تا بتواند اسمش را بگوید. این کار یکی از ابتداییترین مهارتهای گزارشگری است. اگر نسخه گزارش انگلیسی ایران و آرژانتین را دیده باشید، حتماً دیدهاید که چطور گزارشگر بریتانیایی امیر حسین صادقی را در یک صحنهٔ شلوغ تشخیص میدهد. (برای پی بردن به بطن ماجرا شما را دعوت میکنم به یک ویدئو در سایت آپارات با عنوان «تحقیر شدن شرکت کنندگان آقای گزارشگر توسط جواد خیابانی»)
اما مثال بعدی پیمان یوسفی است. پیمان یوسفی کمتر پیش آمده که موقع زده شدن گل، بازی را گزارش کند. استعداد عجیبی دارد که موقع زده شدن ضربات ایستگاهی، پنالتی، کرنر و ایجاد موقعیت خطرناک دربارهٔ مسائل حاشیه ای بحث کند. تصور کنید بازیکنی پشت ضربه ایستگاهی ایستاده. منطقیترین کار سکوت است. چون تعلیق را بیشتر میکند. وقتی بازیکن ضربه زد، نام بازیکن با صدای بلند و اگر گل شد، فریاد بلندتر و اگر گل نشد، فریادی آرامتر.
اما پیمان یوسفی در چنین موقعیتی دربارهٔ دروازبان آمارهای بیاهمیت میدهد اینکه مثلاً دو سال قبل هم چنین موقعیتی را گرفته. بعد خوشش میآید و بیخیال بازی میشود. از شانس بدش توپ گل میشود و او برای جبران اشتباهش، وسط جملهٔ دیگری، بلند فریاد میزند: «توی دروازه» در این میان فقط تماشاگر است که به نوعی لذت صحنه را از دست داده.
البته نشناختن بازیکنها از تخصص ایشان هم هست. به یاد داریم که در بازی رئال و منچستر معروف، زمانی که زیدان و کارلوس همزمان در زمین بودند، بسیار پیش میآمد که این دو نفر را اشتباه تشخیص میداد. فقط چون هر دو مویشان تراشیده شده بود. حال وقتی چنین کسی بر مسند قضاوت مینشیند از همان ابتدا داوری عجیب به نظر میرسد.
اما شاید بامزهترین مثال مزدک میرزایی باشد. او به یک جوان کم سن و سال ایراد گرفته که «موقع گزارش استرس داشتی و باید هیجانت را کنترل میکردی». باور میکنید؟ مزدک میرزایی دربارهٔ کنترل احساسات حرف زده باشد؟
کسی که موقع باخت ۷ بر ۱ آث رم مقابل منچستر به راحتی میشد صدای گریه کردنش را شنید و وقتی همان سال میلان منچستر را شکست داد، با صدای پر از هیجان و احساسات عجیب فریاد میزد، «میلان انتقام رم رو از منچستر گرفت» به یک جوان ایراد گرفته که احساسات خودش را نتوانسته کنترل کند. میرزایی چنان در این کار ضعیف است که تقریباً همهٔ ما فهمیدیم او طرفدار ایتالیا و تیمهای ایتالیایی است.
به خاطر همین مسائل دیدن مسابقهٔ آقای گزارشگر برای ما جز حسرت چیز دیگری ندارد. حسرت اینکه با وجود این همه استعداد فوق العاده باید کسانی بازیها را گزارش کنند که نه تنها مهارتی ندارند بلکه وقتی چنین مسابقهای ترتیب داده میشود با گرفتن چنین ایرادهایی نشان میدهند، خودشان اصول کار را بلد هستند اما نیازی نمیبینند با دقت و جدیت گزارش کنند. قطعاً مقصر اصلی تهیه کنندههای برنامههای گزارش ورزشی و فوتبال برتر هستند که هیچ تذکری نمیدهند و روز به روز وضع بدتر میشود. حال بهتر است این مسابقه را با فاصله ببینیم و خودمان قضاوت کنیم.