فرارو- یک انسانشناس میگوید: «مساله اصلی، هویت گروههای قومی و حرفهای مختلف و نوع تلقی آنها از خودشان و نسبتشان با جامعه پیرامون است. هر قشر اجتماعی حرفهای، در ذات خودش نه مقدس است نه ممتاز. بلکه تلقی و نمایش آنها از خودشان است که سبب شده آنها مدعی تقدس در خودشان باشند.»
این اولین بار نیست که سریال و یا فیلمی به دلیل پرداختن به قومی خاص، استفاده از لهجه و یا وجود شخصیتهایی از حرفههای مختلف مورد مواخذه قرار میگیرد. مخصوصا اگر این فیلمها درون مایهای طنز داشته باشند. میزان اعتراضها درباره حوزه پزشکی البته بیش از سایر حوزهها بوده است. چه در قالب گزارشهای خبری درباره وضعیت پزشکی در ایران و چه درباره حضور و نحوه حضور پزشکان در فیلمهای سینمایی و سریالها. این اتفاق حتی در زمانی که دست اندکاران فیلم یا سریالی طنز خود گویشی جدید را ابداع میکنند هم دیده میشود که برخی آن را به خود نسبت داده و صدای اعتراضشان بلند میشود. مانند سریال «شبهای برره». حال سوالی که پیش میآید این است که چرا آستانه نقدپذیری قومهای مختلف در ایران و یا در حرفههای مختلف تا این اندازه پایین است؟ ریشه این حساسیتها چیست؟
نگاههای آرمانگرایانه به هویت دکتر جبار رحمانی انسانشناس و عضو شورای مرکزی انسانشناسی و فرهنگ در گفتگو با
فرارو گفت: «این نوع حساسیتها، موضوع مهمی برای فهم وضعیت فرهنگی گروههای اجتماعی، حرفهها و همچینین گروههای قومی است. در این مورد، مساله اصلی هویت این گروهها و نوع تلقی آنها از خودشان و نسبتشان با جامعه پیرامون است. تجربه واکنشهای اخیر گروههای قومی و حرفهای به برخی سریالهای طنز ناشی از نوع تلقی آنها از هویتشان است.»
وی افزود: «نگاههای آرمان گرایانه به هویت و تلقی بیعیب و نقص از آن بیانگر وضعیتی است که از خلال آن با نوعی تلقی قوم مدارانه از یکسو و یا قائل شدن به نوعی اشرافیت اجتماعی و فرهنگی برای گروه خود از سوی دیگر همراه است.»
وی درباره ریشه این اتفاق توضیح داد: «دو دلیل را میتوان برای این وضعیت برشمرد: تلقی خود این گروهها از خودشان و نوع عملکرد جامعه نسبت به آنها.»
به گفته این انسانشناس شاید واکنش گروههای قومی و حرفهای به این مساله در بخش اول با تلقی از هویتشان به عنوان گروهی ممتاز، اصیل و برجسته همسان باشد، اما در وجه دوم عملکرد جامعه هم با آنها یکسان نیست.
وی تصریح کرد: «مساله قومیت یکی از خطاهای کلیدی سیاستهای فرهنگی ما بوده است که نه تنها با به رسمیت شناختن و احترام متقابل همراه نبوده بلکه همیشه در نوعی قوم محوری توهم گونه، فرهنگ مرکز، عامل سرکوب و تحقیر قومیتهای پیرامونی بوده است.»
وی افزود: «اما در مورد گروههای حرفهای پزشکان همیشه جامعه نیز این تلقی توهم گونه از موقعیت شبه اشرافی را به آنها ارائه کرده است.»
پزشکان اشرافی وی با اشاره به اعتراضهای اخیر پزشکان درباره سریال طنز «در حاشیه» گفت: «پیشینه تاریخی و فرهنگی این گروه اهمیت زیادی برای فهم واکنش آنها دارد.»
رحمانی افزود: «در دوره مدرن دو اتفاق کلیدی برای گروههای پزشکی افتاد؛ اتفاق اول جدا شدن پزشکی مدرن از همزادهای سنتی طبابت، یعنی فلسفه و اخلاق و عرفان و در یک کلمه حکمت بود. در جهان سنت، پزشک، یک متخص بدن نبود، بلکه در اصل یک حکیم بود. اما در پزشکی مدرن، پزشک یک متخصص بدن است، همانند یک مکانیک که متخصص ماشین است.»
وی ادامه داد: «اتفاق دوم آن بود که عموما پزشکان در اوایل ورود این علم مدرن به ایران، از طبقه اشراف بودند. لذا نوعی فرهنگ اشرافیت از همان آغاز به درون این گروه و قشر اجتماعی و حرفهای نفوذ کرد. در نتیجه پزشکی نوعی اشرافیت اجتماعی و حرفهای را برای خود قائل شد و جامعه نیز این مساله را پذیرفت.»
به گفته این انسانشناس اشرافیت به همراه فقدان حکمت سنتی، این قشر متخصص بدن را در یک موقعیت برتری قرار داد که به دلیل پیوندشان با سلامتی و موقعیت اضطرار آمیز بیماری، بدانها قدرتی داد که صلاحیت فرهنگی آن را نداشتند. این قدرت اجتماعی، به همراه نیاز شدید مردم به آنها، بیش از بیش به آنها کمک کرد تا به حکیمان الهی تبدیل شوند.
وی افزود: «این اتفاق در نهایت از آنها سرمایه دارانی بزرگ ساخت. شاید در این روند بتوان استثناءهایی پیدا کرد، اما در نهایت عموما وارد این فرآیند تبدیل قدرت اجتماعی و فرهنگی پزشکی به قدرت اقتصادی شدند. نقش پزشکان در سرمایه گذاریهای مسکن و سایر مراکز اقتصادی، مویدی بر این مدعاست. به نظر میرسد صنعت پزشکی امروزه به نوعی تجارب سلامتی و بدن تبدیل شده است.»
رحمانی با بیان اینکه نقد از پزشکان در جامعه به خط قرمزی تبدیل
شده است گفت: «این اتفاق بیانگر همان هویت اشراف گونهای است که این گروه
اجتماعی و حرفهای (پزشکان) برای خودشان قائل هستند. هرچند این متخصصان
سلامتی برای جامعه اهمیت دارند، اما این اهمیت هیچگونه تقدس یا اشرافیت را
برای آنها فراهم نمیکند.»
وی توضیح داد: «باید به یاد داشته
باشیم که این موقعیت اشرافی همراه بوده با جدایی از سنت حکمت و اخلاق سنتی.
لذا پزشک شدن به هیچ وجه به معنای حکیم شدن نیست، بلکه پزشکی نوعی تخصص و
مهارت علمی است. این خط قرمز بودن نقد پزشکان ناشی از جامعه نیست، بلکه یک
تلقی خودساخته این قشر در مورد خودشان است. حکیمان سنتی باری از تقدس
داشتند، اما پزشکان همان قدر مقدس هستند که مکانیکها، برق کارها، سبزی
فروشها، مدیران، کارمندان و سایر اقشار اجتماعی و حرفهای.»
معجزه خنده این انسانشناس در پاسخ به این سوال که آیا در کشور ما طنز با توهین برابری میکند گفت: «طنز خصلتی کلیدی دارد و آن واژگون و عریان کردن واقعیت است. در طنز و خنده است که جهان ماهیت واقعی خودش را نشان میدهد و تمام ظاهرسازیها و پنهان کاریها، به کمک معجزه خنده آشکار میشوند. به همین دلیل هم همه گروهها از طنز استقبال نمیکنند.»
وی با بیان آنکه معیار دیگری هم برای فهم اعتبار محتوای طنزها وجود دارد گفت: «اگر محتوای طنز خیلی نامناسب یا نادرست باشد، عقل سلیم و وجدان جمعی بدان واکنش منفی نشان میدهند. اما در مقابل تصدیقهایی که مردم نسبت به طنز نشان میدهند بیانگر آنست که آنها واقعیت وارونه شده طنز را در زندگی تجربه کردهاند اما فضایی برای بیان و بازگویی آن در دنیای عادی و جاری نداشتهاند.»
وی تصریح کرد: «اینکه بگوییم محتوای طنز توهین است، نوعی انحراف واقعیت برای سرکوب طنز است. به همین دلیل هرچه واقعیت عریانتر در طنز به نمایش در آید، صدای گروههای بیشتری بلند میشود. البته برخی از این واکنشها همانطور که پیشتر اشاره کردم، ناشی از نوعی خودشیفتگی گروههای قومی و حرفهای است که فقط دنبال تعریف از خودشان هستند.»
وی با اشاره به اعتراض شدید پزشکان در روزهای اخیر ادامه داد: «این فشارها از جانب پزشکان ناشی از تهمتی از سوی جامعه نیست، بلکه ناشی از فروپاشی هویت نمایشی این قشر و بار قدسی خودساخته آنان است.»
وی ادامه داد: «تجربه مردم از صنعت پزشکی و پزشکان به آنها در عمل نشان داده که معیار اصلی در این میان، نه معنویت بلکه مادیات یعنی پول است. لذا جامعه ما مدتهاست از توهم ورزشکاران اخلاق مدار بیرون آمده و حال نوبت آنست که از توهم پزشکان مقدس هم بیرون بیاید. هر قشر اجتماعی حرفهای، در ذات خودش نه مقدس است نه ممتاز. بلکه تلقی و نمایش آنها از خودشان است که سبب شده آنها مدعی تقدس در خودشان باشند.»
وی با اشاره به سریال طنز «در حاشیه» گفت: «این سریال طنز و واکنش جامعه به آن به پزشکان نشان داده که آن هویت اشرافی مقدس قبلی، در حال فروپاشی است. منزلت آنها ناشی از موقعیت طبقاتی و اقتصادی آنهاست، نه اینکه ناشی از بار معنوی و فرهنگی آنها باشد. آنها مثل هر قشر دیگر در جامعه، در خودشان خوب و بد دارند، بیآنکه ممتاز باشند و یا مقدس.»
رحمانی در پاسخ به این سوال که آیا یک سریال طنز توانایی تاثیرگذاری منفیای که پزشکان مدعی آن هستند را دارد گفت: «یک برنامه تلوزیونی قادر مطلق در بالابردن یا پایین آوردن یک قشر نیست. بلکه دریافت و تفسیر جامعه از محتوای یک سریال یا برنامه تلوزیونی است که بهانهای برای نشان دادن ذهنیت و تلقیهای ناگفته جامعه میشود.»
وی ادامه داد: «به تعبیری این سریال فقط یک تلنگر برای بیان ناگفتههای مردم بوده، نه اینکه چیزی دروغین را به مردم تلقین کرده باشد. مردم همانقدر که میدانند به یک متخصص حرفهای درستکار باید احترام بگذارند، به یک پزشک درستکار و متخصص هم احترام میگذارند. لذا قرار نیست رابطه پزشک و بیمار یک رابطه مقدس باشد که هرگونه نقد آن یک تابو فرهنگی باشد.»
وی با اشاره به کارهای پیشین مهران مدیری ادامه داد: «سریال اولیه او در قالب شبهای برره، بیانگر یک جهان نمادین طنز است که در آن یک جامعه و هنجارها و فرهنگ آن در زبان طنز نمایش داده میشود. شباهتی که میان الگوی جامعه در سریالهای «شبهای برره»، «قهوه تلخ» و «در حاشیه» وجود دارد، نشان میدهد حس درونی این هنرمند به او نشان داده که این سه جامعه (چه در وجه تخیلی آن در قالب یک روستا، یا تخیلی ساختگی از یک دوره تاریخی یا بیان طنز گونه یک قشر حرفهای پزشکان) بسیار شبیه هم هستند.»
وی افزود: «مهمترین پیام این سریال را میتوان در تعلیق و موقعیت فرودست هنجارهای اخلاقی در واقعیت درونی این اجتماعات دانست. گویی بسیاری از گروهها و اقشار و دروههای تاریخی ما، نمونههایی از همان جماعت «برره» هستند که منطق منافع و لذت و خودمحوری، مبنای اصلی زندگی آنهاست.»
وی ادامه داد: «شاید جذابیت و مطلوبیت این سریالها برای مردم ناشی از نزدیکی محتوای این سریالها با ایدههای آنان است. مخاطبان این سریالها آنچه را که در جامعه تجربه کردهاند را با تصویرسازیهای این سریالها و بازنماییهای آن دیده و لمس میکنند. این سریالها اگر در جهان طنز دنبال دروغ باشند، مطمئنا جامعه آنها را طرد میکنند.»
وی توضیح داد: «شاید بواسطه منطق طنز برخی از ویژگیها و ابعاد این جامعهها بزرگنمایی یا عجیب و غریب شود، اما در نهایت مردم فارغ از این افراطهای زبان طنز، میتوانند بازنمایی متعادلی از واقعیت را به کمک جام جهان بین خنده ببینند. آنها این افراط و تفریطها را به همانند خار و خاشاک روی آب کنار میزنند و واقعیت عریان را در زبان طنز میبینند. به همین دلیل باید از این هنرمند نیز به خاطر آنکه مردم در میانه این فشارهای زندگی به جهان خنده میآورد و نقد فرهنگی را از خلال طنز انجام میدهد، تشکر کرد، هرچند امیدوارم که او نیز دچار هاله تقدس و خودشیفتگی نشود.»
یه فرق پزشکی با همه حرفه هایی که گفتی اینه که تو کمتر حرفه ای مثل پزشکی سالها ریاضت می کشن و همه چیزو باید بدونن تا یه سرما خوردگی ساده رو درمان کنن ..مثلا متنی که شما نوشتی که صد گوشه رو ندیدی و با دو سه گوشه قضاوت کردی..با بیهودگی این متن کسی یقه شما رو نمی گیری که این متن می تونه باعث یک روند اشتباه بشه ..اما اگه آموزش پزشکی شبیه آموزش شما و با این نگاه لوله تفنگی بود قطعا نفر چندمی که توسط هر پزشک درمان می شد یه فاجعه بود..از معدود اقشاری که تاحد قابل قبول در جامعه ما کارشونو در مقیاس جهانی بلدن پزشکا هستن...
آیا نه تنها پزشکی که معلمی استادی آتش نشانی پرستاری با حرفه هایی که نام بردید مساوی هستن؟ خوب پس مثل همین حرفه ها دیگه در جامعه به خطر انداختن جان آتش نشان یا پلیس یا بیدار شدن شبانه پرستار یا رعایت محکم تر اصول اخلاقی توسط معلم دیگه توجیهی نداره ..دیگه نمی تونن به پزشک بگن به خاطر وظیفه انسانی سالها و تا پایان عمر شبانه روز درس بخون ..نیمه شب بیدار شو ..سالها در مناطق محروم خدمت کن ..در حالی که کادر درمان تنها کادری هستن که حین تحصیل و در همه مقاطع تقریبا به رایگان و اجبار و بیش از هزینه تحصیلشان برای دولت موظف و تمام وقت باید کار کنن و اولین حقوق یک متخصص تقریبا در 35سالگی به دست او می رسه..پزشکان اگه هر کار دیگه ای در طول این سالهای جوانی با استعدادی که دارند می کردن از لحاظ مادی قطعا به بیش از آنچه اکنون در سالهای پیری به آن می رسند ..می رسیدند..
باز هم تاکید می کنم فرق بزرگ پزشکی اینه که خیلی باید بدونی تا یه گوشه یه حرفی بزنی..نه مثل این مقاله با پرداختن به گوشه ای بنشینی و راحت فتوای کلی و اگه ناراحت نشین بیهوده بدهی...در عین حال من با طنز مخالف نیستم به شرطی که روح انسانیت را از جامعه نگیره و زحمت و فداکاری خیلی اقشارو با حسادت به محبوبیتشون امثال این نویسنده کم رنگ نکنن ..با این موج یه آتش نشان یا پزشک ممکنه بگه اگه با حرفه های گفته شده فرقی ندارم دیگه برای چی وقت و نیمه وقت خودم و خانواده ام رو برای مردمی که ارزش کارمو نمی دونن با وجدان به مخاطره بندازم ...همون کار روتین و معمول مشاغل دیگه رو بدون عذاب وجدان انجام می دم و والسلام