هر یک از آنها دیدگاه هایی دارند. قرار نیست که هر انسانی با انسان دیگر مشابه باشد. بنابراین آرزوها شان هم با یکدیگر فرق دارد. نوع نگاهشان به زندگی و همینطور مطالباتشان با یکدیگر یکسان نیست.
ابتکار در ادامه نوشت: شاید برایتان اتفاق افتاده باشد که در خیابان در حال قدم زدن هستید و به چهره اخمو یا شاد یک نفر مینگرید و در ذهن خود این سوال را مرور میکنید که در چه فکری است؟ یا از زندگی چه میخواهد...
فکر مشغول مسایل مالی نباشد
رضا، 30 ساله، برنامه نویس میگوید: ما در ایران داده های کف هرم مازلو را هم داشته باشیم، کافی است. دغدغه من خواندن و نوشتن و دیدن است. به شرایطی نیاز دارم که به حد کافی وقت آزاد داشته باشم تا هم به علایقم و هم به خانواده و تفریحم برسم و فکرم مشغول مسایل مالی نباشد. برای همین باید شغل مناسب و درآمد کافی داشته باشم. زیاده خواه نیستم ولی یک حدی از جاه طلبی مثبت در من است.
ازدواج با فرد مورد علاقهلیلی هم 30 ساله است. وی کارشناسی روابط عمومی دارد. نظرش شاید در زمینه آرامش به رضا نزدیک باشد. وی میگوید: نیاز من شغل خوب و دائمی است که متناسب با سطح تحصیلاتم باشد. دوست دارم بتوانم با درآمدم برای خودم خانه و خودرو تهیه کنم. یک زندگی آرام و بی حاشیه و بی دغدغه میخواهم، به گونه ای که حتی بتوانم سالی یک بار به سفر خارج از کشور بروم. خواسته دیگر من در زندگی ازدواج با فرد مورد علاقه ام است.
فقط آرامش!نکته ای که به اشتراک در میان همگی خود را نمایان میکند، رسیدن به آرامش است. مهرداد، 33 ساله، روزنامه نگار میگوید: من دوست دارم در اطرافم آرامش ببینم. ببینم که مردم با هم خوب رفتار میکنند، بر سر مسائل جزئی دعوا نمیکنند، سر هم کلاه نمیگذارند و احترام همدیگر را حفظ میکنند. در صورتی که افراد با هم تعامل خوبی داشته باشند و برخورد ها و روابط مبتنی بر شعور اجتماعی و روابط عمومی بالا و دوستانه باشد. با هر امکاناتی میتوان توجه خود را به کار معطوف کرد. مثلا وقتی در جایی کار کنم که حقوق دریافتی کمی داشته باشم، در صورت وجود همکاران و روابط و تعامل خوب در آن محیط، دریافتی کم حقوق برایم قابل قبول میشود. مسائل مادی هیچ گاه آدمیزاد را ارضا نمیکند. مادیات لازمه ی زندگی است ولی آرامش فکری انسان را تامین نمیکند. در صورت داشتن همفکر و دوست خوب مثل همسر، همکار و خویشاوند و ارتباط با آنها میتوان از زندگی لذت برد.
همه ی ما در پی یک زندگی با امکانات خوب هستیم. خداوند وقتی نعمت هایش را آفرید، خواسته که انسان از آن ها استفاده کند و این انسان باید از سلامتی برخوردار باشد تا بتواند از نعمت ها بهره ببرد. حال که آدمی، سلامتی، همکار و دوست خوب و آرامش دارد، باید تلاش کند برای زندگی بهتر و در واقع برای رسیدن به خواسته های درجه ی دوم. از نظر من خواسته های مادی در درجه ی دوم اهمیت هستند. وقتی سلامتی و روابط خوب و آرامش (خواسته های درجه ی یک) برقرار نباشد، نمیشود به خواسته های درجه دوم رسید. همه انسان ها دوست دارند پیشرفت کنند. مثلا وقتی یک خانه کوچک داریم، بعد از 10 سال تمایل داریم آن را بزرگتر کنیم. همه تمایل دارند از یک فضای سکونت قابل قبولی بهره مند شوند. برای داشتن امکانات خوب در زندگی، شرط اولیه این است که همه از یک شعور منطقی و درک متقابل و البته سلامتی برخوردار باشند. در کنار همه ی این موارد حالا میتوان به تفریح و مسافرت هم رسید. البته در صورتی که اطرافیان هم از این شرایط برخوردار باشند زیرا در غیر این صورت نمیتوان به آرامش رسید.
آرامش و سلامتیاحمد، 32 ساله، نویسنده و شاعر است. وی میگوید: برای من مهم ترین چیز در زندگی داشتن جسم سالم و سلامتی است و پس از آن زندگی آرام و ارتباط خوب و معقول با اطرافیان و دوستان و خانواده. بهبود شرایط فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی و سیاسی جامعه که در سایه ی آن همه به یک آرامش نسبی برسند. بهبود روابط ایران با کشورهای دنیا و برقراری صلح و آرامش در جهان به گونه ای که تاثیر مثبت روی زندگی مردم داشته باشد. پیشرفت در زمینه کاری خودم و برطرف شدن مشکلات چاپ و نشر در کشور و به تبع آن چاپ و انتشار کتاب خودم. روابط اقتصادی مناسب هم که لازمه هر فعالیتی است. شرایط فرهنگی حال حاضر جامعه آزارم میدهد. ناهنجاری هایی که به خاطر ضعف های یک دهه اخیر پیش آمد و مصادف با دوره فارغ التحصیلی و ورود من به بازار کار بود، باعث شد تا من دست به هر کاری بزنم با مشکل رو به رو شوم. امیدوارم بقیه ی زندگی ام به ان سختی نگذرد. در کل مهم ترین چیزها برایم سلامتی و آرامش هستند. الآن این دو تا را دارم ولی ترس از دست دادنشان، نگرانم میکند.
سفر به دور دنیافریبرز، 28 ساله، فعال حوزه گردشگری است. پاسخش به حوزه فعالیتش نزدیک است. وی میگوید: همه مردم دوست دارند که مشکلات اجتماعی و اقتصادی نداشته باشند و یک حداقلی از زندگی آنان مانند سلامت، خانه، درآمد و آموزش خوب در یک جامعه آرام تامین باشد. من هم مانند بقیه خواسته ام همین است. در این فضا میتوانم به علاقه ام که مسافرت به همه ی جای دنیا است، برسم.
هیجان و تفریححسین، 26 ساله، فعال سیاسی است. وی میگوید: دوست دارم مشکل مسافرت و مسکن نداشته باشم. بتوانم راحت پول خرج کنم. زندگی آرام، البته با کمی هیجانات و تفریحات داشته باشم. بیشتر جاهای دنیا را ببینم. برای آینده ام بتوانم فرزندان خوبی تربیت کنم و زندگی خوبی را برایشان فراهم کنم. چشیدن لذت آزادی و ندیدن استرس در چهــره هیچ فردی از بزرگترین خواسته های من است.
استرس کمبهاره، 30 ساله، مهندس صنایع غذایی است. وی میگوید: دوست دارم شغل مورد علاقه ام نویسندگی را ادامه بدهم. رفاه اجتماعی داشته باشم و بتوانم به مسافرت بروم. لازمه همه این ها تامین مالی است. در صورت تامین مالی، استرس کم میشود. مالکیت (خانه، خودرو و...) باعث میشود نگرانی وجود نداشته باشد، به ویژه وقتی که کار فکری است.
ذهنی بی دغدغهزینب، 25 ساله، دانشجو میگوید، دوست دارم در کار روزنامه نگاری پیشرفت کنم و یک روزنامه نگار حرفه ای بشوم. یک زندگی آرام داشته باشم و بتوانم به مسافرت خارجی بروم. تامین مالی باشم و درآمد خوبی داشته باشم.
فراهم شدن امکانات لازمجعفر، 27 ساله، به رشته نقاشی مشغول است. وی در مورد این سئوال میگوید: تامین مالی در حد متوسط به گونه ای که در حرفه مورد علاقه خودم (هنر)، بدون دغدغه کار کنم. زمان و امکانات لازم برای ارائه آن چیزی که در ذهنم است را داشته باشم.
اطرافیان با ملاحظه باشندکریم، فیلمنامه مینویسد. 33 سال سن دارد. وی میگوید: میخواهم در کارم به سطح بالایی برسم. اطرافیان با ملاحظه تر داشته باشم. خانه ای بزرگتر در محله ای بهتر داشته باشم. بتوانم به سفـر نیویورک بروم. زندگی ام بی معنی نباشد. ملالی در زندگی ام نداشته باشم. رفتار معقولی داشته باشم و در زندگی کاری نکنم که پشیمان شوم.
مسافرت، خانه بزرگبابک، 27 ساله، گرافیست میگوید: خواسته من در زندگی فقط پول در حد خیلی زیاد است. چون با پول میشود همه چیز را تامین کرد. به مسافرت رفت، خانه بزرگ و خودروی خوب داشت، به هنگام به خطر افتادن سلامتی از خدمات درمانی خوب بهره مند شد و... صاحبخانه خوب هم در این شرایط بد نیست!
پرورش فرزندان خوب...علی، 23 ساله دارد. وی که دوران سربازی خود را میگذراند در پاسخ به این سوال میگوید: اولین خواسته من ادامه تحصیل و رسیدن به تحصیلات عالیه است. داشتن درآمد کافی، مسکن مناسب و توان مالی ازدواج، اعتبار و احترام اجتماعی بالا، کسب موفقیت های بزرگ و پرورش فرزندان خوب در آینده از دیگر خواسته هایم است. دنبال تجملات نیستم. یک زندگی متوسط و آرام شهری به دور از مشکلات و هیاهوی دو شغله بودن که هم آرامش روانی و هم آرامش اقتصادی ام تامین باشد، برایم کافی است.
ساده گفتندساده، صادقانه، بی آلایش گفتند و شنیدیم و شنیدید و خواندید و خواندند. اما این پایان ماجرا نیست. ماجرایی که سرش از خواسته ها در میآید و انتهایش به تمامی تلاش ها برای رسیدن به آن میرسد. راهی که برای هر کسی هموار نیست و البته نباید از ناهمواری هایش هم ترسید. تنها گفتند وشنیدیم. به دور از هر صحبت کارشناس. چرا که کارشناس آنهایند و ماییم و شمایید. پایان یک داستان... آرزوهای یک جوان.
یک دهه شصتی در حال حاضر حداقل 34 و حداکثر 43 سالشه.
عنوان این نوشته باید باشه "دهه هفتادی ها چه آرزوهایی دارند" چرا که فقط با دهه هفتادی ها مصاحبه کرده. آخه سواد و مطالعه هم خوب چیزیه. هرکه رقم دهگان سال تولدش عدد 6 باشد دهه شصتی نیست دلبندم
هرچی میخونیم، هیچی!
دنبال پول میریم، هیچی!
از کار مطمئن خبری نیست که نیست!
ازدواج که حرفشم نزن، صادقانه بگیم،توی تخیل مون ازدواج میکنیم و خونه و ... داریم!!!
این آخری که افسرده مون کرده و چو بید بر سر ایمان خودمونم به لرزه انداخته است مارا.
خدایا چه کنیم؟!!!
مسئولی که نیست!!!