bato-adv
کد خبر: ۲۳۶۱۲۸
بعیدی نژاد برای اولین بار مطرح کرد

تلفن برنز و پیشنهاد کری به ظریف در شب توافق ژنو

یک عضو تیم مذاکره‌کننده هسته‌ای کشورمان در صفحه اینستاگرام خود به مرور اتفاقات و خاطرات آخرین روز مذاکرات ایران و 1+5 در وین که به توافق ژنو در روز سوم آذر 1392 منجر شد، پرداخت.

تاریخ انتشار: ۱۵:۰۴ - ۱۸ خرداد ۱۳۹۴
یک عضو تیم مذاکره‌کننده هسته‌ای کشورمان در صفحه اینستاگرام خود به مرور اتفاقات و خاطرات آخرین روز مذاکرات ایران و 1+5 در وین که به توافق ژنو در روز سوم آذر 1392 منجر شد، پرداخت.

متن کامل یادداشت حمید بعیدی‌نژاد بدین شرح است:

آن روز یکی از روزهای طولانی مذاکرات ما بود، روزی که خیلی زود از خواب بلند شده بودیم و بدون توقف تا آن ساعت یعنی دو و نیم صبح آن روز بیدار بودیم. یکسره جلسات و رفت و آمد و گفت‌وگوها ادامه داشت. بله بامداد ٢٤ نوامبر ٢٠١٣ مطابق با سوم آذرماه ١٣٩٢ در ژنو. از به خصوص غروب آن روز مذاکرات وارد مرحله نهایی شده بود، چون بعد از سه ماه مذاکره فشرده حالا اختلافات به تعداد انگشتان یک دست محدود شده بود. غروب جلسه وزیران ایران و 1+5 برگزار شد که توافقی به دست نیامد و بعد از آن وزیران بعضی تک تک و بعضی مثل وزیران چین و روسیه دو تایی به دیدن دکتر ظریف آمدند و توصیه کردند که در این مرحله آخر ایشان به فرمول‌های پیشنهادی طرف 1+5 رضایت بدهند.

آن لحظه عقربه‌های ساعت 2:40 صبح را نشان می‌داد و آمریکایی‌ها نیز از مواضع خود کوتاه نمی‌آمدند. حالا اختلافات به دو عبارت کوتاه در یک جمله مهم محدود شده بود که ناظر بر مهمترین بحث یعنی شناسایی روشن غنی‌سازی برای کشورمان از سوی همه اعضای 1+5 مربوط می‌شد، کاری که به خاطر آن کشورمان مورد بیشترین فشار و محدودیت قرار گرفته و شش قطعنامه تحریم توسط شورای امنیت و کلی مقررات تحریم یک‌جانبه توسط آمریکا و اتحادیه اروپا علیه ما تصویب شده بود. اما هیچ چیز قابل پیش‌بینی نبود و به خاطر اهمیتی که موضوع برای هر دو طرف داشت راه‌حل آن هنوز هم بسیار مشکل به نظر می‌رسید.

اما گفت‌وگوها در راهروها ادامه داشت و آقای عراقچی و روانچی کماکان با برخی از معاونین سیاسی و از جمله خانم شرمن در تماس بودند. از خانم اشتون دیگر کاری ساخته نبود و او منتظر آخرین تماس‌های سیاسی بود. رد و بدل کردن آخرین نتایج مذاکرات و مشورت‌ها با دکتر ظریف ادامه داشت که تلفن موبایل یکی از دوستان زنگ زد. ویلیام برنز قائم مقام کری بود. او که مشخص بود در همان اتاق کری می‌باشد، خواهش کرد که پیشنهاد جدیدی از سوی آقای کری به دکتر ظریف منتقل شود.

آن پیشنهاد آغاز یکسری بحث‌های جدید از پشت تلفن گردید که حول و حوش عبارت‌بندی‌های مختلفی برای حل مشکل همان بند خیلی مهم بود. نفس‌ها در سینه حبس بود و دکتر ظریف با قاطعیت جمله‌بندی‌های جدیدی را روی متن توافق می‌نوشت و آنها را بالا و پایین می‌کرد. یک‌باره برنز پای تلفن گفت که اگر این جمله آخری بتواند به نحو دیگری نوشته شود ما هم مبنای آن‌را می‌توانیم بپذیریم. این صحبت برنز هیجان جدیدی بین همه ایجاد کرد، چشم‌انداز امید به تفاهم حالا برای همه نمایان شد. در این فضا عبارتی که محور مشخص مذاکرات بود و چندین بار تغییر کرده بود با کم و زیاد کردن مختصری کامل شد و متن مورد توافق قرار گرفت.

باور نکردنی بود. هیجان در اتاق به اوج رسید. برق شادمانی در چشم‌ها پرتو افکن و لبخند رضایت بر صورت همگان نمایان شد.

با توافق دو طرف عمده یعنی ایران و آمریکا در خصوص موضوع، چند دقیقه نگذشت که خبر حصول توافق تمام هتل در ژنو را به حرکت و هیجان درآورد و هنوز لحظاتی نگذشته بود که شبکه‌های عمده خبری جهان برنامه‌های خود را قطع و این خبر خیلی فوری روی تمامی آنتن‌های خبری مخابره شد که بر اساس اخبار رسیده ایران و کشورهای 1+5 بر روی متن تفاهم ژنو توافق کرده‌اند و جلسه رسمی وزرای خارجه برای تایید نهایی متن تا لحظاتی دیگر در مقر سازمان ملل متحد در ژنو برگزار می‌گردد.

از همکاران تشریفات خبر آوردند که جلسه مشترک وزرا و خانم اشتون ساعت 3:45 بامداد یعنی حدود نیم ساعت دیگر در سازمان ملل برگزار خواهد شد. همه برای آماده شدن سریع از اتاق دکتر ظریف خارج شدیم تا آماده شویم. حدود نیم ساعت بعد همه از هتل به سمت سازمان ملل حرکت کردیم. خیابان‌ها در نیمه شب کاملا خلوت بود و کسی در خیابان دیده نمی‌شد. کارمندان حفاظتی و روابط عمومی سازمان ملل که نیمه شب از خواب بلند شده بودند سریعا سر پست‌هایشان حاضر شده بودند. خیابان‌های تاریک شهر و سپس محوطه کاملا خلوت سازمان ملل را سریع پشت سر گذاشتیم.

آنچه من در آن لحظه در تصور خود مرور می‌کردم آن بود که با توجه به دیر وقت بودن زمان برگزاری جلسه مطبوعاتی و آن‌که حالا دیگر ساعت ٤ صبح شده بود، احتمالا از آن ‌طرف خانم اشتون و معاونان سیاسی کشورهای 1+5 در جلسه شرکت می‌کنند. اما وقتی همگی وارد جلسه شدیم واقعا مبهوت شدم. صحنه‌ای که هیچ‌گاه با آن حال و هوا فراموشش نخواهم کرد. بله تمامی وزرای امور خارجه شش کشور به اضافه خانم اشتون همگی کاملا آماده در جلسه نشسته بودند. واقعا خشکم زد.

ساعت چهار صبح وقتی هیچکس حاضر نیست از خوابش بگذرد، وزیران خارجه شش قدرت جهانی در جلسه‌ای که قرار نبود بحثی هم صورت بگیره و فقط اعلام رسمی تفاهم و یک مصاحبه مطبوعاتی مشترک بین خانم اشتون و دکتر ظریف بود، همه عمد داشتند که باشند و حضور رسمی کشورشان در این سطح بالای سیاسی را به دنیا اعلام کنند.

چند لحظه‌ای نگذشته بود که با تکمیل شدن حضور همه وزرا مسئول رسانه‌ای جلسه اعلام کرد چون اعلام ناگهانی توافق باعث شده است که امکان آمادگی از پیش همه خبرنگاران با تجهیزات لازم خود در جلسه فراهم نشود، حدود نیم ساعتی طول می‌کشد تا این ترتیبات به طول انجامد و لذا ضمن عذرخواهی همه را دعوت به صبر و حوصله کرد. این نیم ساعت به نقل حرف و حدیث‌های دوجانبه و چندجانبه خاطرات سپری شد تا خبرنگاران حاضر شدند.

با آمدن خبرنگاران عکس و فیلمبرداری آغاز و بعد هم مصاحبه مطبوعاتی و بعد هم دست دادن وزرا با یکدیگر انجام گرفت. لحظات عجیبی بود که باور آن سه ماه پیش از آن امکان نداشت، ولی این تفاهم نشان داد که با تلاش و درک متقابل می‌توان روند امور را اصلاح کرد. همه این روز را واقعه‌ای مهم دانستند. روزی که ایران با تعهد و اعلام صریح محکومیت سلاح هسته‌ای و توقف روند تولید سوخت بیست درصد که نیازی به آن نداشت و برخی شفافیت‌ها، حقوق هسته‌ای خود به ویژه تداوم غنی‌سازی را تثبیت و ضمن متوقف کردن روند افزایش تحریم‌ها، برخی امتیازات مهمی برای گشایش‌هایی در حوزه‌های مالی و اقتصادی دریافت می‌کرد.

حدود ساعت شش صبح بود که به هتل برگشتیم. در راه برگشت دکتر ظریف به من گفتند کار ترجمه فارسی متن تفاهم ژنو را با دقت کامل در اسرع وقت ادامه دهید و برای استفاده رسانه‌های مختلف در تهران آن را هر چه زودتر تکمیل کنید.

البته کار کردن در آن ساعات سخت بود ولی اهمیت کار آن‌قدر زیاد بود که هر طور شده می‌باید ترجمه با دقت و سرعت انجام می‌شد. برای سرعت در کار از دو نفر از همکاران در نمایندگی ژنو که از بهترین متخصصان حقوقی و بین‌المللی بودند کمک خواستیم که لطف کردند و ضمن تهیه کامپیوتر و امکانات لازم با طیب خاطر به هتل آمدند.

عملا کار از ساعت هفت صبح شروع شد. حالا همه برای استراحت به اتاق‌هایشان رفته بودند و محیط خیلی آرام بود و آرامش کاملی بر همه جا حاکم بود. کار را شروع کردیم و با دقت و وسواس جمله به جمله پیش می‌رفتیم و هر جمله را بعد از چند بار نوشتن و ویرایش تکمیل می‌کردیم. این کار بدون وقفه تا ساعت یازده صبح ادامه یافت. پرینتی از متن گرفتم و به اتاق دکتر ظریف رفتم.

ایشان در آن لحظه تک و تنها در اتاقشان پشت کامپیوترشان مشغول مرور اخبار و تحولات بین‌المللی بودند. متن را که به ایشان دادم تشکر کردند و گفتند دیگه برو یک استراحتی بکن چون پرواز حدود یک بعدازظهر است، من متن را نگاه می‌کنم و بقیه کار را خودم با دوستان پیگیری می‌کنم.

آرامشی که در آن لحظه در شخصیت ایشان دیدم، به من هم خیلی حس لذت بخشی داد و خیالم را از بقیه کار راحت کرد. توانستم آن روز یک ساعتی استراحت کنم و بعد برای رفتن به فرودگاه آماده شدیم. بله آن روز لحظاتی داشتیم که همه لحظات آن خیلی خاطره‌انگیز بود. آن لحظات همیشه با ماست و تنها در اینجا خواستم بخشی از زیبایی آن لحظات را با شما هم در میان گذاشته باشم. به هر حال با هر تفسیری که به آن روز بخواهید نگاه کنید باید اذعان کنیم که روز سوم آذرماه ١٣٩٢، روز مهمی در تاریخ سیاسی ایران عزیزمان محسوب می‌شود."
bato-adv
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۶:۵۷ - ۱۳۹۴/۰۳/۱۸
نگران هزینه این مسافرت های دیپلماتیک نباش نگران هزینه های سفر هیآت 100-200 نفره فک و فامیل احمدی نژاد و اطرافیانش به نیویورک برای شرکت در سازمان ملل باش که هر ساله تکرار می شد
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۶:۵۳ - ۱۳۹۴/۰۳/۱۸
امیدوارم کار بزرگ شما مردان دیپلماسی که در ادامه ی انتخاب هوشمندانه ی ملت ایران صورت گرفت در تاریخ 10 تیر ماه تکمیل شود و خیال مردم را راحت کنید.
حق یارتان باد...
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۶:۲۸ - ۱۳۹۴/۰۳/۱۸
از همان 700 میلیارد پول نفت احمدی نزاد که معلوم نیست کجاست
ناشناس
Germany
۱۶:۱۵ - ۱۳۹۴/۰۳/۱۸
یک سوال کوتاه : هزینه های این مسافرتها به سازمان ملل ( غیر از هزینه های اسکان هیئت ایرانی ) با چه کسی است ؟؟
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۶:۰۹ - ۱۳۹۴/۰۳/۱۸
خانم اشتون؟!!
مجله خواندنی ها
انتشار یافته: ۷
علی
Iran (Islamic Republic of)
۱۵:۴۹ - ۱۳۹۴/۰۳/۱۸
ایرانی سربلند آرزوی می کنم. امیدوارم این پیچ تاریخی را بسلامت طی کنیم.
البته من معتقدم این پیچ تاریخی خیلی خطرناک. مثل پیچ تاریخی انتخابات نیست.
ناشناس
Germany
۱۶:۰۴ - ۱۳۹۴/۰۳/۱۸
خب حدود یک سال گذشت؟ به کجا رسیدین؟