پایان یافتن مذاکرات هستهای ایران 1+5 سوژه مطالب طنز مختلفی هم شده است؛ از جمله مطلبی از وحید میرزایی که با عنوان «انتشار فایل صوتی آخرین بگومگوهای قبل از توافق» در روزنامه قانون به رشته تحریر درآورده است.
«بالاخره مذاکرات ایران و گروه 1+5 در آخرین جلسه که بامداد سهشنبه برگزار شد، پایان یافت و دو طرف به توافق رسیدند. خبرنگاران حاضر در هتل کوبورگ وین از گفتوگوهای پرتنشی در این جلسه خبر دادند. بخشی از این گفتوگوها به بیرون (یعنی ما) درز کرد که در اینجا برای اولین بار منتشر میکنیم:
موگرینی: آقا الان دقیقاً مشکلتون چیه امضا نمیکنید؟ مواضعتون که کاملاً به هم نزدیک شده. الان من دارم از این زاویه نگاه میکنم مماس شده اصلاً. بیش از این هم نزدیک شه، درست نیست.
ظریف و کری: ما مشکلی نداریم. این فرانسه است هِی قورباغه میاندازه وسط مذاکرات و مواضع ما.
وانگ یی (وزیر خارجه چین): راست میگن دیگه. چی میگی آقای فابیوس تو اصلاً؟ با این اسم و فامیل ضد بنیان خانوادهات. من نمیدونم شما اینور اروپاییها چرا اسمهاتون اینجوریه! اون از نخستوزیر سابق ایتالیا، این هم از تو. خخخ.
موگرینی: بس کنید دیگه. یه خانم محترم اینجا نشسته، خجالت بکشید. کری جان، الان دردت چیه توافقنامه رو امضا نمیکنی؟
جان کری: من کرم؟ والا منم پایه توافق هستم اما این نتانیاهو رو چیکار کنیم؟ این سکته میکنه خبرِ توافق رو بشنوهها. میشناسمش، طبعش هم بلغمی مزاجه، بفهمه دل و روده و فتق و بصلالنخاع، همش میریزه به هم. حالا من گفته باشم.
تخت روانچی: بابا امضا کنید بره. این تندروهای دو طرف رو ول کنید، بدم خودکارو؟
ظریف: آقای عراقچی من چند مرتبه به شما بگم وسط جلسه رسمی شوخی نکن و صدای آقای تخت روانچی رو تقلید نکن؟
عراقچی: به همین سوی چراغ هتل کوبورگ من نبودم. خودش صحبت کرد.
ظریف: این بنده خدا تا حالا دیدی چیزی بگه؟ من معاونم رو نمیشناسم یعنی؟
موگرینی: وااااااای! آقا جان بچههاتون اینقدر قورباغه پرت نکنین وسط بحث. دیگه واقعاً دارید اعصاب من رو خرد میکنید.
اشتاینمایر (وزیر خارجه آلمان): آبجی جدیداً خیلی بیاعصاب شدیها. بالاخره مذاکراته دیگه. قبلاً صبورتر بودین.
در این لحظه فابیوس و اشتاین مایر پچ پچ میکنند:
فابیوس: حق داره خب اعصابش خرد شه. سه هفته س الان خونه و زندگیش رو ول کرده اومده اینجا.
اشتاینمایر: خخخخخخخخخخخخخ. ای لعنت به اون بعد متافیزیکت.
موگرینی: چیه هر هر کر کر راه انداختید شما دوتا؟
فابیوس: هیچی هیچی. داشتیم راجع به این پیراهن صورتیتون صحبت میکردیم. خیلی بهتون میاد. از کجا خریدین؟
لاوروف: خسته شدیم دیگه بابا. تموش کنیم بره. سه هفتهس علافیم. بیا؛ «وانگ یی» هم خوابش برد وسط جلسه.
جان کری: نه آقا خواب نیست. چینیه خب؛ چشماش این شکلیه. همشون همینجوریاند.
موگرینی: اصلاً به من چه. پاشیم بریم کپمون رو بذاریم. توافق بی توافق.
ظریف (با عصبانیت): هیچ وقت یک ایرانی رو تهدید به خواب نکنید، چون خودش منتها الیه خوابه.
لاوروف: و یک روس را ...
ظریف: باز این حرف زد. یک بار شد من یه حرفی بزنم شما در کوهستانهای برفی کشور ما اسکی نری؟
در این لحظه اشتاینمایر و فیلیپ هاموند پچ پچ کرده و در مورد انتقال «شوااشتایگر» از تیم بایرن مونیخ به منچستر صحبت میکنند.
جان کری (رو به آن دو): آقاجان، مای برادِر؛ وسط مذاکرهایمها. داریم حرف میزنیم؛ توی پیت راجع به گوزن کوهی صحبت نمیکنیما.
ناگهان مدیر هتل کوبورگ با عصبانیت و عجله وارد اتاق جلسه میشود.
مدیر هتل: جمع کنید برید دیگه. بسه. سه ساعت دیگه مراسم عقد داریم اینجا. باید سفره عقد بچینیم. بعد از ظهر هم یه حنابندون داریم. تمومش کنین.
موگرینی: آقایون خواهشاً امضا کنید. باور کنید دنیا دو روزه. فردا همه این کدورتا رو فراموش میکنید. کری روی ظریف رو ببوس. آقا فابیوس بیا جلو. بیا امضا کن بریم سر خونه زندگیمون.
کری و ظریف (با نگاهی زیر چشمی به هم): باشه. ما راضی، موگرینی هم که راضی، دیگه دندون لقشدهی دوازدهمِ فکِ چپِ پایین هم ناراضی. (اشاره به همه تندروهای دنیا)
موگرینی: خب به سلامتی. آقای اشتاین مایر دستت میرسه اون پشمک یزدی رو که آقای عراقچی سوغات آورده بذار رو میز که شیرینشم بخوریم.
... و اینگونه توافق انجام شد.»