bato-adv
کد خبر: ۲۴۱۲۳۶

معرفی کتاب اقتصاد کلان مدرن

کتاب: کتاب اقتصاد کلان مدرن مشتمل بر گفت‌وگوهایی با اقتصاددانان بزرگ مکاتب مختلف اقتصادی است و تصویری بدیع از نوع گفتمان و تلقی مکاتب مختلف اقتصادی ارائه می‌دهد. این گفت‌وگوها در اصل بخشی از کتابی بزرگ تر هستند که به همراه مطالبی دیگر به چاپ رسیده اند و کتاب حاضر که ترجمه بخش گفت و گوهاست، به این علت به صورت جداگانه چاپ شده که نکته های تازه در این گفت و گوها بیش از سایر بخش های کتاب اصلی است.
تاریخ انتشار: ۱۷:۲۴ - ۰۵ مرداد ۱۳۹۴
معرفی کتاب: کتاب اقتصاد کلان مدرن مشتمل بر گفت‌وگوهایی با اقتصاددانان بزرگ مکاتب مختلف اقتصادی است و تصویری بدیع از نوع گفتمان و تلقی مکاتب مختلف اقتصادی ارائه می‌دهد. این گفت‌وگوها در اصل بخشی از کتابی بزرگ تر هستند که به همراه مطالبی دیگر به چاپ رسیده اند و کتاب حاضر که ترجمه بخش گفت و گوهاست، به این علت به صورت جداگانه چاپ شده که نکته های تازه در این گفت و گوها بیش از سایر بخش های کتاب اصلی است.  

اقتصاد کلان مدرن

اقتصاد کلان مدرن/ بریاناسنودنوهواردآر. وین/ ترجمه پویا جبل عاملی و علی سرزعیم/ قطع رقعی/ 245 صفحه/ قیمت: 13000 تومان / انتشارات دنیای اقتصاد

گرچه مصاحبه‌های این کتاب چندین سال پیش انجام شده اما از نظر اهمیت و بیان تاریخ مکاتب اقتصادی از جایگاه پر اهمیتی برخوردار است و خواندن این کتاب به تمامی علاقه‌مندان و محققان رشته اقتصاد و کسانی که می‌خواهند با اقتصاد امروز آشنا شوند، توصیه می‌شود.

علم اقتصاد امروز مدیون اقتصاددانانی است که خود یا بنیان‌گذار مکتب فکری در اقتصاد بوده‌اند یا از مشاهیر آن. جان مینارد کینز با کتاب «نظریه عمومی» خود زمانی که جهان وامانده در رکود بزرگ بود، پایه گذار شاخه‌ای از علم اقتصاد شد، که امروز از آن با اقتصاد کلان یاد می‌شود. اقتصاد کلان کینز بر این محور بود که بر خلاف آن چه اقتصاددانان پیش از کینز معتقد بودند، وضعیت رکودی می‌تواند تعادل پایداری از اقتصاد باشد که بازار توانایی تسویه این بیکاری را نداشته باشد و برای خروج از رکود نیاز به مداخله دولت است تا با مدیریت تقاضا، تولید ناخالص داخلی افزایش و اقتصاد از رکود خارج شود. تا دهه 1970، اقتصاد کلان معادل چنین دید کینزی بود. اما در دهه 1970 با شوک‌های هزینه‌ای که ایجاد شد، اقتصاد کینزی به چالش کشیده شد و گروه‌های رقیب سر برآوردند. مهم‌ترین نحله، تفکر ضد انقلاب پولی بود که پول‌گرایان به رهبری میلتون فریدمن از یک دهه قبل آن را بنیان نهاده بودند. فریدمن با تحقیقی فراگیر تاریخ پولی ایالات متحده را به نگارش درآورده بود و نشان می‌داد که اگر فدرال رزرو به موقع عمل می‌کرد، هیچ دلیلی وجود نداشت که اقتصاد جهان با رکود بزرگ دست و پنجه نرم کند، توصیه‌ای که گویی در قرن بیست و یک عملی شد و فدرال رزرو توانست با برنامه‌های تسهیل مقداری خود این نقش را به خوبی بازی کند و رکود بزرگی در سطح رکود دهه 1930 رخ نداد. 

در دهه 1970 نحله دیگری نیز سربرآورد. اگر پول‌گرایان با بازگشت به توصیه‌های پیش از کینز نشان دادند که بازار می‌تواند در بلندمدت به سطح بیکاری طبیعی بازگردد و مداخله در بازار هر چند در کوتاه مدت می‌تواند موثر باشد اما در نهایت موجب تورم می‌شود، اقتصاددانان کلاسیک جدید با انقلاب انتظارات عقلایی خود نشان دادند که در کوتاه مدت نیز مداخله در اقتصاد راه به جایی نمی‌برد. آنان تنها طریق تاثیر سیاست‌ها بر سطح اشتغال را اجرای غیرمنتظره آن‌ها می‌دانستند و بدون شوک سیاستی از نظر آنان، اشتغال افزایش نمی‌یافت. این خط بطلانی بود بر آرای کینز.

اما تاثیر کلاسیک‌های جدید بیش از این بود. آنان اقتصاد کلان جدیدی را ارائه کردند که کم و بیش همان آرای کلاسیک از آن استخراج می شد و به جز این، روش آنان که مبتنی بر مدلسازی کلان با توجه به عوامل عقلایی بیشینه‌ساز سود بود، مورد استفاده همگان قرار گرفت. با رهیافت آنان بود که دیگر مدل کلان بدون پایه خرد و بدون اشاره به چگونگی تصمیم‌گیری عوامل اقتصادی، مدل علمی قلمداد نمی‌شود. کلاسیک‌های جدید با "نقد لوکاس" نشان دادند که با یک مدل ساده و پارامتر های ثابت نمی توان تخمینی از نتیجه سیاست‌های اقتصادی داشت. از نظر آنان با اعلام سیاست‌ها عاملان اقتصادی، انتظارات خود را تغییر می‌دهند و این به معنای آن است که پارامترها متغیر است و با داشتن داده‌های گذشته نمی-توان پارامترهای ثابتی را بدست آورد و نتیجه سیاست‌های آتی را با آن بدست آورد. 

آنان به جای بهره‌گیری از ابزار اقتصادسنجی توصیه می‌کردند که مدل باید بر مبنای فرایند تصمیم‌گیری عاملان باشد و در عین‌حال نمایانگر تعادل عمومی اقتصاد. از این‌جا بود که مدل‌های تعادل عمومی تصادفی پویا طرفدار پیدا کرد و نوشتن مقالات علمی بدون برنامه‌نویسی‌های پیچیده و ریاضیات قوی ناممکن شد. 

کلاسیک‌های جدید در دهه 1980 انشعابی نیز داشتند که از دل آن، مکتب ادوار تجاری حقیقی رخ نمود. این مکتب که با کار کیدلند و پرسکات بنیان نهاده شد بر این بود که بیشتر نوسانات پس از جنگ جهانی دوم ناشی از شوک‌های تکنولوژیک بوده تا شوک‌های پولی، این در حالی بود که کلاسیک‌های جدید بر نقش پول در نوسانات تاکید داشتند. از منظر آنان تکنولوژی می‌توانست بر روند اقتصاد میسر افتد و نه نوسانات آن. 

اما اگر روح اقتصاد کلاسیک توانست بار دیگر در کالبدی جدید خود نمایی کند، کینزی‌ها نیز در دهه 1980 با چهره‌ای دگرگون شده بار دیگر به صحنه بازگشتند. کینزی‌های جدید که از بزرگان آن می‌توان به منکیویی اشاره کرد پذیرش انتظارات عقلایی و پایه‌های خرد، تصویری دیگر از کینز را ارائه دادند. تصویری که به نظر کینزی‌های قدیمی چون جیمز توبین، اصولا کینزی نبود و وی معتقد است که اگر او مسئول واگذاری لقب کینزی به اقتصاددانان بود هیچ گاه به کینزی های جدید این لقب را نمی داد. 

در واقع کینزی‌های جدید با همان روش‌شناسی که کلاسیک‌های جدید پایه‌گذاری کردند، نشان دادند که وقتی در بازار چسبندگی وجود داشته باشد و قیمت‌ها به راحتی تغییر نکنند، علیرغم انتظارات عقلایی عاملان اقتصادی، جا برای سیاست‌گذاری اقتصادی و تاثیرگذاری بر متغیر های واقعی وجود دارد و می-توان از مداخله در بازار توسط دولت به نفع اقتصاد ملی سود برد. اگرچه شاید کمترین سنخیت روش-شناسی بین کینز و کینزی‌های جدید وجود داشته باشد اما نتیجه تا حدودی شبیه هم است. 

علاوه بر این چارچوب جریان اصلی اقتصاد کلان، مکاتبی هم بوده اند که هم از نظر موضوع با جریان اصلی تفاوت ماهوی داشته‌اند هم در مبانی نظری و فکری. اقتصاددانان اتریشی، اقتصادسیاسی و نظریه-های رشد از این گروه هستند. 

مسئله اصلی مکاتب یاد شده عمدتا ثبات‌سازی اقتصاد بوده است. در واقع دغدغه اصلی آنها این بود که چگونه مدیریت نوسانات اقتصادی صورت گیرد و آیا سیاست‌گذاران باید در مقابله با این نوسانات برخوردی فعال داشته باشند یا برخوردی منفعل؟ ریشه شوک‌ها و نوساناتی که اقتصاد با آن روبرو می‌شود چیست و تحت چه شرایطی و مبتنی بر چه فروضی سیاست‌های اقتصادی می‌تواند موثر واقع شود. از آنجا که اقتصاد کشورهای پیشرفته در یک مسیر رو به پیش دچار نوسان می‌شد، این سوالات به شکل جدی مطرح شد و حول آن مکاتبی شکل گرفت اما مسئله دیگر که همان روند رو به رشد اقتصاد باشد مغفول واقع شد. 

تئوری‌های رشد در واکنش به این غفلت ایجاد شدند. آن‌ها در یک چارچوب ریاضی ساده و در عین حال صحیح و متقن به اندیشه حول عوامل ایجاد کننده رشد پرداختند و تلاش کردند روند رو به رشد کشورهای پیشرفته و عدم رشد کشورهای جامانده را توضیح دهند. مثل هر بخش دیگری از علم، تلاش برای پاسخ‌گویی به این سوال مهم بشر، انواع و اقسام سوالات جدیدتر و فرضیه‌های بی‌سابقه مطرح شد به نحوی که اقتصاد رشد خود به موضوعی مستقل تبدیل شد و بخش بزرگی از محققین اقتصادی را در چند دهه گذشته به خود مشغول ساخته است. 

همانگونه که مشاهده می‌شود علم اقتصاد کلان به نوعی تحولات اقتصادی در غرب را دنبال کرده است. با وقوع بحران بزرگ مکتب کینز سر برآورد. با وقوع نوسانات اقتصادی در دهه هفتاد پولگرایی و دیگر مکاتب مطرح شدند. در دهه 1990 همزمان با رشد مستمر اقتصادی در کشورهای توسعه یافته و کشورهایی که به این جمع پیوسته بودند، رشد اقتصادی مورد توجه قرار گرفت. نهایتا اقتصادسیاسی تبلور واقع‌گرایی بشر نسبت به عرصه سیاست و سیاست‌گذاری بود در حالی‌که در عرصه روابط بین الملل و دیگر حوزه‌ها این واقع‌گرایی قدری زودتر ظاهر شده بود. 

کتابی که پیش روی شماست در گفت‌و‌گویی با اقتصاددانان بزرگ این مکاتب تصویری بدیع از نوع گفتمان و تلقی مکاتب مختلف اقتصادی را ارائه می‌دهد. این گفت‌وگوها در کتاب "اقتصاد کلان مدرن" نوشته اسنودون و وین به چاپ رسیده و در این جا ترجمه شده است. اگرچه این مصاحبه‌ها چندین سال پیش انجام شده اما از نظر اهمیت و بیان تاریخ مکاتب اقتصادی از جایگاه پر اهمیتی برخوردار است و خواندن این کتاب به تمامی علاقه‌مندان و محققان رشته اقتصاد و کسانی که می‌خواهند با اقتصاد امروز آشنا شوند، توصیه می شود. 
مجله خواندنی ها
مجله فرارو
bato-adv
bato-adv
bato-adv
bato-adv
bato-adv