یادداشت دریافتی- حسین هدایتی؛ اظهارات اخیر آقای هاشمی رفسنجانی در خصوص مدعیان انقلاب و واکنش های صورت گرفته در فضای رسانهای کشور یک بار دیگر این واقعیت تلخ را نمایان میسازد که همچنان در دهه چهارم انقلاب از فقدان "اخلاق نقد" رنج میبریم.
بدیهی است هر چه به فضای انتخاباتی پایان سال نزدیکتر میشویم، باید شاهد شدت گرفتن جدلهای سیاسی با هدف تضعیف جایگاه و موقعیت رقیب در معادلات سیاسی باشیم اما این قصه زمانی پر غصه میشود که مفاهیمی مانند عدالت، انصاف، جوانمردی و اخلاقمداری در این جدال قدرت رنگ باخته و تصویری نازیبا از رقابت سیاسی در جامعه اسلامی به دست میدهد.
سخن این نیست که هاشمی رفسنجانی مبرا از خطا و اشتباه و معاف از نقد و انتقاد است. سخن این است که خدای نخواسته حب و بغضهای سیاسی ما را از جاده عدالت و انصاف خارج نسازد و شریعت و اخلاق زیر پا گذاشته نشود.
خوب است یک بار دیگر صورت مسأله را با یکدیگر مرور کنیم. هاشمی رفسنجانی در مقام توصیف و دسته بندی مدعیان خط امام، سه گروه را از یکدیگر تفکیک می کند: "گروه اول: از لحظههایی که امام(ره) کارشان را شروع کردند و تا آخرین لحظه که از دنیا رفتند، جزو امنای امام(ره) بودند. گروه دوم: بعضیهایشان انقلابی بودند و وقتی که سختگیریهای حکومتی زیاد شد، دیگر ادامه ندادند. گروه سوم:.بعضی ها هم اصلاً آن موقعها نبودند و در کوچههای روستاهایشان میگشتند، ولی الان آمدهاند و انقلابی شدهاند. "
آیا انصافا در توصیف گروه سوم، روستاییان شریف کشور مورد تحقیر و توهین قرار گرفته اند؟! آیا جز این است که صرفاً از نبودن بعضی مدعیان امروزی در متن ماجراهای انقلاب سخن به میان آمده است؟
آیا "در کوچه های روستا گشتن" مفهوم توهین آمیزی در ادبیات ما تلقی می شود؟ آیا جز این است که این تعبیر صرفاً حکایت از صغر سن و خردسالی برخی مدعیان امروزی در مقطع شکل گیری و تکوین انقلاب دارد؟
اینکه "بودن" یا "نبودن" در آن مقطع زمانی فی نفسه ارزش یا ضد ارزش محسوب می شود، موضوعی است که میتواند مورد نقد و بررسی قرار گیرد و تحلیلهای متفاوتی را در پی داشته باشد اما آیا شرعاً و اخلاقاً حق داریم به خاطر یک مشت رأی واقعیت را وارونه جلوه دهیم و زبان و قلم را اینگونه به حرکت درآوریم که هاشمی رفسنجانی روستاییان شریف و زحمتکش کشورمان را مورد توهین و تحقیر قرار داده است؟!
آیا بهره برداری از احساسات پاک جامعه روستایی با توسل به جعل واقعیت با آموزه های دینی ما مطابقت دارد؟ و در نهایت اینکه آیا هدف وسیله را توجیه می کند؟! پاسخی جز پناه بردن به خدا باقی نمی ماند...