یادداشت دریافتی- محمد ماکویی؛ آیا تاکنون در باره اصطلاح «کارفرما درآوردی!» حقوق درخواستی اندیشیدهاید؟!
«حقوق» از حق میآید! بنابراین کارفرما قادر است با اطلاع از رزومه تحصیلی-شغلی کارمند و سر در آوردن از اینکه او در کجاها درس خوانده و در چه جاهایی کار کرده، حقش را بیکم و کاست کف دستش بگذارد!
در این میان اطلاع از سمتهای قبلی کارمند و اینکه وی تا چه حد در انجام وظایف محوله کوشا و توانا بوده به کارفرما یاری میرساند تا در حد امکان ضریب خطای خویش را در تعیین عایدی و دشتی دریافتی ماهانه کارمند کم نماید!
با چنین حقوق و مواجبی است که سیخ و کباب نسوخته باقی میمانند و کارمند مجبور نمیشود تلافی موضوع را سر خانواده در بیاورد و با بیان اینکه براستی چقدر حقوق میگیرد، دل زن و فرزند را کباب "همسر و بابای طفلکی" نماید!
از سوی دیگر کارفرماهای باهوش چندان در قید و بند مدرک و سابقه کاری نیستند و ترجیح میدهند به جای توجه به حاشیهها به استخدام کارمندی همت گمارند که بخوبی از عهده انجام وظایف محوله بر بیاید.
به همین خاطر در همان جلسه اول خیال کارمند را راحت میکنند که اگر کارش را خوب انجام دهد میتواند روی دریافت فلان قدر به عنوان حقوق ماهانه حساب کند و اگر احیانا چندان که باید و شاید سر از کار در نمیآورد، بهتر است هرچه سریعتر محل کار را ترک گفته و سر از کاری در بیاورد که اگر هم سر از کار در نمیآورد، عایدی و دشتی ماهانهاش را کماکان پذیرا باشد!
«درخواستی» یک جورهایی از علاقه آدمها ناشی میشود و انسان را ناخودآگاه یاد کافه و رستوران و اینکه «چه میل دارید برایتان بیاورم» میاندازد!
با این حال در عالم کاری، درخواستی به این معنا است که کارمند میتواند با توجه به بدی بازار کار از بخشی از حق و حقوق خویش صرف نظر نموده و در پاسخ به «چرا قبول کردی؟!» دوست و آشنا بگوید: «کار بهتری بود که نرفتم»!
به علاوه او میتواند بر مبنای اینکه «کارفرما که سر در نمیآورد» بیش از حق و حقوق خویش را درخواست نماید و با پذیرش حقوق درخواستی، متاسف این باشد که تیغش بیشتر از اینها هم میبریده است!؟
شاید باور کردنش سخت باشد اما متاسفانه در کشور ما کارفرماها به جای ارزش گذاری بر کارها سعی میکنند استخدامها را بر مبنای حداکثر سود حاصله سامان بدهند و کارمندان، اگر معمولی باشند نه خاص، منتهای تلاش خویش را صورت میدهند تا کمتر به تواناییهای علمی و عملی خود چوب حراج بزنند!
این همان موضوعی است که موجب میگردد کارها به نحو بایسته و شایسته به سامان نرسد زیرا آنهایی که بسیار بیش از حق و حقوق خود دریافتی و عایدی دارند تلاشی چشمگیر به خرج میدهند تا تواناییهای علمی و عملی خود را بیش از آنچه هست به نمایش گذارده و عملا محیط کار را به نمایشگاه و ویترینی تبدیل نمایند که انصافا کالا و جنس درست و حسابی برای عرضه کردن ندارد.
کسانی هم که کمتر از حق و حقوق خود را دریافت میکنند در جستجوی راهی بر میآیند که تواناییهای علمی و عملی خود را از دید صاحبان کارها پنهان نمایند تا ضمن سوزاندن توامان سیخ و کباب، مانع از این شوند که دلشان پیش و بیش از همه برای خودشان بسوزد!