مردی که متهم است همسرش را کشته چون بر سر برنامهریزی برای تعطیلات به تفاهم نرسیده بودند، بهزودی در دادگاه کیفری استان تهران محاکمه میشود.
به گزارش شرق، مردی یک سال قبل با مأموران پلیس تماس گرفت و مدعی شد همسرش را با ضربات چاقو کشته است. وقتی پلیس به محل رسید جسد زن جوان را در خانهاش پیدا کرد، درحالیکه شوهرش به نام فرهاد هم در خانه بود.
این مرد یکبار دیگر به قتل اعتراف کرد و گفت: «نسیم زن من بود. ما یک بچه داشتیم، اما به دلیل ناسازگاری زنم مجبور شدم، او را طلاق بدهم و بچه را هم خودم نگهداری میکردم. مدتی منتظر شدم نسیم برگردد، اما او خیلی لجباز بود و خانوادهاش هم خیلی دخالت میکردند و همین هم باعث شد او برنگردد. من هم با زنی دیگر ازدواج کردم. زن دومم خوب بود و مشکلی با هم نداشتیم؛ اما آنقدری که نسیم را دوست داشتم، او را دوست نداشتم. سه سال بعد از این جدایی بود که نسیم به من گفت میخواهد دوباره برگردد. توافق کردیم دوباره با هم ازدواج کنیم اما نسیم گفت فقط درصورتی برمیگردد که من زن دومم را طلاق بدهم، من هم این کار را کردم. دوباره با هم آشتی و اینبار به صورت صیغهای با هم ازدواج کردیم. باز هم خانواده زنم مخالف بودند؛ اما من آنقدر نسیم را دوست داشتم که همه خواستههایش را برآورده کردم و او برگشت. چهار ماه بود با هم زندگی میکردیم که نسیم دوباره ناسازگاریهایش را شروع کرد. فهمیده بودم او به من خیانت میکند؛ اما هیچ سندی در دستم نبود. چند روز قبل از اینکه نسیم را بکشم به او گفتم چند روزی تعطیلات است، بیا با هم به سفر برویم و دخترمان را هم ببریم، این خیلی برای روحیه او بهتر است. نسیم مخالفت کرد. با خودم گفتم هرطور شده او را راضی میکنم؛ اما هربار سر این موضوع با هم صحبت میکردیم، جروبحث میشد تا اینکه شب حادثه گفت من برای تعطیلات برنامههایی دارم و میخواهم با مرد مورد علاقهام سفر بروم. این حرفش خیلی مرا ناراحت کرد؛ اما او گفت به تو ربطی ندارد که من چه میکنم و با چه کسی هستم و هرکاری بخواهم میکنم و یکبار دیگر از تو جدا میشوم.
متهم گفت: وقتی زنم این حرفها را زد، من تا صبح نتوانستم بخوابم. صبح دخترم را به مدرسه بردم و به خانه برگشتم، نسیم بیدار شده بود. بدون اینکه حرفی بزنم چاقو را برداشتم و چند ضربه به او زدم. من نمیتوانستم رفتارهای او را تحمل کنم و حالا هم پشیمان نیستم. این ادعاها توسط مادر مقتول رد شد. او که از دامادش شکایت کرده و خواستار قصاص این مرد شده بود، گفت: هشت سال قبل وقتی دخترم با فرهاد ازدواج کرد، در ظاهر این مرد نسیم را خیلی دوست داشت؛ اما دو ماه بعد از ازدواجشان فرهاد روی واقعی خودش را نشان داد. او کتکهایش را شروع کرد، مرتب نسیم را میزد و میگفت باید آنطور که من میخواهم رفتار کنی. دخترم میخواست طلاق بگیرد؛ اما متوجه شد باردار است و همین هم باعث شد پشیمان شود. بچه به دنیا آمد. نسیم او را خیلی دوست داشت و فکر میکرد چون هر دو به بچه علاقه دارند، همین میتواند باعث دوام زندگیشان شود؛ اما اینطور نشد. آنها نتوانستند با هم کنار بیایند و فرهاد به دخترم بدبین هم شده بود. او فکر میکرد نسیم با مردان دیگری رابطه دارد. سوءظن شدیدی داشت. بچه چهار ساله بود که آنها از هم جدا شدند؛ البته من خیلی دخترم را حمایت کردم تا بتواند از شوهرش جدا شود.
به او گفتم جدایی از فرزند خیلی سخت است؛ اما اگر میتوانی تحمل کنی، من حرفی ندارم. بعد از طلاق فرهاد ازدواج کرد و من هم راحت بودم. فکر میکردم دست از سر دخترم برداشته است؛ اما مزاحمتهایش پایانی نداشت. هر روز و هرشب زنگ میزد، گریه و خواهش میکرد که نسیم برگردد میگفت بچه بدون تو نمیتواند زندگی کند و بعد هم میگفت خیلی دوستش دارد. به نسیم گفتم این کار را نکن. گفتم اگر برگردی فرهاد زندگی خوبی برایت درست نمیکند؛ اما نسیم تصمیمش را گرفته بود. او میگفت نمیتواند دوری بچهاش را تحمل کند و ناراحت بود. میگفت فرهاد به او قول داده است دیگر کتکش نزند و کارهایی را که قبلا میکرد، انجام ندهد؛ اما من میدانستم باز هم این کار را میکند؛ هرچند من ناراحت بودم و رضایتی به این کار نداشتم، ولی به خواست نسیم، فرهاد همسرش را طلاق داد و با نسیم ازدواج کرد. هنوز یک ماه از رفتن دخترم نگذشته بود که متوجه شدم باز با هم درگیری دارند. گفتم نسیم اگر فکر میکنی نمیتوانی تحمل کنی برگرد؛ اما جواب داد به خاطر بچهام نمیتوانم. دخترش میخواست به مدرسه برود و از اینکه مادرش پیشش بود، خیلی خوشحال بود. این زن در ادامه گفت: فرهاد کاری را که سالها تصمیم داشت انجام دهد، بالاخره انجام داد و دخترم را کشت. نسیم دختر پاکی بود و این فرهاد بود که مرتب اذیتش میکرد. با شکایت اولیای دم و تکمیل پرونده و صدور کیفرخواست، مقرر شد به این پرونده در شعبه دوم دادگاه کیفری شماره یک استان تهران رسیدگی شود. بهاینترتیب فرهاد به زودی پای میز محاکمه میرود.