یادداشت دریافتی- مهران صادقیان؛ تجربه تاریخ بشر، این نکته حیاتی و مهم را به اثبات رسانده است که بشرخاکی، از هرنژاد و قوم و قبیله، برای رسیدن به سعادت و آرامش و احساس رضایت از زندگی اجتماعی خود، به چهار عنصر اساسی و حیاتی، نیاز مبرم خواهد داشت:
۱) دین ۲) علم ۳) فلسفه و خرد ۴) اسطوره
اسطوره یا همان الگو چیزی است که در ادبیات دینی، از آن به عنوان اسوه یاد میشود.
انسان مادی بدون داشتن اسوه و اسطوره، سرگشته و حیران شده و در هر زمانی به سمت و سویی تمایل پیدا میکند و حتی گاهی رفتارهایی بشدت متضاد از خود نشان میدهد.
اشتباه بزرگ بسیاری از حاکمان و یا فلاسفه و متفکران تاریخ گذشته و امروز را میتوان این نکته دانست که بارها به این نتیجه رسیدهاند که میتوان یکی از این چهار عنصر را حذف کرد تا به زعم خودشان، بشر را به سعادت رساند.
ولی وقایع تاریخی و عبرتهای آن نشان داده است که با حذف هرکدام از این عناصر، به دلیل نیاز انسان و احساس سرخوردگی حاصل از فقدان آن، در برههای دیگر، همان عنصر حذف شده با شدت و حدٌت زیادتری سر بر خواهد آورد وحتی به یک ابزار جهت مبارزه با حاکمیت، تبدیل خواهد شد.
چرا که نیاز طبیعی بشر به هر کدام از این عناصر، او را به تکاپو برای یافتن آن برخواهد انگیخت و در صورت تشدید فشار و یا بهره گیری حاکمیت از قوه قهریه، چنین فعالیتهایی زیرزمینی شده و با شکل خطرناک آن ظهور و بروز پیدا کند و مبارزه با آن نیز بسیار مشکل شده و جوانان ماجراجوی بیشتری را به طرف آن جذب خواهد نمود.
بعنوان نمونه هم عصر خودمان میتوان به دین زدایی در بضی از کشورهای اروپایی اشاره نمود که پیامد آن ظهور و بروز فعالیتهای زیر زمینی دینی درجوانان و در شکل افراطی آن در پیوستن جوانان اروپایی به داعش خود را نشان داده است.
بدون تردید، نیاز انسان به دین و مذهب از قویترین نیازهای اوست و با توجه به این نیاز است که آیینهای مذهبی، ظهور پیدا میکنند.
پرسش بزرگ نسل امروز ما اینست:
عملکرد آیین محرم چیست؟ آیا همان کارناوال است؟ نمایش است؟
به اختصار میتوان گفت:
آیین و آیینه یک عملکرد و وظیفه دارند.
آیینه، انعکاس دهنده واقعیت است و آیین، بازتاب دهنده یک رویداد مقدس...
مهمترین کارکرد آیین، ذکر و تکرار است... تکرار و تکرار... تا در باور بنشیند.
آیینها، اجازه نمیدهند که یک حادثه مهم و مذهبی، فراموش شود و یا به تاریخ ملحق شود.
شاملو چقدر خوب ما را شناخته بود که میگفت: ((ایرانیها، حافظه تاریخی ندارند.))
آیینها... وقایع تاریخ ساز را از رویدادهای خشک و بدون تغیٌیر تاریخی، جدا میسازند.
آیین محرم، اجازه نمیدهد که حافظه ضعیف ما، یک حادثه عظیم و انسان ساز را به فراموشی بسپارد و آن نهضت عظیم را فقط در کتاب تاریخ جای دهد، چرا که تاریخ، انسان و فکر او ا مصلوب و منکوب میسازد و او را از جوشش و حرکت باز میدارد.
زمانی نه چندان دور، در گوشهای از همین کره خاکی، عدهای چنان به ستوه آمدند، که موزهها را شکستند و نابود کردند.
میگفتند: «تاریخ، ملت ما را منکوب کرده و از حرکت و جوشش، تهی ساخته است.»
حال آنکه عاشورا یک تاریخ صرف، نیست، مربوط به یک زمان و مکان هم نیست چرا که مبارزه با ظلم، امربه معروف و نهی از منکر و... مربوط به همهٔ مکانها و همه زمان هاست.
کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا
پس نباید به تاریخ بپیوندد
... بیانتهاست و هر قومی به فراخور حال خویش، آن را تفسیر خواهد کرد و معنایی جدید بر آن خواهد افزود.
و چه زیباست که واژه تولد و شکفتن را برای واژه بلند عاشورا به کار بریم چرا که در هر زمان و هر مکان، معنایی جدید مییابد و مسئولیتی نو بر دوش انسان معاصر قرار میدهد...
آیین محرم نمایش یک اعتقاد است، نمایش یک مکتب فکری است، نمایش راه و روش یک جامعه برای زنده ماندن و سربلند ماندن است.
ولی نمایش نیست...
در آیین محرم هرچند از تمام جلوههای نمایش بهره میبریم ولی نمایش نیست چون همه در آن مشارکت میکنند...
آری... همه اجزاء کوچه و خیابان، حتی آنکه با چشمان اشک بار درگوشهای خلوت و متروک، ماوا گزیده نیز جزیی از آیین محرم است...
پس چنین آیینی انسان منزوی امروز را، جامعه پذیر مینماید.
مشارکت عمومی را میافزاید
و در حقیقت مکانیزم کارآمد دفاعی انسان مکانیکی شده امروز است که آسیب دیده از زندگی ماشینی وبی رحم هزاره سوم، به جزایر فردی و متروک و خودخواه، بدل شده است.
آیین محرم به او یادآوری میکند که سرنوشت تو به سرنوشت همه گره خورده و زنجیر شده است.
آری نمایش نیست، چون باورپذیر است و با یک اعتقاد، ارتباط عمیق دارد.
آیین محرم، شهر را مبدل به یک معبد بزرگ و زیبا میسازد.
و شایسته است که نگذاریم، این آیین مقدس، به نمایش تبدیل شود که بسیار استعداد نمایشی کردن هر آیینی در وجود تک تک ماست.
بشدت عاشق و مستعد ساختن کارناوال و تفاخریم و چه آفتی بزرگتر از تفاخر، برای هر آیین متعالی...؟
نمایش و کارناوال نسازیم.
چرا که آیین، حکایت از یک معنای عمیق معنوی دارد، یک مکتب فکری است.. حال آنکه در کارناوال و نمایشهای تودهای، هرکس شخصیت دوم خودش را به نمایش میگذارد ونه اعتقادش را...
اغراق نیست اگر بگوییم، آیین محرم، از بزرگترین سرمایههای ملی ماست.
کمتر ملتی را در جهان سراغ داریم که توانایی ساختن آیین را داشته باشند...
روح و سرشت ایرانیست که آیین ساز است پس توانایی ساختن آیین محرم را نیز داشته است.
آیین مهرگان، آیین نوروز و... آیین مقدس محرم...
آیین محرم، با این سبک و سیاق، ساخته و پرداخته سرشت هنرمند ایرانی است.
عصاره و شالوده تمام آنچه به عنوان آیین محرم در سراسر گیتی یافت میشود هم ایرانی است و این افتخاری است برای ما...
آری سرمایه ایست ملی... یعنی متعلق به همه مردم... از هر قوم... با هر زبان... پس نخواهیم که همه یک شکل بخوانند و یکسان برپاکنند.
مانند دعا... هرکس با زبان خودش...
چرا که آیینها آمدهاند که ما را به همبستگی برسانند.
هیئتهای دولتی و حکومتی وباندی و جناحی که کس را یارای نفوذ در آن نباشد، تهی نمودن آیین است از روح و سرشت و اصالت...
چرا که در حصارها... همواره نابود کننده آیینها و مناسک بودهاند و خواهند بود...
ساختن آیین یک دست با تابلو ورود ممنوع برای دیگران
یعنی، نقطه پایان بر حیات یک آیین...