bato-adv
bato-adv
کد خبر: ۲۵۳۶۰۶

زنان توانمند را در "چهارشنبه ۱۹ اردیبهشت" آگهی کنیم

تاریخ انتشار: ۰۹:۲۴ - ۰۲ آذر ۱۳۹۴
فرارو- کامل دلپسند؛ فیلم نباید ساخته شود؛ اگر ساخته شود حداقل باید بخشی از تخیل جامعه‌شناسی به سبک فیلم چهارشنبه ۱۹ اردیبهشت را داشته باشد؛ این فیلم مملو از تخیلات واقعی جامعه‌شناختی سی رایت میلزی است، فیلمی‌که بسیار دغدغه فهم مخاطب را دارد، مخاطبی که نمی‌خواهد داوری کند آنهم داوری ضعیف بر اساس تجربه غیرمستقیم و غیردرون فهمانه زیست جهان اجتماعی بازیگرانش را نمی‌خواهد... فیلم میزان فهم اجتماعی مخاطبان را به خوبی نشانه گرفته است و تردید در این وادی را...



فیلم با سکانسی بی‌نظیر از نمایش واقعیت‌های اجتماعی موجود در جامعه ایرانی به نگاه دورکیمی‌شروع می‌شود، واقعیت‌های که هر یک از مخاطب در طول زندگی روزمره می‌بینند و می‌گذرند؛ ولی اینجا روایت چیز دیگری است؛ روایت از جنس دیدن و هضم کردن در حد همذات پنداری است با کنشگران موجود در فیلم.

چهارشنبه ۱۹ اردیبهشت را می‌توان از زوایای مختلفی دید، از دید یک روز اردیبهشتی زیبا که می‌تواند روزی باشد که زندگی روزمره‌اش برای بسیاری از کنشگران اجتماعی در چنین ماهی بسیار سخت و ناگذار باشد، و یا اینکه با دید اینکه چه جنسیتی باشی داشته باشی زن باشی یا مرد و...

فیلم اگر چه شروعش با آسیب‌های اجتماعی مردانه است ولی ورود زن از دو نسل مادر و دختری به بطن چنین آسیب‌هایی بسیار واقع گرایانه است که اتفاقا بسیاری از دردهای اجتماعی به ظاهر مردانه؛ دردهای زنانه‌اند که اسمش مال مردان است و تحمل دردش متعلق به زنان و از همه مهم‌تر برچسب خوردن و شنیدن واژه (خیلی بی‌معرفتی)‌اش برای زنان می‌ماند و بس.



همه گیر بودن حداقل بخشی از دردهای اجتماعی آگهی شده؛ کلیدی‌ترین نگاه در چهارشنبه ۱۹ اردیبهشت است، تنها یک درد نیاز به پول برای حل بخشی از مسائل به شدت همه گیر اجتماعی برای تمام مراجعین به آگهی چاپ شده در روزنامه کافی است تا بدانیم که همواره قشرهای آسیب پذیر جامعه رو به تزایدند و کافی است که آگهی شوند: زنان سرپرست خانوار، تروماهای ناشی از آسیب کار مردانه که زنان تحملش می‌کنند، دختران و کودکان بدسرپرست ناخواسته، محبوسین جرایم غیر عمد و...



ظاهرا در جامعه‌ای که نظام تامین اجتماعی کارآمدی ندارد فقط کافی است اتفاقی ناخواسته و بسیار محتمل از نظر ساختاری برای یک خانواده بیافتد تا تمام آسیب‌ها پشت سر هم صف ببند تا یک زندگی را و شاید زندگی‌ها را نابود کنند.

زندگی‌های اجتماعی که مامن امن زندگی اجتماعی همین زنان و مردان و بخصوص مردان است، فقط کافی است اتفاقی ناخواسته بیافتد زنان تا خرخره درگیرش می‌شود و اتفاقا صدایشان هم به اندازه دردشان در نمی‌آید.

اگر بخواهم در مورد بخش‌ها و لوکیش‌ها و سکانس‌های بی‌نظیر اجتماعی که مملو از تخیل جامعه‌شناختی است صحبت کنم زیاد است:

از مهر مادارنه غذا دادن به بچه در ابتدای فیلم، از کار سخت زنانه، از زندگی سخت از زاویه مینی بوس سواری تا اتوبوس سواری؛ از خانه بی‌بضاعتی که محلی برای زنده ماندن است نه زندگی کردن، از روایت دوم خانه‌ای پامناری که حتی دیگر محل زندگی جوانمردانه هم نیست، از دختر ساده چادری صادق، از کوچه‌های تنگ همچون نظام اجتماعی تنگ کننده، از تنش‌های هر روز و بی‌خود از سر عدم توانمندی حل مساله، از تصویر دوگانه پلیس خشمگین و پلیس کارآمد و مساله حل‌کن، از شرایط سخت کنار موتورخانه زندگی کردن، از گریه زنانه که حتی دوربین هم حق دیدنش را ندارد، از داوری‌های غیرمنصفانه همه روزه کنشگران اجتماعی حتی مخاطبان فیلم چهارشنبه ۱۹ اردیبهشت و... و...



دو مفهوم کلیدی‌اند در چهارشنبه ۱۹ اردیبهشت حداقل از نگاه من:

اول: عقلانیت بی‌حد و حصر موجود در جامعه به شدت عقلانی شده به نگاه وبری

همه قشرهای موجود در فیلم عقلانی فکر می‌کنند، از آگهی دادن درد بگیرید و همسرش و حتی مراجعین دردمند و خانواده عمه و پسر عمه و پزشک ساختمان و... انگار این قفس آهنین وبری در همه جای زندگی اجتماعی رخنه کرده است و چه زیبا در صحنه فیلم که مرد با چشم گریان روایت مرگ کودک ۵ ساله‌اش را تعریف می‌کرد آنهم به جهت عقلانیت بی‌حد و حصر جامعه امروزی که مرگ کودک را به دنبال داشت.

دوم: مفهوم زیست جهان زنانه در حمل کردن بار آسیب‌هایی که حداقل او مسئول تحمل کردن آن نیست و ناخواسته درگیرش می‌شود و اتفاقا بسیار جوانمردانه در درونشان هضم می‌کنند و دردشان را آگهی نمی‌کنند.

فیلم روایت بسیار عالی از زنانه بودن و زنانه زندگی کردن را وصف می‌کند، باید زن بود تا فهمید وقتی برای حفظ حیات زندگی خانوادگی‌ات در هر دو روایت زن تا حد جان دادن و جان گرفتن کودک داخل شکم تلاش می‌کند ولی در روایت اول بی‌معرفتی شوهر را می‌بیند به جهت برداشت به شدت مردانه‌اش و قضاوت ناصحیح‌اش که این برداشت حتی ما تا آخر فیلم با خود می‌کشاند که زنگ می‌زند یا نه...

و در روایت دوم‌‌ همان شوهر بی‌معرفت را به کسی می‌گوید که بخاطرش ریسکی در حد حذف تمام پشتوانه خانوادگی‌اش را قبول کرده بود، در حد انجام تمام فعالیت مردانه در نقش یک سرایدار و... حتی بخاطر او حاضر بودن کودک درونش را هم بمیراند.

زن سوم داستان... علیرغم تمام سالهای همراهی حتی یکبار هم به احساس همدردی مشترکش توجه نشده بود... این در حالی است که در یکی از سکانس‌ها مرد حتی به درست کردن یقه لباسش هم به زنش نیازمند است...



زنان دیگران مهم زندگی مردانه و زیست جهان زندگی اجتماعی هستند.

با کوچک‌ترین حضور اجتماعیشان اثر کارگزاری اجتماعی زیادی دارند.

در جامعه‌ای که مردانش ناتوانند زنان کارگزاران زندگی اجتماعی هستد.

این کارگزاران زندگی اجتماعی امروز دردشان را آگهی نمی‌کنند... دردشان را فقط هضم می‌کنند و زیست جهانشان را با تمام توانشان می‌سازند.

ساختن جامعه با در نظر گرفتن و خواندن این دیگران مهم زندگی اجتماعی میسر است.

زنان توانمند را آگهی کنیم.


*مدرس جامعه‌شناسی گروه نمایش دانشکده هنر و معماری تهران مرکز
عضو میز سیاست گذاری فرهنگی پژوهشکده فرهنگ و هنر و ارتباطات
دانشجوی سال آخر دکتری جامعه‌شناسی

ناشناس
Iran, Islamic Republic of
۱۰:۲۶ - ۱۳۹۴/۰۹/۰۲
کاش قلمتان کمی روان بود. قطعاً خواندن متن لذت بخش تر میشد.
مجله خواندنی ها
انتشار یافته: ۱
مجله فرارو
bato-adv
bato-adv
bato-adv
bato-adv
bato-adv
پرطرفدارترین عناوین