مطلب زیر را آقای مهدی هاشمی فرهمند نوشته و به سایت فرارو ارسال نمودهاند
خبرش تلخ بود خیلی تلخ!
انگار با چکشی بر سر کوبیده و با سمبادهای بر روح کشیده میشد!
دریدن بخیه تازه کودک ۴ساله به گناه عدم تمکن مالی پدر ومادر!!
دریدنی همانند حیوانات حیات وحش بیابانهای آفریقا!
دریدن اخلاق پزشکی و شعورانسانی!
لگدمال کردن سوگندنامه بقراط یونانی...
فوران داعش درون...!
ای کاش در دانشگاهها درسی چند واحدی بود با نام انسانیت و با سرفصل چگونه حیوان نباشیم!!...
ای کاش پزشکانی که برای یک سریالی تلوزیونی که از نگاه طنز نا به سامانیهای موجود را به چالش کشیده بود طومار نوشتند و امضا کردند و اعتراض کردند و رگ غیرتشان باد کرده بود؛ این بار برای دفاع از خود و پزشکان متعهد و سالم جامعه این عمل را انجام میدادند و این بیاخلاقی مفرط و عمل شنیع و خودخواهانه را محکوم میکردند...
ای کاش!...
خودخواهی متاسفانه در عموم جامعه و نه فقط جامعه پزشکی رخنه کرده هر کس فقط به فکرخودش روزگار میگذراند!
انگار فقط هستند تا بمیرند!
نه هم نوعی میشناسند؛ نه کودکی و نه انسانیتی!
نه قدمی برای کسی برمیداریم نه کمکی میکنیم!
فقط من! من! من...
و این اعمال منجر به مرگ اخلاق شده که هر روز نمود آن را در صفحات مجازی مشاهده میکنیم!
چالشهای آبکی اینستاگرامی از چالش سلفی با جسد و لاشه کدام آدم بدبخت توسط دانشجویان پزشکی گرفته تا چالش اخیر خبر حاملگی!!
چه شد که چنین شدیم؟!
آیا راه حلی باقی مانده؟!
آیا روزی به خودمان خواهیم آمد؟!
آیا...!
«_چه شد که ما کورشدیم؟! _ نمیدانم، اما شاید روزی بفهمیم! _میخواهی نظر مرا بدانی؟ من فکر میکنم ما کور نشدهایم، ما کور هستیم؛ کور اما بینا، کورهایی که میتوانند ببینند، اما نمیبینند. «از کتاب کوری ژوزه ساراماگو»
متن عالی
پایان فوق العاده
هممون بد شديم ، هر كس به نحوي