دو سال قبل، اول مهرماه، معلمی که تلاش کرده بود سطرهای زندگی حرفهایاش، مسیری رو به تعالی را ترسیم کند، یک معلم ریاضی که در روزمرگی دو دوتای کتاب ریاضی و اعداد و ارقام و فرمولها، گیر نکرد و بیش از آنکه حساب نوشته شده در کتابها را به دانشآموزانش بیاموزد، سعی میکرد شیوه خوب زندگی کردن را به آنان آموزش دهد. یک بیتعهدی، نقطه پایان را بر کتاب زندگیاش گذاشت.
معلمی که اگر کمی تعهد چاشنی مراقبتهای پزشکی میشد، هنوز هم در کنار خانواده و شاگردانش، بود. شاگردانی که روزها بهخاطر او سیاه پوشیدند و اشک ریختند ...
سکینه(سوسن) منافی، اگرچه یک معلم ساده بود، اما تلاشش را برای قدم برداشتن در مسیر معلمی با تمام وسعت معنایی آن، انجام میداد و حالا به نقطه اتصال بین نیکوکاران و نیازمندان نیکوکاری بدل شده بود و ...
دبیر ریاضی دبیرستانهای شهرستان مرودشت، هیچ فکر نمیکرد که آنروز، آخرین روزی است که مسیر مدرسه تا خانه را با همکارانش طی میکند، روزی که قرار بود جزء اولین روزهای مدرسه باشد و روزهایی سرشار از امید، کمک، نیکوکاری و عشق را، برای او و شاگردانش به ارمغان بیاورد.
خانم معلم که روی صندلی عقب خودروی همکارش، جاده همیشگی را به سمت خانه طی میکرد، در یک لحظه دچار حادثهای شد که یک راننده دیگر رقم زد. همه چیز در صدمی از ثانیه اتفاق افتاد تا یکی از همکارانش در دم جان بهجان آفرین تسلیم کرده و سه نفر دیگر با مصدومیت راهی بیمارستان شوند.
اما داستان مرگ معلم ریاضی آموزش و پرورش مرودشت، داستانی پر ابهام بود. داستانی که در آن یک بیمار بهدلیل شکستگی پا، فوت کرد!! داستانی که بازگویی آن شاید تلنگری باشد به انگشتشمار پزشکان و بیمارستانهای بخش خصوصی که تنها و تنها پول برای آنان اولین و آخرین حکم کننده محسوب میشود.
اگرچه طی این روزها و هفتهها، بارها و بارها بحث پزشکان متخلف مطرح و دنبال شد و جز واکنشهای تند و گاه خارج از ادب و نزاکت شغلی و حرفهای، شاهد برداشته شدن قدمی در مسیر اصلاح بعضی رفتارها نبودهایم...
به گزارش ایسنا، عقربههای ساعت آرام آرام به عصر اولین روزهای مردادماه، نزدیک میشود که به محل قرار با خانواده منافی میرسم. خواهر و برادری که هنوز هم داغدار از دستدادن عزیزی هستند و با هر یادی از خواهر جوان مرگشان، بغض صدایشان را بم میکند و گاه به گاه، اشکی روی گونههایشان سر میخورد.
آنسوی میز، زنی با چشمهای قرمز شده و ورم کرده، کنار مردی جوان نشسته و قصهای را بازخوانی میکند که برای او و دیگرانی که شنوندهاند، پر است از بغض، پر است از تألم، سرشار از حسرتی که پایانی ندارد.
نیلوفر منافی داستان خانم معلم ریاضی را بعد از تصادف و انتقال خواهرش توسط اورژانس به بیمارستان مرودشت تعریف میکند، قصهای که شنیدن آن با آن بغضها و اشکها، کار را برای هر شنوندهای سخت میکند. او از ساعتهایی حرف زد که به قول خودش، سختترین دوران زندگیاش به شمار میرود و حالا مدام حسرت هر دقیقه و ثانیه آن را میخورد و ... افسوسی که دیگر کارگشا نیست.
نیلوفر منافی گفت: هنوز هم در باورم نمیگنجد که خواهرم را با پای خودمان به قربانگاه بردیم و به وعدههایی دل بستیم که چون از یک پزشک میشنیدیم، گمان کرده بودیم حقیقت است، غافل از اینکه این وعدهها، از زبان کسی خارج میشود که حتی به سوگندی که هنگام پزشک شدن یاد کرده هم پایبند نیست.
او که به دلیل آنکه مانع دیدار مادر و تنها فرزند سوسن قبل از اعزام او به اتاق عمل شده بود، بسیار متاثر بود، گفت: پزشک آنقدر به ما اطمینان داد که به مادرم و به تنها فرزند خواهرم امید دادم و گفتم صبح بعد از عمل بیایند و سوسن را در وضعیتی بهتر ببینند. نمیدانستم ...
منافی گفت: هیچکس نمیتواند باور کند یک شکستگی پا، با هر شدتی، در شرایط بیمارستانی و در حالیکه فرد در بخش مراقبتهای ویژه و تحت نظر تیم پزشکی است، باعث مرگ بشود! اما ما با چشم خود دیدیم و باورمان این است که یک اهمال و کوتاهی و قصور از ناحیه پزشک و تیم پزشکی عامل این حادثه سخت و ناباورانه شد.
او با اشاره به رخدادهای بعد از عمل جراحی خواهرش، گفت: متاسفانه زمانی که خواهرم از اتاق عمل خارج میشود، دارای سطح هوشیاری 7 بوده اما تیم مراقبت پزشکی بدون دقت، سیستم اکسیژن رسانی را قطع کرده بودند و بعد هم به دلیل تزریق اشتباه یک دارو و اصرار بر ادامه تزریق، خونریزی از محل عمل پیوند ادامه پیدا میکند و خواهرم ابتدا دچار شوک تنفسی و بعد شوک قلبی و مغزی شد و به کما فرورفت.
منافی با یادآوری این حقیقت که تا سه روز مسئولان بیمارستان و پزشک به آنان اعلام نکرده بود که خواهرشان دچار مرگ مغزی شده است، گفت: خواهر ما حدود ساعت یک بامداد از اتاق عمل خارج و به بخش مراقبتهای ویژه منتقل و متاسفانه حدود ساعت 6 صبح دچار مرگ مغزی شد.
او تاکید دارد که پزشک جراح، دارای تخصص لازم برای جراحی پای خواهرش نبوده است، اما اصرار داشته که این توان و تخصص را دارد و آنان با اعتماد به پزشکی که برای نجات جان بیماران سوگند یاد کرده و از نظر آنان متعهد است و البته به اتکا حضور در یک بیمارستان خصوصی که مدام خود را تبیلغ میکند، اجازه انجام عمل جراحی را دادهاند.
منافی با استناد به رای صادر شده از سوی مراجع قانونی و نظر پزشکی قانونی، گفت: براساس تمام نظرات تخصصی، پزشک جراح 45 درصد مقصر تشخیص داده شد اما در نهایت رایی که صادر کردند در حد تمسخر اولیای دم و شاکیان این پرونده بود.
او گفت: دادگاه رسیدگی کننده به این پرونده، رای جالبی صادر و پزشکی که 45 درصد قصور داشته و باعث مرگ یک معلم، یک مادر، یک فرزند و یک خواهر شده است را به سه ماه محرومیت از کار در محل وقوع جرم محکوم کرده است! این یعنی آقای دکتر میتواند در جای دیگری کارش را انجام دهد. میتواند برود تفریح و گردش و بعد از سه ماه بدون آنکه مردم بدانند چه کرده و بدون آنکه متنبه شده باشد، به کارش باز گردد.
منافی با یادآوری اینکه براساس نظر پزشکی قانونی، مجموعه تیم پزشکی 85 درصد قصور در انجام تعهدات و وظایف داشتهاند، گفت: براساس حکم صادره و در حالیکه دادگاه رسیدگی کننده به پرونده نیز قصور تیم پزشکی را تایید میکند، برای سایر اعضای این تیم، توبیخ کتبی با درج در پرونده را بهعنوان مجازات تعیین کرده است.
او اضافه کرد: بر این اساس، جان انسان از نظر آقایان کم ارزشترین متاع است، وقتی پزشکی که بعد از عمل جراحی حتی یک دقیقه هم بر بالین بیمارش نمانده و بعد از وقوع مرگ مغزی با تلفنهای مکرر ما به بیمارستان آمده است، چه میتوان گفت؟
به گزارش ایسنا و براساس آنچه در پرونده رسیدگی به این تخلف آمده است، پزشک جراح مورد نظر، دلیل وقوع این حادثه را کمکاری پزشک بیهوشی و کادر بخش آیسییو دانسته، در حالی که پزشک بیهوشی مقصر را پزشک جراح و پرسنل آی سی یو و البته پرسنل بخش مراقبتهای ویژه هم آقایان پزشک را تقصیرکار دانستهاند.
این نشان میدهد که همه این افراد در قصوری بزرگ شریک بودهاند و جان انسانی را با مخاطره و مرگ مواجه کردهاند.
منافی تاکید دارد که پزشک جراحی که خواهر او را تحت عمل جراحی قرار داده است، یک پزشک متخصص ارتوپد بوده که دارای فلوشیپ جراحی دست است و در جراحی پا، هیچ تخصصی ندارد و گذراندن دوره فلوشیپ، به معنای داشتن فوقتخصص نیست.
او در پاسخ به این سئوال که چرا اجازه جراحی به چنین پزشکی دادید؟ گفت: من شخصا اطلاعی از اینکه پزشک دارای فوق تخصص نیست و نمیتواند چنین عملی را انجام دهد، نداشتم. از طرفی پزشک مورد نظر بارها و بارها اعلام کرد که دارای چنین توانمندی و تخصصی هست و عملهای موفقیتآمیز متعددی هم انجام داده است.
منافی با بیان اینکه طی این دو سال، با تعداد زیادی از بیماران مواجه شده است که به دلیل عملهای ناموفق این پزشک، دچار مشکلاتی شدهاند، اما به دلایلی از ادامه پیگیری پرونده تخلفی بازماندهاند، گفت: من تا نقطه آخر موضوع را پیگیری میکنم و هیچ رانت قدرت و ثروتی نمیتواند از تداوم مسیر ما را باز دارد.
به گزارش ایسنا، امروز در شیراز شاهد حرکتهای مطلوبی در حوزه پزشکی هستیم و در میان تعدد و فراوانی بسیار بالای این اقدامات شاخص درمانی در بخشهای مختلف تخصصی و فوقتخصصی، گاه بیتعهدی اندکی از پزشکان و کادر پزشکی، انسانهایی را دچار گیجی و سردرگمی میکند.
اگرچه به هیچ عنوان نمیتوان بیتعهدی یک پزشک ارتوپد را به کل جامعه پزشکی تعمیم داد یا بیتعهدی یک بیمارستان خصوصی را به همه بیمارستانها تسری بخشید اما باید پذیرفت که رانت پزشکی در بخشهای تخصصی و فوق تخصصی، عرصه را بر نظارتهای دقیق و قانونی سد کرده است.
رانتهایی که خود از بیتعهدی نشات گرفته است و اگر تداوم پیدا کند قطعا، شیراز برای در آغوش گرفتن رویای قطب پزشکی کشور و منطقه، راهی بسیار سخت و پر پیچ و خم دارد.
این یکی از صدها داستانی است که برای مردم در مواجهه با پزشکان و بیمارستانهای خصوصی بهوجود آمده است. داستانی تالم برانگیز که پایانش از دست رفتن جان یک انسان و مهمتر از آن جان یک معلم بوده است.
نام گروه پزشکی و بیمارستان خصوصی یاد شده به همراه تمام اسناد مثبته در خصوص محکومیت قضایی این گروه در دادگاه بدوی، نزد ایسنا محفوظ است.