bato-adv
کد خبر: ۲۸۴۶۴۲

چه صبری دارد این آقای هاشمی

تاریخ انتشار: ۱۸:۰۶ - ۱۷ مرداد ۱۳۹۵
غلامعلی رجایی مشاور رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام در یادداشتی که در پایگاه اطلاع‌رسانی رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام منتشر شده، نوشته است:

برخلاف بعضی ها که ازاین جریان برآشفته شدند، معتقدم خوب شد این آدم که هرکس مصاحبه های دیگرش را دیده باشد ویا از نزدیک با او حشر ونشرداشته باشد به آسانی در می یابد نسبت به خود وجایگاه ناشی از نسبتش تا چه اندازه دچار توهم است حرف زد وباطن اعتقاد خود را نسبت به امام نشان داد وعلاوه بر این سطح اطلاعات وقدرت تحلیل خود رانسبت به مسایل مهم کشور برهمگان آشکارساخت. یک نمونه آن اینکه وی دراظهار نظری خنده آور می گوید هاشمی در رقابت با فقیه عالیقدرمرحوم آیت الله العظمی منتظری بر سر تصرف مسند رهبری پس از امام بود که وارد مساله مک فارلین شد تا درآینده موضع رهبری خود را با امریکا هماهنگ کند!!!

آری این سطح درک سید محمد خامنه ای است که امریکا را چنان همه کاره در مساله مهم تعیین رهبری آینده می داند که نزدیکترین یاران امام به ایشان یعنی هاشمی- که ازمحدودکسانی بود که در سال 43 اطلاعات پیرامون تصویب لایحه کاپیتولاسیون را درمجلسین سنا وشورای ملی به امام داد وامام آن نطق تاریخی را علیه دولت امریکانمود-، ناچار است دراین زمینه با امریکاهماهنگی کند!!

کاش می شد روایتی را که یکی از اعضای اصلی بیت امام از زبان خود مرجوم حاج احمد آقا به من گفت بازگو می کردم که درقضیه مهم جانشینی پس از امام از زبان وی شنیده که از نظر او-احمد- قطعی است که اگرهاشمی به ...برسد دراولین اقدام به قم می رود و دست آقای منتظری را می گیرد و با استفاده از جایگاهی که پیدا کرده او را با نظام ونظام را با او آشتی می دهد و مساله تلخ جدایی او را از نظام که درپایان عمر امام رقم خورد برای همیشه حل می کند.

چه کنم که به مصلحت نیست و باید فعلا ازگفتن بعضی حقایق خودداری نمود.اما خورشید حقیقت که همیشه پشت ابر مخفی نمی ماند. وچه صبری دارد این آقای هاشمی که به دلیل نسبت محمدخامنه ای با رهبری وبعضی ملاحظات دیگر نمی تواند حقایقی را که نسبت به سوابق بعضی افراد درسینه دارد بازگو کند وچه اجری می برد از تحمل این همه دانستن و نگفتن حقایق وتحمل اینگونه بی انصافیها.من برخلاف بعضی ها که لبه تیز سخنان محمد خامنه ای را علیه جناب آیت الله هاشمی می دانند -که البته تاحدی هم هست - معتقدم او که جزو نهیب خورندگان دم فروبسته "این تذهبون امام" درماجرای مک فارلین است دراین مصاحبه پس از این همه سال عقده گشایی کرد و به خیال خود هرچندجواب نهیب وعتاب امام را داد! ودرتصوری کودکانه به خیال خود از امام انتقام گرفت، اما باطن عقیدت خود را نسبت به این مرد بزرگ وتاریخ ساز افشا نمود.لبه تیزحملات او اگرچه متوجه یاران امتحان داده و زجر کشیده ولایق امام همجچون هاشمی و شهیدبهشتی و یادگارامام مرحوم حاج سیداحمد آقاست اما دراصل امام را نشانه رفته است.

با خواندن این مصاحبه آدم بخوبی پی می برد در درون او این همه سالها چه گذشته است.چه نقش مهمی دارد گذشت و گذر زمان در افشای لایه های درونی افراد.من نمی دانم سید محمد خامنه ای در طول عمرخود با امام چند باربه طورخصوصی دیدار کرده اما از سخنانش بخوبی پیداست یااز سیره مدیریتی امام و ابعاد شخصیتی وی کاملا بی اطلاع است و امام را نمی شناسد و چندان دل خوشی از ایشان ندارد و درقضاوتش در باره ایشان اسیر تحلیلهای خودساخته شده است ویا آن نهیب کار خود راکرده وزخم آن عتاب پس از این همه سال هنوز التیام نیافته ووی را آزار می دهد!

نمونه آشکار این بی اطلاعی آن است که وی امام را که دوست و دشمن بر فراست و زیرکی و مدیریت منحصربه فرد وی در اداره کشور گواهی داده و می دهند فردی گرفتار اطرافیان می داند که براحتی برسرش کلاه می گذاشته اند و وی را از عمق مسایل مهم کشور بی خبر نگه می داشته اند .به فرازهای زیرکه موید این ادعاست درمصاحبه وی توجه کنید.این جملات را بدون تحلیل وتوضیح بخوانید وخود قضاوت کنید سید محمد خامنه ای تا چه حد امام را دراداره کشور وآگاهی از مهمترین مسایل سیاست خارجی بیکاروعاطل وباطل می داند واو را فردی معرفی می کند که براحتی توسط دیگران اداره می شده است:

--" موضوع اصلی ملاقات مک فارلین و ریسک سفر او که اگر کشف می‌شد کاخ سفید و حزب متبوع رئیس‌جمهور آمریکا ریگان را سخت در فشار قرار می‌داد، موضوع حفظ آینده ایران بعد از امام موضوعی فوق سری بود که باید کاملاً محرمانه می ماند و جز اصحاب سرّ، باید حتی کنگره آمریکا و همه مقامات ایرانی ـ چه رسد به مجلس و امام ـ هم بویی نمی‌بردند".

-- "به دروغ به امام وانمود کردند که مک فارلین بدون اطلاع دادن به ایرانی‌ها سرخود و محرمانه به ایران آمده و هتل گرفته و آرزوی ملاقات با هاشمی را داشته ولی حسرت آن را به دلش گذاشته‌اند و ناامید از ایران رفته که ادعایی نامعقول و غیر قابل قبول بود."

-- "به امام وانمود کردند که این هیأت بلندپایه آمریکایی خودسرانه و بدون اطلاع مقامات ایرانی به فرودگاه تهران و سپس هتل آمده‌اند و گذرنامه تقلبی داشته‌اند."

--" سعی و تلاش برای فریب امام و به اصطلاح قانونی «گزارش خلاف» دادن مأمور دولتی هم جرم است که بایستی دنبال می‌شد."

--" شخصی غیر مسئول در روابط خارجی دست به ریسک بزرگی برای ایجاد رابطه صمیمی و خودمانی با دشمن انقلاب زده بود که مسئول‌ترین مقام‌های جمهوری اسلامی ایران از آن مطلقاً! خبری نداشت."

--" در اوایل که قرارجانشینی آقای منتظری در میان بود باند هاشمی و افرادی در جماران طمع داشتند که به این وسیله به اهدافشان برسند و با نام منتظری و رهبری او نفوذ و جایگاه خود را حفظ کنند ولی پس از مدتی متوجه شدند که سیدمهدی هاشمی و باند بیت منتظری حصاری دور او کشیده‌اند و کسی را در آن مجموعه راه نخواهند داد، وضع برگشت و حمله به سیدمهدی هاشمی شروع شد و موضوع قتل و شهادت مرحوم شمس آبادی و نگهداری اسلحه قاچاق و مانند اینها را مطرح کردند و با وسایطی مؤثر منتظری را بوسیله امام از قائم مقامی عزل و بیت او را زیر نظر قرار دادند، تا قدرت پس از امام دست آنها نیفتد و آن را در دست بگیرند."

--" من شخصا طبق وظیفه خودم نامه‌ای با طرح یک سؤال کلّی به وزیرخارجه نوشتم دو نفر از دوستان هم مایل به امضا شدند. این موضوع باعث دستپاچگی رئیس مجلس و باند او شده بودند و با مشورت کسانی در جماران و دولت، توطئه‌ای کردند و سؤالاتی را که امام را عصبانی و ناراحت می‌کردند تهیه و به زور و اصرار برای امضا به دست افرادی داده بودند که به هشت نفر معروف شدند. پیش من هم آوردند من قبول نکردم که آن را امضا کنم ولی خیلی اصرار کردند که شما فقط یک امضا دارید اینجا ۷ امضا هست همه را یک کاسه بکنید بهتر است. از دو نفر دیگر هم امضا گرفته بودند. من در آن شدت ناراحتی که از آن موضوع داشتم (که در واقع افتضاح ایران بود نه آمریکا ولی آن را وارونه جلوه دادند) قهراً امضا کردم و به دام آنها افتادم. شیاطین بلافاصله آن را به ضمیمه پیش فرض‌های دیگری، در موقع حساسی به امام دادند و حضرت امام را با این روش، عصبانی کردند و امام هم در یک سخنرانی به امضا کننده‌ها حمله شدید کردند و کارآنها را بدتر از کار اسرائیل دانستند."

ازنظر سید محمدخامنه ای فرزند واعضای دفتر امام وکسی همچون هاشمی که امام آنقدر به او علاقه داشت که به شکرانه بازگشت او از یک سفرخارجی دستور داد گوسفند قربانی کنند وتا آنجا به وی اطمینان داشت که امرخطیرجنگ را به اوسپرد-همه العیاذبالله تشنه قدرت وخائن به امام هستند !

امید که موسسه تنظیم ونشر آثار امام دراین زمینه حسب وظیفه ای که دارد در یک موضع گیری آشکار ازامام یادگار وی ویاران وی دفاعی داشته باشد.قضاوت تند او درباره هاشمی حتی ظلم به برادر وی درمنزلت رهبری است پیداست سیدمحمد خامنه ای که تعابیرغیرمنصفانه واز سرعداوت وی در باره هاشمی-از جمله باند منحوس هاشمی و... حیرت همگان را برانگیخته است لااقل نسبت به تعابیر و گفته های برادرش - جناب رهبری- درباره هاشمی که نظیرآن تعابیراز ایشان درباره هیچ کس دیگر تکرار نشده اند، هم ،موافقتی ندارد.اغلاط تاریخی موجود در سخنان وی دراین مصاحبه نشان می دهد سطح درک او از تاریخ انقلاب تاچه میزان است:

- درحالی که اسناد تاریخی دراین دوره بخوبی حاکی از این است که ژنرال هایزر به ایران آمده تا هم مانع کودتای فرماندهان ارتش که با خروج شاه از کشوربرآشفته شده بودند بشود و هم بنحوی آنهارادرپشتیبانی ازدولت بختیار متقاعد کند سیدمحمد خامنه ای به کودتای نافرجام امریکا در 22 بهمن معتقد است!!:

" آمریکا به سبب سیاست غلط، نزدیک بین وعجولی که دارد بلافاصله برای براندازی انقلاب و نظام! دست به کار شد. اول طرح کودتای ۲۲ بهمن ۵۷ بود که عمل نکرد."

- سید محمدخامنه ای معتقد است امام مرحوم مهندس بازرگان را که حتی دانش آموزان دبیرستانی می دانند در اعتراض به تسخیرلانه جاسوسی توسط دانشجویان پیرو خط امام با کابینه خود به قم رفت و دسته جمعی اعلام استعفا نمود وامام هم در حرکتی غیرمنتظره والبته به تعبیر وی قدذی دیر! استعفای وی را از نخست وزیری پذیرفت، برکناری بازرگان می داند!!!!:

"هوشیاری امام و عزم ملت مسلمان ایران باعث شد که گرچه قدری دیر شده بود ولی امام خمینی (ره) مهدی بازرگان را به کناری بگذارد و نهضت آزادی را که برای اسارت دوباره ملت نقشه ریخته بود، ابطال و برکنار کند."

- سیدمحمدخامنه ای بدون اینکه سندی ارائه کند واز کسی نامی ببرد درجایگاه یک مقام مطلع امنیتی می گوید قبل از انقلاب بعضی از اطرافیان مرحوم آیت الله العظمی منتظری با ساواک درارتباط بودند!!:

"به طور طبیعی ! همه آگاهان !می‌دانستند که جانشین امام یا شهید مطهری یا آقای منتظری و یا آقای بهشتی است و دشمن فکر می‌کرد در صورتی که راهی با توافق با آنها پیدا نشود باید آنها را از سر راه برداشت، پس از شهادت استاد مطهری نگاه به سمت این ۲ نفر دیگر رفت. آقای منتظری شخصاً دست دوستی با آمریکا نمی‌داد ولی در اطراف او کسانی بودند که با ساواک سابقه همکاری داشتند و به آمریکا ندای همکاری داده بودند."

- فرازمهم مصاحبه سیدمحمدخامنه ای در باره ماجرای مک فارلین مشاورامنیتی ریگان رییس جمهور وقت امریکا وسفر وی به ایران و بنا به ادعای وی بی اطلاعی امام از این مساله مهم است.

من دراین نوشته قصد ورود به ماجرای مک فارلین راندارم . علاقمندان می توانند به کتابهایی که درباره این موضوع ازجمله "ماجرای مک فارلین، فروش سلاح، آزادی گروگانها" تالیف محسن هاشمی وحبیب الله حمیدی ازانتشارات بنیاد نشرمعارف انقلاب اسلامی- نوشته شده مراجعه نمایند .

خلاصه ماجرای مک فارلین این است که با وساطت یک ایرانی دلال اسلحه بنام منوچهر قربانی فرامریکا پیشنهاد نمود در ازای وساطت ایران برای آزادی گروگانهای غربی درلبنان مقداری سلاح که ایران بدانها نیاز زیادی داشت ودربازار سیاه هم گیر نمی آمد به ایران بفروشد .

دراین زمان مساله مهم کشورجنگ است وتهیه سلاح برای رزمندگان دربرابرارتش عراقی که همه ابرقدرتها حامی آن بودند.این سلاحها را ایران با مشکلات بسیار زیاد و از بازار سیاه اسلحه وبه قیمت چند برابر می خرید وبخصوص در زمینه لامپهای رادارها و سیستم دفاعی موشک ها گ برای زدن هواپیماهای میگ 25 روسی ارتش عراق که آن همه راه را به دلیل اینکه متوجه ضعف پدافندی ما شده بودند با فراغ بال می آمدند ومناطق نفتی ازجمله خار ک وغیر نفتی رابمباران می کردند و می رفتند ونیز موشک تاو برای ازکارانداختن ماشین زرهی ارتش عراق که نقطه قوت آن بود مشکل فراوانی داشت یکی از اصلی ترین وظایف آقای هاشمی بعنوان فرمانده جنگ از سوی امام تامین سلاح مورد نیاز جبهه ها بود که باپرداخت چندبرابر از بازار سیاه تامین می شد .

مساله از سوی مشاور نخست وزیر وقت شروع شد ومسوولیت استفاده از بازار سیاه برای تهیه سلاح هایی که به ما نمی دادند، شروع شد .سپس گروه پنج نفره مرکب از روسای قوا وآقایان موسوی ونیزآقای احمد آقا از سوی امام بررسی شد وامام در همه مراحل درجریان امر بودند.

پس این ادعا که امام درجریان امر نبوده اند با وجود وحضور مرحوم حاج احمدآقا که مستمرا خبرهای جلسات سران قوا وجلسات مهم دیگری را که درآنها شرکت می کرد را به ایشان می رساند دروغی بیش نیست.

هاشمی با هوشمندی خاصی که دارد وقتی با این پیشنها د مواجه شد که امریکاییها درقبال وساطت ایران درمساله آزادی گروگانهای خود درلبنان حاضربه دادن بعضی از نیازهای بسیارضروری موشکی و..ماهستند درجهت پیشبرد بهترجنگ تصمیم به مدیریت این ارتباط گرفت ودرتدبیری درست اندیشید این وساطت علاوه برآنکه برای کشورهزینه ای در بر ندارد بخشی ازنیازهای جبهه ها را هم تامین می کند مساله رابخوبی هدایت نمود.{آقای .محسن رفیقدوست مسول تدارکات سپاه در دوران جنگ درباره صعوبت وسختی تهیه سلاح ازبازار سیاه وآزاد جهانی در کتاب خاطرات خود تحت عنوان" برای تاریخ می گویم"در این باره مفصل توضیح داده است-}

بعدها برخلاف آنچه سید محمدخامنه ای گفته است معلوم شد مقام وارد شده امریکایی با گذر نامه جعلی به ایران، مک فارلین مشاورامنیتی ریگان است امری که هیچ کس از مسولان ایرانی تا زمانی که وی خودرا معرفی نمود از ماهیت وی اطلاعی نداشت.خنده دار اینکه سید محمد خامنه ای مک فارلین مشاور امنیتی ریگان را شخص دوم امریکا می داند!!:"چه نیازی بود که شخص دوم آمریکا با آن همه ذلت و ترس و نگرانی و گذرنامه مجعول به تهران بیاید."

آقای سید محمدخامنه ای در ادعایی متوهمانه وازسربغض با هاشمی ادعا کرده است هاشمی بدون اطلاع امام وارد این مساله مهم شده و خنده آوراینکه ادعا کرده با مک فارلین ملاقات کرده است. این ادعای کذب درحالی است که حتی خودمقامات امریکایی بعداز افشا شدن این مساله به صراحت اظهارداشتند مک فارلین نتوانسته است در دوره اقامت سه روزه خود درایران با مقامات برجسته ایرانی -ازجمله هاشمی- ملاقاتی داشته باشد!

لازم به یادآوری است پس از افشای ماجرای مک فارلین آمریکایی ها برای علت یابی ضعف مدیریت وضربه ای که دراین ماجرا خوردند 5 گروه را مامور تحقیق وبررسی در باره این شکست نمودند که دوگزارش بنام گزارش تاور ووالش دراین زمینه چاپ ومنتشرشد .دراین گزارش به صراحت تاکید شده که هیئت امریکایی نتوانسته است حتی با یک مدیرارشد دولت ایران ملاقاتی داشته باشد.

پس ازاینکه هیئت امریکایی با ناکامی برگشت وآقای هاشمی درباره این ماجرا مصاحبه واصل ماجرا را نشان دادن گذرنامه های جعلی مقامهای امریکایی افشا وبر یاامریکا رسوایی دیگری به بار آورد، اگر امام درجریان امر نبودند از آنجا که با کسی تعارف نداشتند حتما این مساله را تکذیب می کردند اما نکردند .از این بهتر می توان دلیل آورد؟

به علاوه می بینیم امام نه تنها در این مساله به سران قوا وازجمله هاشمی عتابی نمی کنند بلکه برعکس نمایندگان بازخواست کننده از وزیرامور خارجه را موردعتاب قرار می دهند ولحن آنها را از اسرائیل بدتر می داند!!

نکته مهم این است که اگر ادعای سیدمحمد خامنه ای مبنی بر اینکه آقای هاشمی امام را در این مساله دور زده است درست باشد -که نیست - پرسش مهمی که مطرح می شود این است وقتی نمایندگان مجلس نسبت به بی اطلاعی خود از این مساله معترضند و وزیرخارجه را در باره این سفر مورد سوال وبازخواست قرار می دهند- که البته حق قانونی آنها بود که می توانست بگونه دیگری مطرح شود- به طریق اولی، امام که در صراحت لهجه و قاطعیت وی هیچ کس تردیدی نداشت، آدمی نبود که درچنین مساله ای اگر بی خبر مانده باشد هاشمی و دست اندرکاران این مساله را از عتاب ونهیب خود درامان بدارد.

دراین ماجرا نه تنها از سوی امام عتابی متوجه هاشمی و سایر سران قوا نشد و نیست برعکس امام باتایید کلی این روند واستمالت از آنان دل مسولین مارا نشکنید- در سخنرانی تاریخی 29/5/1365 به سوال کنندگان این مساله از وزیر خارجه درمجلس نهیب" این تذهبون" زدند و فرمودند :

"نمی‌خواهم در این روز مبارک -عید مبعث- اسباب افسردگی اشخاص بشوم.چرا می‌خواهید بین سران کشور تفرقه ایجاد کنید؟ چرا می‌خواهید دو دستگی ایجاد کنید؟ چه شده است شما را؟ کجا دارید می‌روید؟ این تذهبون؟ من نمی‌توانم آن طوری که می‌خواهم، با شما صحبت کنم و نمی‌خواهم در روز عید رنجش برای شما پیدا کنم، لکن شما انصاف بدهید که در یک همچو وقتی، وقت یک همچو اموری است؟!

لحن شما در آن چیزی که به مجلس دادید، از لحن اسرائیل تندتر است، از لحن خود کاخ نشینان آن جا تندتر است. شما را چه شده است این‌طور شدید؟ شما که این نبودید بعضیتان؟. من بعضیتان را می‌شناسم، شما این‌طور نبودید. من امیدوارم که شما باز توجه کنید به مسائل، توجه کنید به دنیا، توجه کنید به خودتان، توجه کنید به قدرت خودتان، نشکنید این قدرت را، گرچه شماها نمی‌توانید، لکن نباید یک همچو کاری در ایران بشود. من نمی‌خواهم دل شما را بشکنم، لکن شما دل ملت ما را نشکنید، شما دل مسئولین ما را نشکنید، شما هی تندرو و کندرو درست نکنید، دو دستگی ایجاد نکنید، این خلاف اسلام است، خلاف دیانت است، خلاف انصاف است، نکنید این کارها را ...» (صحیفه امام، جلد 20، صص 159 تا 163)

از سوی دیگربعضی ازنمایندگان این دوره مجلس ازجمله حجت الاسلام والمسلمین سیدمهدی طباطبایی اخیرا درمصاحبه ای از اطلاع امام از این ماجرا سخن گفته اند:

"بنده زودتر از هرکسی از قضیه مک‌فارلین باخبر شدم. همان روزی که این افراد وارد کشورشدند به حضور آیت‌الله هاشمی رفسنجانی رسیدم و از وی درخصوص ورود یکسری افراد خاص با هواپیمای خاص سئوال پرسیدم. خوب بنده در آن زمان نماینده مجلس بودم، آقای هاشمی رفسنجانی تنها یک کلمه پاسخ دادند و گفتندامام در جریان امر قرار دارد خیال شما راحت باشد.من هم آن زمان که نماینده مجلس بودم و هم اکنون به آقای هاشمی اطمینان داشته و دارم وقتی که گفتند امام در جریان هستند بنده دیگر پیگیری نکردم و آرام شدم.

آقای طباطبایی درادامه مصاحبه خود گفته است:

"آن روزی که این مطلب در مجلس شورای اسلامی عنوان شد، برنامه‌ریزان اصلی‌اش 2 نفر بودند: آقایان سید محمد خامنه‌ای و زواره‌ای که از قدیم با هم رفاقت داشتند.این دو استدلال‌های قانونی برای کار خودشان می‌‌آوردند، من هم با همان استدلال‌های قانونی به آنها می‌گفتم که طبق قانون اگر هم مذاکراتی صورت گرفته قطعا رهبرانقلاب نظر مثبت داشتند که این اتفاق افتاده است، اما آنها زیربار نمی‌رفتند. من هم چون اعتقاد داشتم که این اقدام با هماهنگی حضرت امام بوده است طرح سئوال از وزیر خارجه را امضاء نکردم. ببینید در آن مقطع امضاء من برای آن چند نفر بسیار مهم بود؛زیرا بنده عضو کمیسیون سئوالات از وزرا بودم و امضای من خیلی می‌توانست به اجرای حرکت آنان کمک کند که بنده امتناع کردم. کماکان معتقدم که امام از ماجرای مک فارلین کاملا آگاه بودند. بودم و هم اکنون به آقای هاشمی اطمینان داشته و دارم وقتی که گفتند امام در جریان هستند بنده دیگر پیگیری نکردم و آرام شدم."

- مساله مهم دیگردرمصاحبه سیدمحمدخامنه ای ادعای موهوم رقابت هاشمی با منتظری درباره تسلط برمسند رهبری پس از امام است.وی در ادعایی عجیب و تکان دهنده ضمن ربط این مساله با سفرمک فارلین که صددرصد درارتباط با تامین سلاح برای جنگ بود،گفته است: "یکی از دلایل وقوع سفر مک‌ فارلین به ایران و میهمان هاشمی شدن او و بعد از آن افشای آن توسط بیت منتظری همین رقابت پنهانی بیت منتظری و حواشی هاشمی بر سر تماس و معامله و حتی قرارداد با آمریکا و اقمار او بود. یعنی سفر مک فارلین را بیت منتظری قاپیدن آمریکا توسط رقیب می‌دانستند و لذا پته هاشمی را برآب زدند تا به تصور آنها از طرف امام مطرود و منزوی و حتی محاکمه و رسوا شود و خودشان در مقام طرف معامله با آمریکا باقی بمانند."

من دراینجا برای اولین بار افشا می کنم که آقای هاشمی در جریان برکناری مرحو م آیت الله العظمی منتظری از منصب قائم مقامی به همراه آقایان آیت الله مشکینی وآیت الله موسوی اردبیلی وآیت الله خامنه ای وآیت الله امینی شبانه خدمت امام رفت وچون نتوانست امام راقانع کند با بغض از جلسه خارج شد. وضعیتی که آقای هاشمی در موقع خروج از منزل امام داشت موجب آن شد همان شب ،هنگام طلوع فجر حاج عیسی خدمتکارامام به خانه آقای هاشمی رفت وپیام امام را به ایشان داد که "دیشب شمابا ناراحتی رفتید اکتون مطلع باشید که من آن نامه را - نامه 6 فروردین در برکناری آن مرحوم- منتشر نخواهم کرد "که با جرئت وتحقیق می توانم بگویم نظیراین حالت دلسوزی وی نسبت به مرحوم آقای منتظری درهیچ یک ازیاران امام که سالها شاگرد ایشان بودند وحق استادی وی را برخود محترم می شمردند، دیده نشد.

چگونه سیدمحمدخامنه ای چنین فردی باچنین علاقه ودلسوزی نسبت به آقای منتظری را بعنوان رقیب وی درعرصه رهبری تلقی می داند؟همانگونه که گفته شد اساسا هاشمی با توافق دیگرمسولین قوا برای اینکه تبعات دستگیری سید مهدی هاشمی دامن رهبری آینده را نگیرد دراقدامی هوشمندانه پیشنهاداعزام وی را به خارج از کشور بعنوان سفیردادند!ازسوی دیگر مگرهاشمی عضو مجلس خبرگانی نبود که درآن قائم مقامی مرحوم منتظری تصویب شده بود علی القاعده وی اگرچنین تصمیمی برای کنار زدن او داشت می بایست نه از کانال امریکا! که از سوی مجلس خبرگان بدنبال عملی شدن آن باشد!

درحالی که درخاطرات هاشمی در سال 65 آمده که درجریان مطرح شدن دوباره مساله سیدمهدی هاشمی در مورد قتل مرحوم شمس آبادی دردوران انقلاب، وی پیشنهاد کرده مهدی هاشمی برای مدتی به خارج از کشور بعنوان سفیر برود محمد خامنه ای آنقدر دربغض خود نسبت به وی افراط می کند که دراظهار نظری خنده آور - ودرعین حال گریه آور از یک روحانی-معتقد است مهدی هاشمی سرخود را توسط رقیب منتظری - هاشمی- برای کسب مسند قدرت آینده از دست داد!!یعنی هاشمی از سویی میخواسته مهدی هاشمی را از مسایل دور واز تعقیب در امان نگه دارد تا بادورشدن وعدم دستگیری وی مرحوم منتظری آسیب نبیند واز سویی به دنبال قصاص وی بوده است!!!

سید محمد خامنه ای معتقد است کنگرلو - که درهیچ دور ه ای از حواشی آقای هاشمی نبوده است و معاون امنیتی نخست وزیر وقت بود- از اعضای باندهاشمی است!!!:

"باند هاشمی از مدت‌ها پیش با آمریکا ارتباط داشتند مثلاً کنگرلو مشاور سیاسی میرحسین یکی از آنها بود."

مادام العمری ریاست جمهوری هاشمی!! از محورهای دیگرتخریب هاشمی دراین مصاحبه طرح مساله مادام العمری ریاست جمهوری هاشمی است .آقای سیدمحمدخامنه ای دو دور نماینده مجلس بوده وعجیب است نداند این مساله حتب باحکم رهبری هیچ وجهه وجایگاه قانونی ندارد.وی بدون آنکه به اصل مساله اشاره کند نامه سیدعطا ءالله مهاجرانی معاون پارلمانی وقت رییس جمهور به رهبری مبنی برتمدید یک دوره دیگرریاست جمهوری هاشمی به دلیل ضرورت تکمیل بعضی برنامه های مهم ایشان را برنامه ای درجهت مادام العمری هاشمی برمسند ریاست جمهوری تلقی والقا می کند!!!

." طی ریاست جمهوری هم زمزمه مادام‌العمر کردن ریاست جمهوری برای هاشمی هم شروع شد که با هوشیاری مقام معظم رهبری توطئه خنثی شد."

درحالی که امام معتقد بود درقضیه مک فارلین کاخ سفید باید عزا بگیرد، (صحیفه امام /ج25 /ص 160 )سیدمحمد خامنه ای این مساله را" افتضاح ایران" می داند:

"من در آن شدت ناراحتی که از آن موضوع داشتم (که در واقع افتضاح ایران بود نه آمریکا ولی آن را وارونه جلوه دادند) قهراً امضا کردم." سید محمد خامنه ای معتقداست امام تازه پس از نخست وزیر شدن دوباره مهندس موسوی با رای مجلس بود که به عمق قضایا - لابد! ماهیت موسوی!!!-پی برد وعلی القاعده می خواهدبگوید او از امام زودتر این شخص را شناخته بود! که درجریان 99 نفر در عدم ابقای او درمسندنخست وزیری ایفای نقش نمود!:

" وقتی به مجلس وارد شدم بسیاری از نمایندگان که از نظر و رأی من پرسش می‌کردند گفتم که قطعاً رأی نخواهم داد، نتیجه رأی مجلس امضای نخست وزیری میرحسین موسوی شد منهای ۹۹ نفر که رأی نداده بودند و بعدها هم امام با هوشیاری به عمق قضایا پی برده بود و شخص رئیس جمهور (آقای خامنه‌ای) هم بعدها گفته بود که ایشان هم نفر صدم بوده است."

رئیس جمهور وقت (آقای خامنه‌ای) با آن که در دوره اول ریاست قوه مجریه خود با علاقه و اصرار میرحسین موسوی را برای نخست وزیری انتخاب کرده بود ولی در دو سال اخیر آن دوره حرکات و اقداماتی سیاسی و اجتماعی و اداری از طرف موسوی پدید آمد که رئیس جمهور وقت احساس خطر برای نظام کرده و اندک اندک به این نتیجه رسیده بود که در دوره دوم او را انتخاب نکنند. موسوی با هاشمی و بخش‌هایی از جماران! از جمله فرزند امام ارتباطاتی مستقیم و مؤثر ایجاد کرده بود و به محض اطلاع از نظر آقای خامنه‌ای به آنها متوسل شده بود که امام را واسطه قرار دهند و در نتیجه امام خمینی بدون آنکه دستور و امر شرعی یا قانونی بکند، برای حفظ مصلحت فرضی اظهار میل کرده بودند که موسوی بماند، گفته شد که به امام گفته بودند اگر موسوی نخست‌وزیر نشود در جبهه جنگ خلل وارد می‌شود و مدافعان جنگ طرفدار موسوی هستند.

میزان ارادت!! سیدمحمد خامنه ای را به امام دراین مثال موهن ملاحظه کنید:

"من آن روز چند بار وسوسه شدم گله‌ای از حضرت امام بکنم که شما خودتان به ما درس دادید که هر متهم فرضی حق دارد که پاسخ و دفاعش را در محکمه بگوید و بقول فقها «الغایب علی حجّته» پس چرا از ما نپرسیده ما را محکوم کردید و یا قصه دزدی را بگویم که از دیوار منزل کسی افتاده بود و پایش شکسته بود از صاحب خانه به دادگاه شکایت کرده بود که چرا دیوار بلندی ساخته؟ و عجیب آنکه دادگاه صاحبخانه را محکوم کرد نه دزد را ولی صبورانه گذشتم."

بنظرمی رسد یروژه هاشمی هراسی به دلیل موقعیت ممتاز وویژگی هایی که وی دارد هرازچندگاهی تکرار بشود ودراین میان کسانی که چندان با هاشمی برسرمهر نیستند و درتحلیل مسایل دچارتوهم اند به خیال خود تلاش می کمنند موقعیت این شخصیت برجسته دوران امام را تضعیف کنند.گمان می کنم امثال این مصاحبه ها همانگونه که درقضیه خنده آور رد صلاحیت هاشمی درانتخابات ریاست جمهوری دیده شد درتخریب وجهه هاشمی نه تنها نتیجه ای دربرنخواهد داشت بلکه برمیزان وجاهت وی نزد مردم بیش از پیش خواهد افزود.

با اندک تاملی درباره چنیبن اظهاراتی که احتمالا باید درانتظار تکرار آن از سوی افراد دیگری بود! می توان هراس بعضی ها را ازحضور ومیزان توفیق هاشمی درانتخابات آتی خبرگان دریافت.

bato-adv
مجله خواندنی ها