دختران بازمانده از تحصیل در چند روستای سیستان و بلوچستان با کارهای دستیشان به استقبال سال نو میروند. آنها در اعتراض به جا ماندن از تحصیل، عروسک پارچهای میسازند.
روزنامه «وقایع اتفاقیه» مینویسد: «بیشتر دخترهای سیستان، قصه عروسک سیستانی یا «لعبتک» (لوبتک) رو شنیدن. یعنی وقتی بچه بودن، مادراشون براشون تعریف کردن...» قصهای شبیه به داستان سیندرلا تعریف میکند که انگار دخترک مورد ظلم نامادری بوده و بعد شاهزادهای میآید و خوشبختش میکند اما آرزوهای سما، دختر بازمانده از تحصیل روستای محروم دوستمحمد زابل، متفاوت از آرزوی نشستن روی تخت طلاست!
او و چند نفر دیگر از دختران محروم از تحصیل ساکن روستاهای دیگر اطراف زابل، میخواهند، «لعبتک» را به نمادی برای تمام دختران محروم از تحصیل این استان تبدیل کنند؛ نمادی برای جلوگیری از ازدواج زودهنگام... «با تکهپارچههای ارزانقیمت دوردوزیشده، عروسکها را میسازیم و بعد میچسبانیمش سر این مدادها. لعبتک روی این مدادها برای ما، یعنی دوست داریم درس بخوانیم. دوست داریم در روستای ما هم بهجای مدارس کپری، یک مدرسه واقعی باشد با دیوار و سقفی که هیچوقت نریزد، یعنی هیچوقت مجبور نباشیم زود ازدواج کنیم»... سما و دختران دیگر ساکن روستاهای زابل، ازجمله، هزاران کودک بازمانده از تحصیلی هستند که در استان سیستانوبلوچستان زندگی میکنند و حالا با کارهای دستی و طراحی پارچههای رنگی، در آستانه سال نو میخواهند درهای بستهشده مدرسهها را به روی خود باز کنند.
عروسکهای پارچهای، صدای بچههای محروم از تحصیل
چند ماهی میشود، گروهی از زنان سرپرست خانوار و دختران محروم از تحصیل روستاهای «میلک»، «پدگی»، «دوستمحمد» و چند روستای دیگر اطراف زابل، با جمعآوری حداقلترین امکانات، اقدام به ساخت و طراحی عروسکها، پارچههای نقاشیشده و جامهای سفالی کردهاند تا ضمن تلاش برای امرارمعاش، مردم و مسئولان را از خطر ازدواج زودهنگام دخترانی که محروم از تحصیل هستند، آگاه کنند.
سما، دختر 18 ساله اهل روستای دوستمحمد که تا کلاس دوم درس خوانده و مدتی است همراه دوستانش به کار طراحی مدادها با عروسکهای پارچهای مشغول است، میگوید، لعبتک، عروسکی است که ما دوستش داریم و بههمینخاطر تصمیم گرفتیم روی مدادها از این عروسکهای پارچهای درست کنیم و بچسبانیم تا بقیه بفهمند ما هم دوست داریم درس بخوانیم.
او میگوید: «خیلی از بچهها، امکان درسخوندن ندارن بههمینخاطر زود ازدواج میکنن. همین چندوقت پیش، یکی از دخترهای فامیلمون که میرفت مدرسه بهخاطر اینکه پدر و مادرش خرج مدرسه رو نداشتن، ترک تحصیل کرد و حالا میخواد ازدواج کنه.»... مادر سما میگوید: «اینجا هیچ تفریحی برای بچههایی که ترک تحصیل میکنند، نیست. اگر سن پایین ازدواج نکنند، سنشان که بالا برود، بعدها دیگر کسی سراغشان را نمیگیرد. اگر تحصیلات داشتند، این اتفاق نمیافتاد. حداقل آنقدر زود ازدواج نمیکردند.»
زهره صیادی، یکی از فعالان حقوق کودک، درباره فعالیتهای هنری دختران سیستانی که در جهت پرورش استعدادها و توانمندیهایشان است، میگوید: این کار درواقع، نوعی از توانمندسازی دخترانی است که از تحصیل بازماندهاند.
عروسک لوبتک برای اینها نمادی از آرزومندی است؛ این عروسکهای بومی را میچسبانند روی مدادهایی که برایشان تهیه شده و بهخاطر چرخش دور محور چوبیاش، مداد قابلیت اجرای نمایش هم دارد. این کارهای هنرمندانه توسط دختران علاقهمند به تحصیل که به دلایل مختلف از مدرسهرفتن بازماندهاند، برای جلوگیری از ازدواج زودهنگامشان و ایجاد شرایط ادامه تحصیل، انجام میشود. او در ادامه میگوید: کاری که این بچهها انجام میدهند، درواقع، صرفا یک نوع بروز استعدادهای فردی است و به دلیل علاقهای که به این عروسک دارند، این عروسک، ریشه در آیینهای بومی این منطقه دارد. با تلفیق آن با مداد بهعنوان نمادی که برخورداری از حق تحصیل را نشان میدهد، میخواهند به جامعه بفهمانند چه حقوق اجتماعیای از آنها دریغ شده است.
محرومیت از تحصیل، عامل بسیاری از ازدواجهای زودهنگام است
این فعال مدنی درباره دلایل ازدواج زودهنگام دختران این مناطق میگوید: اگر اجبارها و الزامات سنتی را کنار بگذاریم که ممکن است تأثیر زیادی بر ازدواج زودهنگام دختران این مناطق داشته باشد، باید به این مسئله اشاره کنیم که در بسیاری از مواقع هم واقعا اجبار خانوادگی برای ازدواج این بچهها در کار نیست. واقعیت این است که وقتی شرایط و امکان تحصیل برای یک دختربچه 12، 13 ساله ساکن این مناطق فراهم نباشد، هیچ تفریح و دغدغه دیگری برای گذران روزمرهگیها در این مناطق دورافتاده وجود ندارد و بههمیندلیل دختربچهها چارهای جز ازدواج ندارند.
او ادامه میدهد: در برخی روستاهای سیستانوبلوچستان، این ترس در بین مردم وجود دارد که اگر سن دختر از یک محدوده مشخصی عبور کند، دیگر نمیتواند با مردی مناسب و همسنوسال خود ازدواج کند و به ناچار باید به عقد مردانی درآید که یا در سن میانسالی قرار دارند یا پیشازاین چندبار ازدواج کردهاند. طبیعی است در چنین شرایطی، ترجیح خانواده این است که دخترشان را زودتر به عقد یک مرد جوان دربیاورند، درحالیکه در همان مناطق اگر دختری مدرک بالای تحصیلی داشته و مثلا 25 ساله باشد، باز هم میتواند موقعیت خوبی برای ازدواج داشته باشد. صیادی میگوید، محرومیت از تحصیل و عدم دسترسی به امکانات مناسب برای گذران زندگی و اوقات فراغت، اغلب این کودکان را در معرض ازدواجهای زودهنگام قرار میدهد.
این فعال مدنی ادامه میدهد: در مدتی که با این بچهها در ارتباط بودیم و متوجه شرایطشان شدیم، تلاش کردیم خانوادههایی که اصرار به ازدواج زودهنگام دخترانشان دارند را متقاعد کنیم که از این اصرارها دست بردارند و با همراهی فعالان مدنی ساکن استان برای دختران محروم از تحصیل شرایطی را فراهم کردیم که بتوانند استعدادهایشان را به معرض نمایش بگذارند و نشان دهند چقدر به تحصیل علاقهمندند. همچنین با مدارس برخی مناطق صحبت کردیم تا برای برخی دختران که نمرات بالایی داشته و وضعیت تحصیلی خوبی دارند، شرایطی را فراهم کنند تا بهخاطر شرایط نامساعد مالی مجبور به ترک تحصیل نشوند.
زنان سرپرست خانوار و ساخت جامهای سفالی
اما در کنار این مدادهای رنگارنگ، پارچههای نقاشیشده توسط دختران محروم از تحصیل و جامهای سفالی ردیفشده و منقش به طرح شهر سوخته، کار زنان سرپرست خانوار است؛ زنانی که به دلایل مختلفی، همسرانشان را از دست دادهاند و هزینههای زندگی روی شانههایشان سنگینی میکند. گاهی گذران زندگی چنان سخت میشود که مجبور میشوند قید تحصیل دخترانشان را بزنند و راضی به ازدواج زودهنگامشان شوند. فقط به این دلیل که تأمین هزینههای تحصیل هم برای آنها دشوار است. زهره صیادی میگوید، ساختن این جامهای سفالی برای زنان سرپرست خانوار ساکن این مناطق در کنار اینکه آنها را توانمندتر میکند، در صورت فراهمشدن شرایط فروش میتواند به امرارمعاش آنها هم کمک کند.
زهرا، قصه مدادها را که تعریف میکند، یاد کودکیهایی که هرگز نداشته، میافتد. «ما چه میدانستیم. بچه بودیم و فکر میکردیم زندگی همین است. همینجوری زندگی کنی و بعد 12،11 سالت که شد شوهرت بدهند. نه درسی، نه مدرکی اما نمیخواهم بچههایم زود ازدواج کنند. دلم میخواهد بروند مدرسه، درس بخوانند برای خودشان کسی بشوند. آنوقت دیگر برای ازدواجکردنشان هم خیالم راحت است.»
میگوید، «کلپورگان» را با خاک مرغوبش میشناسند؛ «در این منطقه هنوز که هنوز است، سفال را به روش هفت هزار ساله با دست میسازند اما خاک مرغوب این منطقه بهراحتی صادر میشود آن هم با قیمتهای ارزان، درحالیکه ما میتوانیم برای ساخت همین کارهای سفالی از این خاک استفاده کنیم.»
کاش کارهایمان دیده شود
برای زهرا، حضور در کنار سایر زنان روستا و کار روی سفالهای منقش به طرح شهرسوخته، هیجانانگیز است. با خودش فکر میکند با فروش اینها ممکن است بتواند دخترانش را به مدرسه بفرستد. بااینحال، میگوید هزینه روشنکردن کورهها فشار سنگینی روی ما میآورد. تولید سفالها زیاد شده اما اگر هیچ خریداری نباشد دیگر نمیدانیم چهکار کنیم. اگر سفارش کار داشته باشیم، حتما کارهای بیشتری انجام میدهیم. اگر سفارش نگیریم و نتوانیم کارمان را به دست مردم برسانیم، دلسرد میشویم ولی هنوز امیدواریم کارهایمان دیده شود.
اغلب این کارها در خانههای محل سکونت این افراد صورت میگیرد. یکی از فعالان مدنی ساکن منطقه میگوید: «هر از چندگاهی در خانه یکی از اهالی منطقه جمع میشوند و با هم کار میکنند. در این خانهها معمولا جا برای تعداد زیاد افراد نیست. جمعشدن در خانهها در فصلهای گرم سال سخت است بااینحال، زنان و دختران با همه عشق و علاقهای که به این کار دارند، دور هم جمع میشوند و در همان شرایط کار میکنند.»
این فعال مدنی میگوید، زنان اهل روستاهای سیستانوبلوچستان بسیار هنرمندند؛ از سوزندوزیهای بلوچ بگیرید تا هنرهای دیگر، اغلب ساخته دست همین زنان است اما باید یکبار بیایید و این مناطق و شرایط سخت کار این افراد را ببینید. نبود کارگاه برای توانمندسازی زنان سرپرست خانوار و دختران محروم از تحصیل، یکی از مواردی است که باوجود علاقهمندی این افراد به انجام هنرهای دستی، شرایط ادامه کار را برایشان مشکل کرده است. نام سیستانوبلوچستان همواره با محرومیت گره خورده است. ازبینرفتن زمینهای کشاورزی، رکود صنعت و گستردهبودن سایه فقر، وضعیت معیشت و زندگی مردم روستاهای این استان را هر روز بحرانیتر میکند. هنرهای دستی مردم این استان هم زیر سایه این محرومیتهای تحمیلشده ساختاری در حال فراموششدن یا در بهترین حالت انحصاریشدن به نفع سرمایهداری غیررسمی است.
دراینمیان هستند گروهی از زنان و دختران سیستانیوبلوچستانی که حاصل دسترنجشان هرگز در بوتیکهای رنگولعابدار بالاشهریهای پایتخت و بازارچههای خیریه و نمایشگاههای صنایع دستی دیده نمیشود. آنها بهتازگی یاد گرفتهاند باید کالایشان را بیواسطه و با پیامی خاص به دست مشتریان برسانند. برخورداری از حق تأمین معاش برای زنان سرپرست خانوار و امکان دستیابی به حق تحصیل برای دختران بازمانده از تحصیل، مطالبه این گروه از مردم سیستانوبلوچستان است.