دو مرد ثروتمند با گیر افتادن در تله آدمرباهای سارق، به سرنوشتهای تلخی دچار شدند. یکی از این قربانیها، پیرمردی بود که ٥ روز تمام در تله مرد آدمربا اسیر شد و در حالی که باید برای آزادی خودش ٨میلیارد تومان پول میداد، فرار کرد. اما مرد دیگر سرنوشت وحشتناکتری داشت. او اسیر دو سارق خطرناک شد و درنهایت تنها به خاطر دومیلیون تومان پول، با سیانور به قتل رسید. این آدمرباها صبح دیروز در مقابل هیأت قضایی دادگاه کیفری استان تهران قرار گرفتند و بار دیگر جزییات ماجرا را تشریح دادند.
آدمربایی ٨ میلیاردی
به گزارش شهروند، نخستین پرونده مربوط به پیرمردی ٧٠ ساله است که صبح روز ٢٦ اسفند سال ٩٤ گرفتار مردی جوان شد و ٥ روز تمام در خانه این مرد اسیر شد. این مرد زمانی که سوار بر خودرو خود در پارکینگ خانهاش در تهرانپارس بود، ناگهان مردی ناشناس سوار خودرواش شد و با تهدید اسلحه و شوکر او را به یک خانه برد. پیرمرد که شوکه شده بود، دست و پا بسته در این خانه ٥ روز اسیر ماند. مرد آدمربا درخواست ٨میلیارد تومان پول داشت که درنهایت، قربانی موفق به فرار شد. او بلافاصله با فرزندانش و پلیس تماس گرفت و همان روز مرد آدمربا نیز دستگیر شد. وی در بازجوییها با اعتراف به جرم خود، به ماموران گفت: «مشکلات مالی زیادی داشتم. برای همین دست به این آدمربایی زدم. تصور میکردم که با این آدمربایی پول زیادی گیرم میآید. ولی این پیرمرد تنها یک چک ١٣٨میلیون تومانی به من داد. دیگر نمیدانستم باید چکار کنم، تا اینکه او موفق به فرار شد.»
این مرد در ادامه ادعا کرد که مردی به نام امیر او را برای این آدمربایی اجیر کرده است؛ ولی با دستگیری امیر دوباره این ادعای خود را پس گرفت. بنابراین با اعترافات این مرد، پرونده وی برای رسیدگی به دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد. صبح دیروز جلسه رسیدگی به این پرونده در شعبه دوم دادگاه کیفری استان تهران به ریاست قاضی زالی برگزار شد.
در این جلسه نماینده دادستان کیفرخواست را خواند و برای متهم تقاضای مجازات کرد. در ادامه شاکی در جایگاه ایستاد و در حالی که با یادآوری آن ٥ روز اشک میریخت، به هیأت قضایی گفت: «من کارخانهدار بودم و وضع مالی خوبی داشتم. آن روز این مرد ناشناس ناگهان سوار خودرو ام شد و با تهدید از من خواست که بیرون از پارکینگ بروم. من هم از ترسم حرکت کردم. او که اسلحه کمری و شوکر به همراه داشت، خودش را سرگرد پلیس آگاهی معرفی کرد و گفت گزارش شده که با خودروام یک جسد جابهجا شده است. من که از شنیدن این حرف شوکه شده بودم، همراه او رفتم. این مرد در راه چشمهایم را بست و مرا با خودش به یک خانه برد. او در خانه دستم را به شوفاژ بست و مرا زندانی کرد. در ازای آزادیام ٨میلیارد تومان پول خواست. من یک چک ١٣٨ میلیونی به او دادم ولی راضی نمیشد. او از همه جزییات زندگی شخصیام باخبر بود؛ مرتب میگفت که میخواهم تو را بکشم، ادعا میکرد که سه مرد دیگر در مقابل خانه ایستادهاند و اگر حرفی بزنم یا بخواهم فرار کنم، آنها مرا میکشند. این مرد حتی تهدیدم میکرد که فرزندانم را به اینجا میآورد و در مقابل چشمانم آنها را میکشد. خیلی روزهای سختی بود. خودش هم اصلا حالت طبیعی نداشت. حتی یک بار میخواست خودش را بکشد که من با صحبتهایم مانعش شدم. مرتب میگفت که بیپول است و به پول نیاز دارد. در این مدت از من پول میگرفت و غذا میخرید. تا اینکه روز اول عید، متوجه شدم که مرد آدمربا حال طبیعی ندارد؛ برای همین فرصت را مناسب دیدم و موفق شدم از خانهاش فرار کنم و با پلیس تماس بگیرم. من مطمئنم که یک مرد به نام امیر که از قبل او را میشناسم، او را برای ربودن من اجیر کرده است. باور کنید این اتفاق تأثیر بدی در روحیهام گذاشته و باعث شده تا کارخانهام را تعطیل کنم. برای همین رضایت نمیدهم.»
پس از آن متهم که با قرار وثیقه آزاد است، در جایگاه ایستاد. وی درباره اتهامات خود به هیأت قضایی گفت: «من تمام اتهاماتم را قبول دارم. اما اسلحه و شوکر واقعی نبود. من یک سال است که واقعیت را پنهان کردهام اما حالا میخواهم حقیقت را بگویم. در واقع این امیر بود که نقشه آدمربایی را کشید ولی در میانه راه مرا تنها گذاشت. من پخشکننده مواد غذایی بودم و وضع مالی خوبی داشتم اما بهخاطر پول نزول ورشکست شدم. تا اینکه در باشگاه با امیر که مربی بود، آشنا شدم. با او رفیق صمیمی شدم و مرتب با هم درد دل میکردیم. او میدانست که من وضع مالی خیلی بدی دارم. برای همین به من کمک میکرد. تا اینکه یک روز از این پیرمرد برایم گفت. از آن روز به بعد مرتب از این پیرمرد و وضع مالی خوبش برایم میگفت. امیر گفت که خواهرش آرایشگر است و مستاجر یکی از ملکهای پیرمرد است.
او حتی روی کاغذ نقشه خانه پیرمرد را هم برایم کشید و گفت که اگر او را با خود بیاورم، پول میلیاردی گیرمان میآید. نقشه این آدمربایی را کشید و من هم طبق نقشه پیرمرد را ربودم و با خودم به خانهام آوردم. از قبل همسرم را به خانه مادرش فرستاده بودم؛ اما وقتی این پیرمرد را به خانهام بردم، هر چه با امیر تماس گرفتم، پاسخی نداد. گرفتار شده بودم و نمیدانستم با این پیرمرد چکار کنم که به فکر خودکشی افتادم اما او مانع کارم شد. به من یک چک ١٣٨میلیون تومانی داد، اما این چک برایم کافی نبود. برای همین این چک را داخل خودرواش گذاشتم. بعد از دستگیری در اداره آگاهی اعتراف کردم که امیر طراح نقشه آدمربایی بوده اما امیر گفت که اگر ادعایم را پس بگیرم، میتواند ظرف ٢٠ روز از طریق خواهرش برایم رضایت بگیرد اما پیگیری نکرد. برای همین تصمیم گرفتم واقعیت را بگویم.»
پس از صحبتهای این مرد، در پایان این جلسه هیأت قضایی وارد شور شدند تا رأی را صادر کنند.
قتل مهندس عمران در اوپتیما
جلسه محاکمه قاتلان مهندس عمران، دومین پروندهای بود که صبح دیروز در دادگاه کیفری استان تهران رسیدگی شد. این پرونده به روز ١٢ اسفندسال ٩٤ برمیگردد. آن روز مرد جوانی به پلیس مراجعه کرد و خبر از ناپدیدشدن برادر ٤٠ سالهاش داد. وي گفت: «برادرم مهیار، در خانه مجردیاش زندگی میکرد. او که مهندس معمار است، صبح دیروز از خانهاش به قصد رفتن به محل کارش خارج شد. اما دیگر خبری از او نشد؛ نه موبایل و نه تلفن خانهاش را جواب نمیداد. کمکم نگران شدم چون مطمئن بودم برادرم هرجا باشد، شب به خانه برميگردد. برای همین به خانهاش رفتم و وقتی دیدم هیچ اثری از او نیست، تصمیم گرفتم موضوع را به پلیس اطلاع دهم.»
با اعلام این شکایت موضوع در دستور کار ماموران قرار گرفت و تيمي از كارآگاهان پليس آگاهي تهران تحقيقات خود را براي پيداكردن مهندس ناپديدشده آغاز كردند. ماموران به بررسي حسابهاي بانكي مرد ناپديدشده پرداختند که مشخص شد پس از ناپديدشدن مهندس، ٢ميليون تومان ازحساب وي برداشت شده است. ادامه تحقیقات حاکی از آن بود که فردي با كارت عابربانك از يك طلافروشي درپايتخت خريد كرده است. تحقيقات بعدی نشان داد كه زن جوانی درست ٣روز پس از ناپديدشدن مهندس معمار، به این طلافروشي رفته و حدود ٢ميليون تومان طلا خريده است. در ادامه دوربین مداربسته طلافروشی بررسی شد و ماموران با به دست آوردن تصوير این زن جوان و انجام رديابيها، درنهایت توانستند او را دستگیر کنند. این زن تحت بازجویی قرار گرفت و به ماموران گفت: «كارت عابربانك را از پسر مورد علاقهام به نام اكبر گرفتم. او این کارت را به من داد تا شب عيد برای خودم خريد كنم. اصلا اطلاعي ندارم كه كارت را چگونه به دست آورده است.»
پس ازصحبتهای این زن جوان تحقیقات برای شناسایی اکبر آغاز شد و درنهایت این پسر ٣٠ساله، دستگير شد. این پسر دربازجوييهاي نخست سعی کرد منکر هرگونه اطلاعی از سرنوشت مرد ناپدیدشده شود. با وجود انکار این پسرجوان، کارآگاهان تحقیقات خود را از او ادامه دادند و از آنجایی که مدارك و شواهد همگی برعلیه این پسر بود، درنهایت پس از ساعتها بازجويي پسرجوان قفل سكوت را شكست و با اعتراف به جنايت خاموش، راز سرنوشت تلخ مهندس جوان فاش شد.
متهم دربازجوییها مدعی شد که مهندس را میشناخته و به خاطر سرقت اموالش دست به قتل او زده است. او مدعی شد که پس ازقتل جسد مقتول را داخل صندوق عقب اپتیمای او گذاشته و درخیابانی در غرب پایتخت رها کرده است.
پس از اعتراف وی خودرو و جسد قربانی که ٨روز از مرگش میگذشت، کشف شد. درحالی که بررسیها دراینباره ادامه داشت، شکایت مشابهی دراینباره پیشروی تیم تحقیق قرار گرفت. در ادامه مشخص شد که این قاتل ٣٠ساله چند روز پیش از قتل مهندس جوان، به همراه پسر دیگری راننده یک خودروی سوزوکی را شناسایی کرده و با ربودن وی قصد سرقت خودرو و اموالش را داشته اما راننده توانسته بود از دست متهم و همدستش فرار کند. همین کافی بود تا متهم بار دیگر مورد بازجویی قرار بگیرد. این بار پسرجوان به ماموران گفت که اصلا مهندس جوان را نمیشناخته است. وی گفت: «با یکی از دوستانم نقشه سرقت از راننده خودروهای مدل بالا را کشیدیم. پیش ازمقتول قصد سرقت از راننده سوزوکی را داشتیم، اما نشد. مهندس را هم درخیابان شناسایی کردیم و سوار خودرواش شدیم. در راه قرص سیانوری که از قبل تهیه کرده بودیم را به او دادیم. وقتی قرص را به او خوراندیم، مهندس را با دست و پای بسته داخل صندوق عقب گذاشتیم و خودرواش را کنار خیابان رها کردیم.»
پس از اعترافات وی، همدستش دستگیر شد و پس از تکمیل تحقیقات، پرونده به دادگاه کیفری فرستاده شد.
صبح دیروز این دو متهم درشعبه هشتم دادگاه کیفری استان تهران محاکمه شدند. دراین جلسه که به ریاست قاضی اصغرزاده برگزار شد، وکیل اولیای دم درجایگاه ویژه ایستاد و برای متهمان درخواست مجازات کرد.
پس از آن متهم ردیف اول به هیأت قضائی گفت: «من و بهزاد هر دو در یک فروشگاه کار میکردیم و وضع مالی خیلی بدی داشتیم. برای همین به فکر سرقت افتادیم. به دنبال طعمه میگشتیم که به صورت اتفاقی یک مرد جوان را سوار بر اپتیمای سفیدرنگ دیدیم و او را تعقیب کردیم. چند روزی را مقابل درخانهاش کشیک دادیم. روز حادثه وقتی او به پارکینگ خانهاش آمد و با ریموت در اتوماتیک راباز کرد، ما هم پشت سر او وارد شدیم.
من و بهزاد چاقو همراه داشتیم که سوار خودروی مقتول شدیم و با چاقو او را تهدید کردیم تا کارتهای عابربانکش را به ما بدهد. او سه کارت به ما داد و گفت که دراین کارتها ٢میلیون و٧٠٠هزار تومان است، اما برای برداشت پول لازم بود تا صبح روز بعد صبر کنیم. به همین دلیل چند کپسول را که از قبل داخل آن گرد سیانور ریخته بودم، به مهیار دادم. نمیدانم چه شد این قرصها را به او دادم. باور کنید انگیزهام کشتن مقتول نبود. میخواستم با این قرصها خودم را بکشم. او التماس میکرد که دست از سرش برداریم، اما من به او قول دادم بعد از خوردن قرصها بیهوش میشود و چند ساعت بعد به هوش میآید. او هم قرصها را خورد اما حالش بد شد. میخواستم او را به بیمارستان برسانم، اما دیدم که دیگر نفس نمیکشد. برای همین از ترس جسدش را در صندوقعقب خودرواش گذاشتیم و در ٣٥متری گلستان رها کردیم. سپس کارت عابربانک را به یک دخترجوان که از دوستانمان بود، دادیم.»
پس از آن متهم ردیف دوم نیز به قاضی گفت: «من به مقتول قرصی ندادم. میخواستم او را با اتر بیهوش کنم، ولی اکبر اصرار داشت قرصها را به او بدهیم. من فقط به مقتول آب دادم. قرصها را اکبر به او خوراند.»
درپایان این جلسه نیز، هیأت قضائی وارد شور شدند تا رأی خود را در اینباره صادر کنند.