دو اتفاق در این مدت جریان نفتیها و سیاست را دوباره به هم پیوند زده است. یکی فعالشدن آقای رستم قاسمی پس از سهسالونیم سکوت و یکی هم همراهی میرکاظمی با آقای رئيسی در روز ثبتنام. البته ایشان برای چند ساعت هم رئيس ستاد ایشان شدند که تغییر کردند. هر دوی این آقایان که وزیر نفت دولت قبل بودند، در قالب جبهه اصولگرایی فعالیت خود را شدت بخشیدند و با توجه به اینکه هیچکدام خودشان ثبتنام نکردند، فعالیتهای انتخاباتیشان در جهت پیروزی شخص دیگری است.
به گزارش شرق، آقای میرکاظمی که بدون پردهپوشی کنار آقای رئيسی در روز ثبتنام حضور پیدا کرد. فعالیت آقای قاسمی هم در جهت کاندیدای برتر جمناست که به نظر میرسد آقای رئيسی باشد. از این جهت میتوان از کاندیدای شاخص جمنا و اصولگرایان راجع به فعالیتهای این دو آقایان سؤال کرد که آیا رویه گذشته این دو وزیر سابق قرار است در دولت احتمالی آقای رئيسی هم تکرار شود؟ در این خصوص سؤالات زیر به ذهن متبادر میشود.
١. آقای میرکاظمی مبدع اجرای طرحهای ٣٥ ماه پارس جنوبی است. این طرح در خرداد ٨٩ با عنوان پرطمطراق «انقلاب نفتی» از سوي ایشان و رئيس دولت وقت، با سروصدای بسیار و حمایتهای تبلیغاتی صداوسیما برپا شد. پیرو همین انقلاب نفتی بود که پروژههای میلیارددلاری را به شرکتهای صدهزارتومانی دادند که یک هفته قبل ثبت شده بودند.
در این انقلاب، قرار بود ٣٥ ماه بعد که مصادف با پایان دولت قبل در بهار ٩٢ بود، فازهای در دست اجرای پارس جنوبی به پایان برسد. همان موقع بسیاری از کارشناسان و خبرگان نفتی و حتی اصولگرایان نفتی ابراز كردند که این موضوع بعید است ولی آقای میرکاظمی نهتنها گوش نداد که منتقدان را به بدخواهی و سیاهنمایی متهم و حتی آنها را از پستهای مدیریتی عزل کرد (نمونه مسعود سلطانپور) اما سرانجام این ادعا هم مانند بسیاری از حرفهای دیگر دولت قبل روشن شد؛ پروژهها در ٣٥ ماه که حتی در مدت دو برابر آن هم به ثمر نرسید، ولی آقای میرکاظمی ضمن اینکه خودش واقعیت اجرای پروژهها را غیرواقعی نشان داد، رئيس دولت را هم به این وادی کشانده بود و عنوان انقلاب نفتی را در دهان احمدینژاد هم گذاشت.
حالا از آقای رئيسی سؤال داریم که توصیفات و تحلیلهای آقای میرکاظمی از شرایط سیاسی و اقتصادی کشور تا چه حد در راسخشدن شما برای بهصحنهآمدن مؤثر بوده است؟ دوستانه توصیه میکنیم که در این خصوص دقت بیشتری کنید و به سرنوشت «انقلاب نفتی» که نسیم نفتی هم نبود، بیشتر دقت کنید.
٢. آقای رئيسی از توقف سوآپ در سال ٨٩ خبر دارید؟ آقای میرکاظمی به شما گزارشی داده است که چه کرد و چه موقعیت خاصی را از ایران گرفت که صادرات مجدد و ترانزیت روزانه ١٢٠ هزار بشکه نفت همسایگان از کشور دریغ شد که صدمات مالی زیادی به بار آورد. دقیق مشخص نشد ایشان بر چه پایهای این اقدام را کرد. جایی که بدنه و بینالملل شرکت نفت بهشدت با این موضوع مخالف بودند ولی میرکاظمی یکتنه آن را اجرا کرد. در واقع به دست خودمان، خودمان را در منطقه تحریم کردیم. این خودتحریمی چه معنايی دارد؟ با توجه به نزدیکی ایشان به آقای رئيسی بیم این نمیرود که دولت ایشان نیز، دولت خودتحریم است و موقعیتهای خاص اقتصادی و تجاری را که برای کشور فراهم است با دست خود ویران میکند؟ کار و کرامت که شعار دولت ایشان است، با این مدل خودتحریمیها چه نسبتی دارد؟
٣. خروج متخصصان نفتی یکی از مهمترین تأثیرات حضور آقای میرکاظمی در نفت بود. چوب این خروج و تغییرات حتی اصولگرایان نفتی مانند مسعود سلطانپور و سیفالله جشنساز را دربر گرفت. جابهجایی حدود ٢٠٠ مدیر نفتی از خدمات ایشان به نفت است. ایشان گویی برای انقلابکردن در صنعت نفت نه در اجرای پروژه که برای زیروروکردن و جایگزینی افراد از فروشگاه رفاه به پستهای مهم نفتی آمده بود. خرج متخصصان در دوره ایشان داستانی است پراشک و آه، از آقای رئيسی باید پرسید واقعا دولت شما با متخصصان قرار است همان برخوردی را بکند که میرکاظمی با نفتیها کرد؟ ایشان قدمبهقدم شما برای ثبتنام یار شاطر بود. این چه معنايی میتواند داشته باشد؟ به تأثیرات این همراهی اگر آگاه هستید که حتما باید پاسخ دهید که در دولت شما قرار است این اتفاقها در سطح کلان کشور هم صورت گیرد یا نه؟ اگر هم وقوف ندارید که...؟ به نظر مناسب نیست کسی که داعیه ریاستجمهوری دارد، نداند اطرافیانش چه سوابقی از خود به جا گذاشتند.
٤. آقای رستم قاسمی بعد از سهسالونیم سکوت و در پردهنشینی بهتازگی به میان آمده است. هم درخصوص مدت زمان اجرای پروژههای پارسجنوبی اظهارنظر میکند و هم اینکه بیان ميكند تمام افتتاحهای اخیر پارس جنوبی همت وزارت نفت ایشان و دولت سابق بوده است. این سخنان در حالی است که ایشان در زمستان ٩١ گفته بود هماکنون ٢٥٠ میلیارد دلار کار در صنعت نفت وجود دارد. مشخص نیست ایشان و آقای رئيسی به ابعاد یک صنعت ٢٥٠میلیارددلاری آگاه هستند یا نه؟ چون آقای قاسمی نشان داده است که بعدا راجع به اظهارات سابق خود طوری دیگر سخن میگوید (نقل به مضمون) که شواف کردیم که دشمن سوءاستفاده بیشتر نکند.
مانند آنچه درخصوص تحریمشدن ایران و رسیدن قیمت نفت به ٢٥٠ دلار گفته بود. این پروژههای اخیر که افتتاح شد چیزی بالغ بر ٢٠ ميلیارد دلار سرمایهگذاری در آن رفته بود,٢٥٠ میلیارد دلار یعنی ما یک ١٢ ست از این پروژهها را در دست داشته باشیم و معطل افتتاح. بررسیاش کار سادهای است. این پنج فاز تقریبا فازهای نهایی پارس جنوبی هستند و غیر از فاز ١٣ و ١١ و یکی، دو پروژه دیگر، مگاپروژهای در جریان نیست. (غیر از غرب کارون) ١٢ ست پروژه دیگر مانند اینها، یعنی ٦٠ فاز پارس جنوبی. پروژههای اخیر پنج فاز بودند.
خب مشخص است که این حرف آقای قاسمی در آن شرایط هم چیزی مانند قیمت ٢٥٠دلاری نفت بوده و خواستند به دشمنان و تحریمکنندگان نشان دهند تحریم هیچ تأثیری بر کشور نگذاشته است ولی میزان اغراق اینقدر گسترده و دور از واقع است که همان بهتر درجا باور کنیم این حرف کاملا درست است و کندوکاوی در آن نکنیم که هر ذره دقت، ناامیدی بیشتری از دلخوشکردن به سخنان این تیپ مسئولان به همراه میآورد. حال سؤال اینجاست که آقای رئيسی با مشاوره این افراد به کارزار انتخابات آمده است؟ و قرار است با این تیم که یک بار ثمرات خود را به جا گذاشته است دوباره کشور را اداره کند؟
٥. از دیگر ثمرات دوران آقای قاسمی در نفت، فروش نفت به بابک زنجانی بود که هماکنون کشور را درگیر خود كرده است و پس از گذشت چند سال هنوز پولهایی که بابت فروش میعانات نفتی و نفت ایشان به نفت بدهکار است، به خزانه کشور بازنگردانده است. آقای رئيسی به دليل معاونت ریاست قوه قضائیه در این خصوص بهتر از هر کس میداند که چندوچون این ماجرا چه بوده است. آقای قاسمی سهسالونیم در این مورد هیچ نگفت. چند نفر از مدیران ایشان به محکمه رفتند و مدتی گرفتار بودند اما ایشان در این خصوص مسئولیتپذیری از خود نشان نداد، در صورتی که ایشان به عنوان وزیر نفت مسئول اتفاقات رخداده در وزارت تحت امر خویش بود. فروش نفت هم مسئلهای ساده نبود که ایشان درجریان آن قرار نداشته باشد.
این هم از آثار دوران سخت تحریم است و راهکار فاقد پشتوانهای بود که مدیران سابق در این خصوص اندیشیدند، اما چرا بعد از آن مسئولیت رفتار خویش را به گردن نمیگیرند. جالب است که آقای قاسمی میگوید مسئله بابک زنجانی ریسک بود. یعنی ایشان بار ریسک این موضوع را برداشته است این در حالی است که قوه قضائيه که آقای رئيسی معاونت آن را تا یک سال پیش عهدهدار بود نظر دیگری دارد و زنجانی را محکوم به اعدام کرده است. شکاف بین این دو نظر در جمنا و اصولگرایان از چه روست؟ آقای رئيسی به عنوان شاخص و کاندیدای مطرح این جریان به تبعات این دوگانگی اشراف دارد؟ در واقع ایشان به تبعات بهکارگیری تیم نفتی احمدینژاد آگاه است؟ مدیرانی که در وقت تنگی شعارهای شیرین میدهند و به وقت نتیجه همان سختیها را بهانه میکنند و اتفاقا دستاوردهای دولت بعدی را از آن خود میدانند.
افکار عمومی مسئلهاش با این دوگانگیها روشن است. چنانچه آقای میرکاظمی در انتخابات مجلس اقبالی نیافت، آقای قاسمی هم خود را در معرض رأی مردم قرار دهد موضوع روشنتر میشود، اما آقای رئيسی به تبعات این نوع چینش و مدیریت آگاهی دارد؟ فعالشدن این دو چهره نفتی دولت سابق و نزدیکی به آقای رئيسی این سؤالات و ابهامات را برای ایشان رقم میزند.