رضا منصوری در شرق نوشت:
تصویب «قانون مقابله با اقدامات بیثباتکننده ایران» در سنای ایالات متحده آمریکا، سخنرانی سفیر اسرائیل در آمریکا در حضور جمعی از نمایندگان جمهوریخواه کنگره آمریکا و تأکید او بر اینکه برجام، ایران را در شرایط آمادگی برای ساخت بمب قرار داده است و اگر آمریکا مداخله نکند، ما مداخله میکنیم و همزمان خبر شهیدشدن سیدمصطفی صادقی، دانشآموخته مدیریت فناوری بر اثر بمباران نیروهای مقاومت در سوریه از سوي آمریکا، از اخبار مهم روزهای اخیر است.
میدانم که به تعداد مراکز قدرت در ایران و جهان، این اخبار هم تفسیر میشود. اما من به یاد تفسیر واژه قرآنی «ناس» به وسيله آقای علمالهدی در مشهد و نیز رقص شمشیر خانواده سعودی با حضور آقای ترامپ در هفتههای پیش افتادم که ارتباط تنگاتنگی میان این چند موضوع میبینم.
هیچ ایرانیاي از اینکه کشورش در فشارهای سیاسی، اقتصادی و نظامی قرار گیرد، خوشحال نمیشود و هیچ ایرانیاي هم اجازه مداخله بیگانه را در کشورش نمیدهد. تعجب من از این است که چرا نخبگان ما اجازه مداخله تخریبکننده توان مقاومت کشور را به مفسرانی میدهند که حرفهای مخرب میزنند؟سعودیها بیش از صد سال پیش، به منظور نابودی نمادهای شیعه، یک بار به نجف اشرف حمله کردند که با مقاومت مردم مواجه و مجبور به فرار شدند.
رقص شمشیر آنها هم چیز جدیدی نیست. اینکه نسلی جوان و کمتجربهتر در امور بینالملل با تکیه بر ثروت خانوادگی، جاهطلبیهایی هم داشته باشد، چیز جدیدی نیست. همانطور هم روابط همسایگی چندهزارساله ما با عربستان و یمن شناخته شده است و ارزشمند. به همین ترتیب هم، همانگونه که در کتاب «ایران ١٥/٢١» نوشتهام، آمریکا امپراتوری نوباوهای است که هنوز خیلی چیزها را باید یاد بگیرد و این در طبیعت نوباوگی است که ما هم آن را درک میکنیم. آنچه برای من نگرانکننده است، این است که چرا یک تفسیر سیاسی از کلمه قرآنی ناس و تفسیر از نتایج انتخابات، در یک کلاس درس حوزوی مطرح میشود و اهل حوزه سکوت میکنند؟
منِ دانشگر در مقامی نیستم که بتوانم در تفسیر حوزوی مداخله کنم، اما این درک علمی را دارم که اهل حوزه برای حفظ اعتبار علمی خود لازم است موضع بگیرند تا من هم بدانم این تفسیر سندیت دارد، یا نه؟ سکوت حوزه در این زمینه دو معنی دارد: یکی اینکه این تعبیر را میپذیرد؛ دوم اینکه نمیتوان انتظار موضعگیری از حوزه داشت. اين در حالي است كه حوزه درباره سند ٢٠٣٠ موضع گرفت. خاطرم هست در سال گذشته کارگروهی تشکیل شده بود برای بررسی یا اجرای این سند. از من هم دعوت شده بود برای شرکت. سندهای یونسکو را میشناسم و میدانم بعضی از آنها تا چه حد اداری، کممحتوا و بیاهمیت هستند. این سند را ورق زدم و به این نتیجه رسیدم که شرکت در آن کارگروه اتلاف وقت است. حالا یکباره میبینم این سند چه اهمیت سیاسیاي پیدا کرده است.
چه میشد اگر این سند را ما کلا فراموش میکردیم، مانند بسیاری از کشورهای دیگر جهان؟ هیچ اتفاقی نمیافتاد. هر کس وضعیت آموزش را در ایران میشناسد، میداند که چقدر این وضع اسفناک است و میداند چه مشکلات مفهومی بر نظام آموزشی ما چنگ انداخته و ما از چه بدیهیات آموزشیاي غفلت کردهایم. آموزش در ایران گرفتار نابسامانیهای بسیار ابتدایی است که نظام دولتی نتوانسته یا نخواسته آن را مرتفع کند و با چسبیدن به این سند یا کنارگذاشتن آن هم مشکلی از آموزش و پرورش ما حل نمیشود.
کافی است آن را فراموش کنیم. اما تفسیر ناس به ویژه تفسیر سیاسی آن در زندگی روزمره ما مؤثر است. چرا حوزه پاسخ نمیدهد؟ این وظیفه دانشگران نیست كه به تفسیر قرآنی بپردازند؟ این بیپاسخی راه را باز میکند برای افرادي كه هر زمان به دلخواه قرآن را تفسیر کنند. دانشگاه سهم خود را در حفظ کشور در حد توان انجام میدهد. کافی است به رشد توان دفاعی کشور پس از انقلاب نگاه کنیم. علم و فناوری نوین را دانشگاهها در حد توان به بخشهای اقتصادی، خدماتی و دفاعی کشور منتقل کردهاند. گمان نمیکنم حوزه بخواهد در این امر شکی ایجاد کند.
نقش اصلی دانشگاه مدرن در جهان و ایران، پاسخدادن به سؤالهای جامعه در زمینه دانشی است که بد یا خوب انجام میدهد. حوزه هم نقش هدایت جامعه در امور معنوی را بر عهده دارد. نه دانش را میشود به زور به مردم تزریق کرد و نه معنویت را. این را هر دو نهاد میدانند و وظیفه همه ما کمک به امنيت و آرامش جامعه است. همانطور که وظیفه دانشگاه کمک به امنیت و نیروهای امنیتی و توان دفاعی کشور است و همانطور که دانشگاهیان به نقش خود در افزایش توان دفاعی و امنیتی کشور آگاهاند و ترهای برای تحریمهای دفاعی ما خرد نمیکنند، انتظار میرود حوزه به اهمیت نقش خود، آگاه باشد و نگذارد تفسیرهای سیاسی از اين نوع به آمادگی دفاعی ناشی از اتحاد ملی خدشه وارد کند.
آگاهسازی در اینگونه مراتب، بسیار تأثیرگذار در اسلامیت ماست. پروردگارا در این روزها و شبهای پاياني ماه رمضان، سیاست سیاستمداران ما را بسته به خرد و خرد خردمندان ما را رها از سیاست بگردان!