bato-adv
کد خبر: ۳۲۳۳۳۰

سرنوشت اصلاح‌طلبی با سرنوشت تهران گره‌ خورده‌است؟

محمدحسین درودیان، متولد ١٣٤٤ است و هفتم اسفند سال ١٣٧٧ و در اولین دوره انتخابات شوراهای اسلامی شهر و روستا با ٣٣ سال به‌عنوان جوان‌ترین عضو به شورای شهر پایتخت راه پیدا کرد و یکی از نمایندگان مردم شد. آن انتخابات اولین تجربه انتخاب نمایندگانی برای مدیریت شهری در سراسر کشور بود که به غیر از درودیان تعداد دیگری از اعضای آن شورا در تهران چهره‌های سیاسی شناخته‌شده‌ای مانند سعید حجاریان، عبدالله نوری، ابراهیم اصغرزاده، محمد عطریانفر، جمیله کدیور و... بودند.

تاریخ انتشار: ۰۹:۳۲ - ۰۱ مرداد ۱۳۹۶
محمدحسین درودیان، متولد ١٣٤٤ است و هفتم اسفند سال ١٣٧٧ و در اولین دوره انتخابات شوراهای اسلامی شهر و روستا با ٣٣ سال به‌عنوان جوان‌ترین عضو به شورای شهر پایتخت راه پیدا کرد و یکی از نمایندگان مردم شد. آن انتخابات اولین تجربه انتخاب نمایندگانی برای مدیریت شهری در سراسر کشور بود که به غیر از درودیان تعداد دیگری از اعضای آن شورا در تهران چهره‌های سیاسی شناخته‌شده‌ای مانند سعید حجاریان، عبدالله نوری، ابراهیم اصغرزاده، محمد عطریانفر، جمیله کدیور و... بودند.
 
به گزارش شرق، اگرچه شورای دوره اول را بیشتر از هر چیز به حاشیه‌های سیاسی و خبری و جنجال‌های پر‌تعداد داخلی‌اش می‌شناسند؛ اما اولین‌بودن خروجی و نتایج دیگری هم برای محک‌زدن ساختار شهری و مدیریت شهری داشت. بر‌‌اساس‌این به سراغ درودیان رفته‌ایم تا در این روزها که نمایندگان دوره پنجم شوراها در حال آماده‌سازی خود برای آغاز رسمی کارشان هستند، تحلیل و دیدگاه او را درباره وضعیت شهر، مدیریت آن و چشم‌انداز پیش‌رو بپرسیم.

‌آقای درودیان، شما در اولین دوره شوراهای اسلامی شهر و روستا، به‌عنوان نماینده مردم تهران انتخاب شدید و در کنار مجموعه‌ای از بزرگان اصلاحات مثل آقایان نوری، حجاریان، اصغرزاده، عطریانفر و... نخستین شورای اسلامی شهر تهران را تشکیل دادید. صرف‌نظر از اینکه تجربه آن شورا چگونه رقم‌ ‌خورد و به چه سرنوشتی دچار شد، شرایط امروز را چقدر متفاوت از آن دوره ارزیابی می‌کنید؟ به عبارت بهتر، شهری که شما در سال ٧٨ با آن مواجه بودید، چقدر با شهری که شورای پنجم تحویل خواهد گرفت، قابل مقایسه است؟
در پاسخ به سؤال شما اول باید به یک نکته کلی اشاره کنم: شرایط کلی تهران امروز به مراتب پیچیده‌تر از گذشته است. چگالی این پیچیدگی به حدی بالا رفته که امروز ارائه یک تصویر واحد از کلان‌شهر تهران به‌غایت بغرنج است. از زمان مسئولیت آقای احمدی‌نژاد بر شهرداری تهران تا امروز، مدیریت حاکم بر شهر تهران از یک رویه واحد تبعیت کرده است.
 
رویه‌ای که در ١٤ سال شرایط تهران را اجمالا به وضعیتی فوق‌العاده بحرانی سوق داده است.
می‌توان این طور بیان کرد که عمر و عمق مسائل شهری لاینحل مانده در این سال‌ها آن‌قدر زیاد شده که هریک ذی‌ابعاد شده‌اند؛ بنابراین حل مسئله در مدیریت شهری تهران به چیزی فراتر از یک نگاه خطی و راه‌حل‌های رایج حل مسئله محتاج است.
 
این درهم‌تنیدگی وضعیت را به سمتی سوق داده که امروز پیچیدگی مسائل شهری به مراتب بیش از امکاناتی است که برای حل مسئله در اختیار ماست. شورای اول در شرایطی استقرار یافت که شهرداری در دوره مسئولیت آقای کرباسچی از عملکرد مقبولی برخوردار بود و سطح درخور‌توجهی از همراهی افکار عمومی را با خود داشت.
 
هرچند جوهر گفتمان حاکم بر مدیریت شهری تهران تفاوتی نکرده؛ اما در آن دوره عقلانیتی بر آن حاکم بود که به تدریج در این سال‌ها به فراموشی سپرده شد. نتیجه عملکرد این شهرداری نه‌تنها از منظر متخصصان شهری پذیرفتنی نیست؛ بلکه مردم هم در زیست روزمره خود به این ناکارآمدی واقف‌اند و شهرداری از مشروعیت لازم در افکار عمومی برخوردار نیست.

‌گفتید که با وجود یک پارادایم مدیریتی واحد در این دو برهه زمانی، تفاوت فاحشی در شهرداری وجود دارد. ممکن است تشریح کنید منظورتان از این تفاوت چیست؟
نه‌فقط در شهرداری، این تفاوت در کلیت فضای شهری تهران چشمگیر است. یکی از مهم‌ترین این تفاوت‌ها تفاوتی است که در ترکیب و تعادل موجود میان متغیرهای اصلی فضای شهری به وجود آمده‌ است. اگر سه متغیر اصلی مردم، بوروکراسی و سرمایه را در نظر بگیریم، باید ببینیم در هر دوره تعادل موجود به چه شکلی بوده‌ است.
 
در دوره آقای کرباسچی تعادلی نسبی میان این سه متغیر بود که با مسامحه بوروکراسی نقش متعادل‌کننده آنها را برعهده داشت؛ اما امروزه شما می‌بینید که ذی‌نفعان اصلی مدیریت شهری فعلی چه کسانی هستند. در سال‌های اخیر کسانی در توسعه شهری و اداره شهر تهران پا گرفته و به‌تدریج به ذی‌نفعان اصلی پروژه‌های شهری تبدیل شده‌اند که به پشتوانه عظیمی از سرمایه، رسانه، ارتباطات و قدرت نفوذ در شهرداری و سایر لایه‌های حکومت مستظهرند. شکل‌گیری، سهم‌خواهی و زیاده‌خواهی مداوم این نیرو، ائتلافی قدرتمند از سرمایه و بوروکراسی را به وجود آورده که بالانس میان متغیرها را به کلی تغییر داده‌ است.
 
این قدرت‌گیری روزافزون، با شیبی تند سهم مردم را به‌عنوان ذی‌نفعان و صاحبان اصلی شهر در همه سطوح به حداقل ممکن رسانده ‌است؛ یعنی مردم نه‌تنها از مشارکت و نظارت در اداره شهر عقب رانده شده‌اند؛ بلکه سهم آنها از تمتع از محیط و مناسبات شهری هم به شدت افت کرده است. در شورای اول ما با چنین سطح پیچیده‌ای از بوروکراسی رانتی ریشه‌دوانده در شهرداری مواجه نبودیم؛ اما امروز شورا برای انجام هر اقدامی در راستای حل بحران‌های فراگیر شهری ناگزیر است که این ائتلاف را به حاشیه رانده و تعادل را در این متغیرها برقرار کند.

به نظرتان راه برون‌رفت از این وضعیت چیست؟
قطعا کنترل این ائتلاف سرمایه و بوروکراسی به نفع مردم و متخصصان و نخبگان شهری، مقاومت‌ها و مخالفت‌های سیاسی و اقتصادی شدیدی را به دنبال خواهد داشت. منافع سرسام‌آور اقتصادی حاصل از این ائتلاف به راحتی برای آن دسته از کسانی که خود را ١٤ سال ذی‌نفع کلان تهران دیده‌اند، قابل چشم‌پوشی نیست. اما شورا باید با تکیه بر بدنه اجتماعی قدرتمندی که خواستار این تغییر است، در این مسیر ثابت‌قدم باشد و با این سرمایه اجتماعی کلان و مسکوت‌مانده، تهران را از این وضعیت به سلامت عبور دهد.
 
باز باید برگردم به همان حرف اول: وضعیت تهران به غایت پیچیده و بحرانی است. مسائل شهر تهران باوجود عمر زیادشان حل‌نشده باقی مانده‌اند، بلکه شاخ و برگشان اضافه شده و درهم تنیده شده‌اند. کافی است بدانید تاکنون ٩ برنامه برای مدیریت شهر تهران تدوین شده، متخصصان شهری، استادان دانشگاه و نخبگان و به‌خصوص شورای شهر و شهرداری سال‌هاست راجع به این مسائل و راه‌حل‌های آنها با جدیت گفت‌وگو کرده‌اند.
 
این یعنی در ادبیات شهری ما فقر محتوایی نداریم. اما باید یک گام عقب‌تر رفت، ایستاد و با شهامت با این واقعیت مواجه شد که چرا هیچ‌یک از این برنامه‌ها در مقام عمل موفق نبوده و قادر به حل مسئله نشده‌است و مسائل همچنان باقی است؟ چرا الان بسیاری از متخصصان شهری از امتناع رویکردهای برنامه‌ای نسبت به مسائل تهران حرف می‌زنند. مادامی که نتوانیم پارادایم و زاویه دید مدیریت شهری را بازتعریف کنیم، همه برنامه‌ها محکوم به شکست خواهند بود.

اجازه بدهید به سؤال برگردیم، به‌عنوان کسی که سابقه عضویت در شورای شهری دارید، چه راهی برای خروج از این بن‌بست پیشنهاد می‌کنید؟
در دو کلمه تجمیع امکانات؛ باید مسئله را در سطح کلان آن در نظر گرفت و فقط این نگاه است که می‌تواند پروسه خروج از بحران را تنظیم کند. گام نخست این است که باید بر امکانات حل مسئله تمرکز کرد و با هم‌افزایی این امکانات را گسترش داد. نباید اختلاف و پراکندگی عاملی بشود که برخی از این امکانات را از دایره بهره‌برداری خارج کند و غیرقابل استفاده بشوند، بلکه باید سازوکارهایی اتخاذ کرد که تمام عواملی که می‌توانند در حل این بحران‌ها نقشی داشته باشند، وارد عرصه شده و از تمام توان و ظرفیت جامعه استفاده شود.
 
این دقیقا نقطه چالش است و اگر نتوان به هر دلیل در آن خلاقانه عمل کرد، لاجرم موفق از این میدان بیرون نخواهیم آمد. باید شرایط به نحوی فراهم شود که سازماندهی نیروها به سبکی باشد که به جای تقسیم نیرو، تجمیع نیروها اتفاق بیفتد. چارچوب ایده‌آل من از این چشم‌انداز این است که باید از نخبگان، انجمن‌ها و مؤسسات مردم‌نهاد، متخصصان حوزه شهری، سازمان‌ها و ارگان‌های مسئول و عموم مردم در جهت غلبه بر این بحران‌ها استمداد کرد و شهرداری سازمان‌دهنده این همکاری‌ها باشد. وقتی از استمداد سخن می‌گویم لاجرم به این معناست که باور دارم بدون این هم‌افزایی و تجمیع نیرو، بحران‌های شهری نه‌تنها به رشدشان ادامه خواهند داد، بلکه همه چیز را در خود خواهند بلعید.

‌در طول گفت‌وگو بارها بر وضعیت بحرانی تهران تأکید کردید. منظورتان از این بحران‌ها چیست؟
وقتی از بحران حرف می‌زنیم، یعنی شرایط به حدی رسیده که همه شهروندان در حدی به وجود مشکل در آن بخش‌ها وقوف دارند. یعنی وضعیت وخیم‌تر از آن است که فقط برای متخصصان شهری قابل وقوف باشد. هر شهروند تهرانی به فراخور سطح درگیری‌‌اش با مسائل شهر، درکی بلاواسطه از این بحران‌ها دارد؛ مثل ترافیک یا آلودگی یا فقر شهری یا فساد اداری. من در حوزه دانش و تجارب خودم می‌توانم در حوزه مالی این بحران را توضیح بدهم. بگذارید برگردیم به همان ائتلاف سرمایه و بوروکراسی که تهران را با شهرفروشی به آستانه ورشکستگی کشانده است.
 
مثلا به گزارش تفریغ بودجه سال ٩٥ نگاه کنید. در بودجه مصوب شهرداری پیش‌بینی شده بود که ٧٤ درصد از هزینه ١٧هزارو ٨٨٠ میلیارد تومانی شهرداری از طریق درآمدهای ناپایدار (یعنی شهرفروشی) و واگذاری دارایی‌های سرمایه‌ای و مالی تأمین شود. خود شهرداری در گزارش تفریغ بودجه، گزارش می‌دهد که سهم این درآمدهای وصول شده ٧٦ درصد از کل درآمد شهری بوده ‌است.
 
اوضاع وقتی اسفناک‌تر می‌شود که بدانید از این مقدار طبق بودجه مصوب، باید هفت درصد از طریق واگذاری دارایی‌های مالی انجام می‌شده اما در عمل ٢٥ درصد از این طریق محقق شده است و سهم دارایی‌های سرمایه‌ای از بودجه نهایی ١٠ درصد کم شده و به ٤٠ درصد رسیده ‌است.
 
ریز این تغییرات را که پی بگیرید، می‌بینید به دلیل رکود بخش مسکن و کاهش ساخت‌وساز در تهران، درآمد حاصل از فروش تراکم ٢٠ درصد و درآمد حاصل از عوارض تغییر کاربری ٣٠ درصد کاهش یافته، اما فروش اموال شهرداری ٧٠ درصد افزایش داشته‌ است. خب این فاجعه‌بار است. یعنی شهرفروشی و تأمین مالی به شیوه‌های ناپایدار با بن‌بست مواجه شده و شهرداری برای جبران آن ناگزیر از فروش اموال و واگذاری دارایی‌های مالی شده ‌است.
 
از طرف دیگر طبق همین گزارش تفریغ بودجه، درآمدهای پایدار وصولی به‌وسیله شهرداری هم دچار کاهش ٥٦ درصدی شده است. یعنی حتی تأمین منابع پایدار در شهر تهران هم مبتنی بر ساخت‌وساز است و بحران رکود مسکن هم‌زمان درآمد پایدار شهرداری را هم به‌شدت کاهش داده است. بدهی‌های شهرداری به بانک‌ها و پیمانکاران از مرز ١٣‌ هزار‌ میلیارد تومان گذشته و ادامه این روند یعنی ورشکستگی قطعی شهرداری تهران.

چه سازوکاری برای اجتناب از کابوس این ورشکستگی وجود دارد؟
در دو سطح می‌شود به این سؤال جواب داد. اول نگاه کلان در سطح سیاست‌گذاری عمومی در شهر و دوم در سطح تخصصی که هرکس باید در حوزه تخصص و تجارب خودش راهکارش را ارائه دهد. در سطح سیاست‌گذاری همان‌طور که در بحث گفتم، باید نگاه و خواست و هدف این باشد که هرچه ممکن است به امکانات حل مسئله بیفزاییم. مثلا به همین مسئله انتخاب شهردار نگاه کنید: جریان اصلاحات، شورا و بدنه اصلاح‌طلبی باید در پی خلق بیشترین امکانات برای حل مسئله باشند. اینکه آقای حجتی شهردار شود یا آقای مرعشی، آقای نجفی یا آقای ستاری‌فر، همه باید به‌عنوان امکانات حل مسائل شهر تهران دیده شوند.
 
نباید اجازه داد فضا به سمتی برود که انتخاب یکی از این بزرگان به‌عنوان شهردار به‌منزله حذف یا خنثی‌سازی نیروهای حامی، حزب یا جریان همسو با آنها در شهردای تهران باشد. اصلاحات در تهران – که اعضای شورا همه با این شعار از مردم رأی‌اعتماد گرفته‌اند- نیازمند یک اجماع جدی و مسئولانه برای خلق و بهره‌گیری از امکانات جدید است.

اگرچه فراکسیون‌سازی در شورا اجتناب‌ناپذیر است، اما باید به‌جد تلاش کرد تا فراکسیون‌ها هم‌افزایی کنند. در سطح دوم، نوبت رویکردهای تخصصی به مسائل شهری است. به‌زعم من در سه بُعد حقوقی، مالی و نظارتی باید تحولی اساسی در ساختار شهرداری اتفاق بیفتد؛ از تدوین و تدبیر سازوکارها و متون قانونی جدید و روزآمد تا ارائه یک چارچوب نظارتی پویا و فعال که مردم را ناظر بر شورا و شهرداری قرار بدهد.
 
در بُعد مالی می‌توان سناریوهایی برای افزایش منابع پایدار درآمدی و کاهش هزینه‌های غیرضروری تدوین کرد. باید در شیوه تأمین منابع مالی تغییرات گسترده ساختاری، هم درون شهرداری و هم در روابط آن با سایر نهادها و ذی‌نفعان حکومتی اتفاق بیفتد. در ساختار مالی فعلی شهرداری، عوارض بهره‌برداری (پسماند و نوسازی) کمتر از دو درصد منابع درآمدی شهرداری را می‌سازند. این عوارض باید به عمده‌ترین منبع تأمین مالی شهر تبدیل شوند. در گام اول می‌شود برای برخی زیرساخت‌های شهری عوارض تعریف کرد و این سهم را افزایش داد.

مسئله دیگر روابط دولت و شهرداری است. ببینید کمک‌های دولتی و مالیات خدمات فراشهری سهمی تقریبا ٢٠ درصدی در بودجه شهرداری دارند. نباید از نظر دور داشت که برخی خدمات شهرداری؛ مثل توسعه حمل‌ونقل عمومی و آموزش‌های شهری اثرات رفاهی ملی و فراشهری دارند و در بسیاری از کلان‌شهرهای دنیا دقیقا به همین‌دلیل بخش قابل‌توجهی از بودجه شهرداری‌ها از سوی دولت تأمین می‌شود؛ مثلا توکیو یا تورنتو و مادرید را در نظر بگیرید؛ در این کلان‌شهرها عملا با توجه به گستردگی خدمات عمومی شهری، انجام آنها بدون کمک دولت امکان‌ناپذیر است.
 
کمک دولت به بودجه شهرداری با افزایش ١٠ درصدی می‌تواند به ٣٠ درصد بودجه تبدیل شود. به این سیاق و با استفاده از روش‌های مشابه دیگر می‌توان در مدت یک سال از اتکای شهرداری به درآمدهای ناشی از شهرفروشی و روش‌های پرریسکی مثل واگذاری سرمایه‌های مالی ٢٠ تا ٢٥ درصد کم کرد.

با توجه به تجربه‌ شورای اول، مهم‌ترین تهدید پیش‌روی شورای فعلی به نظر شما چیست؟
ببینید اعتمادی که مردم در تهران و کلان‌شهرها به جریان اصلاح‌طلبی کردند بی‌هزینه نخواهد بود. مسئولیت این اعتماد کامل و این رأی قاطع بار بسیار سنگینی است که اگر از آن به دقت حراست نشود کلیت جریان اصلاح‌طلبی را با تهدید جدی مواجه خواهد کرد. منتخبان شورا باید بدانند که الان سرنوشت اصلاح‌طلبی با سرنوشت تهران گره‌ خورده ‌است.
 
اندک قصور یا تقصیری در عمل به آنچه در ایام انتخابات گفته شد، میدان‌دادن به اختلافات و اتخاذ رویکردهای حذفی و منازعه‌جویانه، سرآغاز یک دومینوی شکست خواهد بود. نه‌تنها شورا که همه متولیان و معتقدان به گفتمان اصلاح‌طلبی باید نسبت به این موضوع هوشیار باشند. اگر همه توان و نیروی بالقوه در شهرداری تهران در اصلاحات بنیادین و مدیریت شهری و امور شهری بسیج نشود، به سراشیبی‌ای درغلتیده‌ایم که همه‌چیز را با خود خواهد برد.
برچسب ها: اصلاح طلبی تهران
bato-adv
مجله خواندنی ها
bato-adv
bato-adv
bato-adv
bato-adv