فرارو- ما در یک ماه گذشته شاهد رفتارهایی از فعالان سیاسی اصولگرا بودیم که به نظر عجیب و بیسابقه میرسید. همین چند روز پیش حامد طالبی، فعال سیاسی اصولگرا و روزنامه نگار این جریان سیاسی از مینو خالقی به خاطر انتشار عکسهای منتسب به او در کانال تلگرامی خود عذرخواهی کرد و حلالیت خواست. یا مثلا سعید زیباکلام از فعالان سیاسی که شهرتش به دلواپسی است در منزل رضا شهابی، فعال کارگری برای دلجویی با خانواده او حاضر شد. مضاف بر این، در حالی که تصور میشد عکس تکاندهنده و بعد از عمل جراحی علیرضا رجایی، فعال ملی مذهبی صرفا با واکنش جریان اصلاحطلب روبهرو میشود بعضی جوانان اصولگرا در شبکههای مجازی همپای رقبای سیاسی خود دست به قلم شدند و از رفتارهای با وی انتقاد کردند. همه اینها در کنار هم این پیشفرض را در ذهن ایجاد میکند که جریان اصولگرا از گذشته آموخته است و بدنه این جریان قصد آشتی با جامعه مدنی را دارد. با این پیشفرض احتمالا مسیر فعالیت سیاسی اصولگرایان در آینده دستخوش تغییرات بیشتری خواهد شد و رنگ و بوی تازهای میگیرد. یک فعال سیاسی اصولگرا تغییر و تحول در این جریان سیاسی را قبول ندارد و میگوید سابقه رفتارهای مدنی در جریان اصولگرا وجود داشته است با این حال اضافه می کند که اگر این رفتارها موضوع جدیدی است اصلاحطلبان آن را برنامه انتخاباتی تلقی نکنند. در مقابل یک فعال سیاسی اصلاحطلب میگوید ما چنین رفتاری را تاکتیک انتخاباتی نمیدانیم و از چنین تغییراتی استقبال میکنیم.
ایمانی: سابقه رفتارهای مدنی در جریان اصولگرا وجود دارد
ناصر ایمانی، روزنامه نگار اصولگرا با اشاره به خبرهایی که در بالا به آن اشاره شد به فرارو میگوید: حداقل در پنج شش سال گذشته امثال این اعتراضات و عذرخواهیها وجود داشته است. در مقابل اما چنین مسائلی در جریان اصلاحطلب با آن تابلوی زیبا و آزادانهخواهانهاش دیده نمیشود. در نهادهای وابسته به جریان اصلاحطلب عذرخواهی کردن یا انتقاد از نهادهای وابسته به آنها مثل شورای شهر تهران، فراکسیون امید مجلس و یا دولت آقای روحانی نمیبینید.
ناصر ایمانی در پاسخ به اینکه دولت روحانی فعلا تنها دولتی بوده است که بارها به خاطر مسائل مختلف از مردم عذرخواهی کرده میگوید: من دولت را نمیگویم بلکه اصلاحطلبان حامی دولت مسئولیت افرادی که در نهادهای مختلف هستند را نمیپذیرند.
این فعال سیاسی با اشاره به عذرخواهی احمد توکلی از حسین موسویان ادامه میدهد: اصولگرایان در انتقاد از نهادهایی مثل قوه قضاییه خیلی جلوتر از اصلاحطلبان حرکت کرده اند. در مجلس نهم نمایندگان اصولگرا به قوه قضاییه انتقاد جدی داشتند که چرا با محمدرضا رحیمی معاون اول رئیس جمهور برخورد نمیشود. اصولگرایان در چند سال گذشته درباره تجمعات و رفتارهای افراد خودسر مثل حمله به علی مطهری در شیراز هم از خود واکنش نشان داده اند. در موضوع ممانعت شورای نگهبان از ورود سپنتا نیکنام به شورای شهر یزد آقایان ضرغامی و توکلی به تصمیم این شورا اعتراض کردند. بنابراین ما این گونه موضع گیریها را در جریان اصولگرا داریم که البته قانع کننده نیستند و باید در زمینههای دیگری اعتراض شود.
این روزنامه نگار اصولگرا میگوید: حتی اگر کسی بگوید موضعگیریهایی مثل عذرخواهی یا اعتراض به بعضی نهادها سابقه ندارد باید از این موضوعات استقبال کند چرا که در آن صورت هم این اتفاقات نشانه تحول مثبت در جریان اصولگراست. بنابراین دیگران باید به خاطر این تحول جریان اصولگرا را تشویق کند نه اینکه بگویند اصولگرایان نقشهای در سر دارند.
ناصر ایمانی با اشاره به اتفاقاتی مثل عذرخواهی حامد طالبی از مینو خالقی، دلجویی سعید زیباکلام از خانواده رضا شهابی و ... میگوید: این اتفاقات در سطحی نیستند که بتوان آن را تحول جریان اصولگرا خواند. اینگونه هم نیست که فکر کنیم اصلاحطلبان رویکرد جامعه مدنی دارند و اصولگرایان نه.
از تغییرات اصولگرایان استقبال می کنیم
عبدالله ناصری فعال سیاسی اصلاح طلب اما برخلاف ناصر ایمانی این نگاه را ندارد که اصلاحطلبان به تغییرات و رفتار جدید در جریان اصولگرا به چشم یک برنامه انتخابات نگاه می کنند. او به فرارو می گوید: من یک نقطه عطف برای جمهوری اسلامی می شناسم که هم در جامعه مدنی و هم در حاکمیت تحول ایجاد کرده است. این نقطه عطف، حوادث بعد از انتخابات سال 88 است که اگرچه برای نظام و دستگاه ها پرهزینه بود اما آگاهی جامعه را بالا برد و بعضی واقعیت ها را روشن کرد. این حادثه به گونه ای بود که بعضی از اصولگرایان که بیشتر در گذشته خود تدبر کردند را با تغییر ماهیت و تغییر گفتمان رو به رو کرد.
به اعتقاد این تحلیلگر مسائل سیاسی در جامعه مدنی آگاهی افزایش پیدا کرد و در سطح حاکمیت هم آن نگاه متصلبانهای که در بخش هایی از حاکمیت وجود داشت، تغییر کرد.
ناصری، علی لاریجانی را نمونه ای از تغییرات جبهه اصولگرا می داند و می گوید: این چهره پرنفوذ اصولگرا بعد از سال 88 تغییر کرد و به واقعیت های جامعه مدنی و مطالبات آن روی آورد. بنابراین نباید به مثالهایی مثل دلجویی از علیرضا رجایی یا خانواده رضا شهابی بدبینانه نگاه کرد و آن را یک نرمش تاکتیکی برای رقابت های انتخاباتی دید. اتفاقا باید نسبت به این مسائل خوشبین بود.
این فعال سیاسی اصلاحطلب میگوید: جوانان طرفدار هر دو جریان سیاسی امروز در شبکه های مجازی با همدیگر گفت و گو می کنند و این گفت و گو که بین بزرگان آنها وجود ندارد می تواند سرمشق خوبی برای بزرگان باشد. درباره کهنسالان هم یک واقعیت روانشناسانه وجود دارد که با بالا رفتن سن انسان با خلوت خود بیشتر مانوس می شود و نگاه منصفانه خود را نسبت به بعضی حوادث و رویکردهای خود بیان می کند.
ناصری ادامه می دهد: در همان وقتی که تصویر دادگاه متهمان سال 88 از تلویزیون پخش می شد، از بعضی چهره های شاخص اصولگرایی مثل مرحوم عسگراولادی که با اصلاح طلبان خیلی فاصله داشتند این جمله را شنیدیم که جای بهزاد (نبوی) که عنصر موثر در انقلاب بوده و دغدغه جمهوری اسلامی را دارد آنجا نبود. به هر صورت معتقدم آدم ها در میان سالی و کهن سالی با خلوت خودشان انس بیشتری دارند و سعی می کنند که به قول معروف از گذشته شان حلالیت بطلبند. نمونه بارز آن را در آیت الله راستی می بینیم که وقتی لباس شخصی ها در حرم امام با سخنرانی حاج سید حسن آقا (خمینی) برخورد کردند به صورت خیلی غیرمنتظره این اتفاق را محکوم کردند. ایشان وقتی که بهزاد نبوی از زندان آزاد شد با او دیدار کردند و به او گفتند در مدت زندان همیشه تو را دعا می کردم.
به اعتقاد ناصری باید به این رفتارها به عنوان نکته مثبت در زندگی سیاسیمان نگاه کنیم، سیاستورزیمان اخلاق محور و به دور از هر گونه جفا باشد و طرف مقابل خودمان را باور کنیم. هم اصولگرا به اصلاح طلب و هم اصلاح طلب نسبت به اصولگرا باید چنین نگاهی داشته باشد.
بخش اعظمی از اصولگرایان مثل مطهری و لاریجانی شده اند
این فعال سیاسی اصلاحطلب معتقد است: بخش اعظمی از اصولگرایان که به اصولگرایان معقول شناخته می شوند، اکنون از جنس علی مطهری و علی لاریجانی شدهاند. اما ملاحظاتی دارند که بنا بر آن نمیتوانند تغییر خود را به زبان بیاورند.
ناصری می گوید: من با بعضی از این دوستان برخوردهای خصوصی دارم و پای صحبت آنها نشستهام. البته نه من و نه هیچ کدام از اصلاح طلبان از آنها انتظار نداریم که الزاما اگر تغییراتی در فکرشان ایجاد شده آن را از پشت تریبون اعلام کند. من معتقدم جز اقلیت اقتدارگرا که اتفاقا پرقدرت است، بقیه تحت تاثیر سال 88 با واقعیت هویت اصلاح طلبان رو به رو شده اند اما بنا بر مصلحت اندیشیهایی نمی توانند علنی تغییر دیدگاه خود را بیان کنند. همچنین از یک نکته نباید غافل بود که جریان اقلیت اقتداگرا آنقدر قدرت دارد که هنوز تلاش می کند از جریان اصولگرای منطقی یارگیری کند. گاهی هم عصبانیت این اقلیت ها به خاطر همین تغییر روش اصولگرایان میانه روست.
ایمانی: به جوانان میدان نداده ایم
ناصر ایمانی، فعال سیاسی اصولگرا از منظر دیگری هم به تغییرات جبهه اصولگرایی می پردازد. این فعال سیاسی میگوید کمی جناحبندیهای سیاسی را کنار بگذاریم. اگر چنین رفتارهایی بیسابقه به نظر میرسد به خاطر بستن راه جوانان در عرصههای مدیریتی و اجرایی است.
او معتقد است: فارغ از جناحبندیها در در نسل جدید اتفاقاتی در حال رخ دادن است که ممکن است نسل قدیم جریانات سیاسی ما خیلی نسبت به این اتفاقات رویکرد خوشی نداشته باشند. نسل جوان هردو جوان دارد از خود رویکرد ویژه ای در مسائل سیاسی نشان میدهد که باید از آن استقبال کرد. این نسل از قدیمیها جلو زده اند.
او اضافه میکند: ما در زمینه واگذاری عرصههای مختلف به نسل جدید دارای بلوغ سیاسی نیستیم. در این زمینه دچار نوعی عقب افتادگی فرهنگی هستیم. نسل قدیم هر کدام از جریانهای سیاسی به 30 یا 40 سال پیش برمیگردد. قدیمیها اجازه ورود به صحنه و خودنمایی را به نسل جدید نمیدهد.
ایمانی میگوید که این مشکل فقط در عرصه سیاسی نیست بلکه ما در عرصههای مدیریتی هم با چنین این مشکل رو به رو هستیم. مدیران ما عموما از نسل قدیمند و اجازه نداده اند که نسل قدیم فعالیت کند. در حالی که همین نسلی که حدود 30 یا 40 سال پیش وارد عرصه مدیریتی شد در آن دوران نسل جوان محسوب میشد. این قابل تاسف است که بگوییم فلان وزیر در کشور 30 سال وزارت دارد. این در حالی است که در کشورهای دیگر با این سن رئیس جمهور انتخاب میشود و تنها مورد مشابه با وزیر ما، وزیر امور خارجه سابق عربستان یعنی یک نظام پادشاهی کاملا عقبافتاده بود.
این روزنامه نگار معتقد است: به نسل جدید فشار زیادی وارد میشود. بنابراین آنها در حال پیدا کردن راه دیگری برای خود پیدا هستند. شاید نمونههایی که به آن اشاره کردید هم نمونههایی از این قبیل باشد.
او نبود کادرسازی و فرصت ندادن به جوان را مشکلی فرهنگی میداند و میگوید: اگر این موضوع را ساختاری به حساب بیاوریم دیگر فرقی ندارد که این نبود کادرسازی در جریانات سیاسی صورت گرفته یا در عرصه مدیریتی. مسلما وقتی در جریانات سیاسی کادرسازی نباشد در عرصه مدیریتی هم به جوانان بها داده نمیشود و برعکس. وقتی رئیس جمهوری میخواهد وزیر انتخاب میکند سراغ کسی میرود که 20 سال پیش وزیر بوده و حتی سراغ مدیر کل یا معاون وزیر هم نمیرود.
ایمانی تاکید میکند که اگر به جوانان بها داده میشد باید زودتر از اینها شاهد تغییرات در هردو جریان سیاسی بودیم. اما اکنون شاهدیم که برخی از چهرههای 40 سال گذشته جریانهای سیاسی سر در برآوردهاند و میگویند که باید بیشتر در صحنه حاضر شوند. در حالی که این افراد باید بایگانی شوند و به نسل جدید انتقال تجربه کنند.
هیچ فرقی به حال ملت و ایرانی نداره