حسن داناییفر، سفیر پیشین ایران در عراق، هنوز علاوه بر آنکه حوادث این کشور را دقیق دنبال میکند، سعی میکند در آنها تأثیرگذار باشد. این را میتوان از نزدیکی او با مقامات عربی و کُرد عراق و رایزنیهای هرازگاه و مجاورتش با نهادهای تصمیمگیر در این حوزه متوجه شد.
به گزارش شرق، از سال ٨٩ تا ٩٥ سفیر جمهوری اسلامی ایران در عراق بوده و بعد از حسن کاظمیقمی، به این سمت منصوب شد که سابقه مذاکره با آمریکاییها را در پروندههایش دارد؛ اما گفته میشود او در تخلیه اردوگاه اشرف و اخراج اعضای گروه تروریستی مجاهدین از عراق نقش مهمی داشت.
متولد شوشتر است و این را بهراحتی در لهجه و چهرهاش میتوان فهمید؛ اگرچه چهرهاش تصلب نظامیها و سپاهیان را هم دارد. ویکیپدیا درباره او نوشته: در زمان علی شمخانی جانشین فرمانده نیروی دریایی سپاه بود. معاونت اداری و مالی دبیرخانه مجمع تشخیص مصلحت نظام و دبیری ستاد توسعه اقتصادی ایران و عراق را نیز بر عهده داشته است.
مدتی نیز فرمانده قرارگاه سازندگی خاتمالانبیا بوده است. داناییفر پیش از آغاز سفارت در عراق، به مدت سه سال دبیر ستاد روابط اقتصادی ایران و عراق در نهاد ریاستجمهوری بود و همزمان ریاست ستاد بازسازی عتبات عالیات را نیز بر عهده داشت.
به نظر میرسید با آزادسازی موصل، فضا بهتر شود و کمکم با خروج داعش از عراق، این کشور به سمت آرامش برود؛ ولی بار دیگر آرامش از عراق دور شد. به نظر شما پیشفرض آرامش بعد از آزادسازی موصل غلط بود یا اینکه فضا بهگونهای دیگر پیش رفت؟
بحث عراق یکی از پروندههای بسیار پیچیده و چندوجهی است. بعضی مواقع تحلیلها بر دادههایی غیرواقعی یا ناقص از شرایط عراق مبتنی است و در این شرایط جمعبندیهایی صورت میگیرد. حتی اگر این دادهها واقعی باشند؛ اما کامل و جامع نباشند، باز نمیتوان به جمعبندی درستی رسید. توقع و انتظار درستی است که عراق پساداعش به سمت آرامش حرکت کند؛ اما باید بدانیم بسیاری از حوادثی که در عراق اتفاق افتاد، معلول تأثیرات پساسقوط (رژیم دیکتاتوری صدامحسین) و پسااشغال عراق از سوی آمریکا و تخریب زیرساختهای باقیمانده از گذشته در آنجا بوده است. مطالبات انباشتهشده و حملات مستمر تروریستها و ظهور پدیده جعلی داعش، باعث شده شرایط خاصی در عراق پدید آید و بعضا پیشبینیها و توقعات را خدشهدار کند، البته خوشبختانه شرایط عراق روزبهروز در مسیر درست و بهتری قرار گرفته است.
پس پیشفرض اینکه پس از آزادسازی موصل عراق آرامش مییابد، پیشفرض غلطی بود؟
میتواند غلط باشد. در نشستی که اوایل تیر امسال در روزنامه اطلاعات درباره عراق پس از داعش از سوی دیپلماسی ایران برگزار شده بود، به چهار بحران فراروی عراق اشاره کردم و یکی از آن بحرانها، مسئله آرمانخواهیهای نابهنگام در کردستان عراق بود و این موضوع پیشبینیپذیر بود.
منظورتان ماجرای همهپرسی استقلال کردستان و تصمیمات آقای بارزانی است؟
بله؛ قطعا این جزء مصداقهای آرمانخواهیهای نابهنگام بود. همان زمان صحبت من این بود که در شرایط پساداعش کنونی، این کار به مصلحت عراق نیست. اجازه بدهید عراق به سمت توسعه، سازندگی و بازسازی برود و به آرامشی برسد. در چند ماه گذشته، نصیحت جمهوری اسلامی ایران این بود که الان زمان و شرایط مناسبی برای مطرحکردن این موضوعات نیست. البته این فقط حرف ما نبود؛ حرف دنیا هم بود. آنها به این حرفها گوش نکردند. تمام کشورها همین مطلب را تأیید کردند. آنها کشور عراق و مردم عزیز کُرد را به مسیری بردند که نباید میرفت و امروز دچار مشکلات جدی شدند.
به نظر شما دولت عراق باید چه اقداماتی انجام میداد تا اقلیم کردستان به این سمتوسو نرود؟ جناح آقای بارزانی میگویند دولت بغداد به تعهدات خود عمل نکرده؛ تعهداتی مانند پرداختهای مالی به اقلیم و سهیمبودن کردها در قدرت. بهنگامبودن یا نابهنگامبودن اعاده این درخواستها، موضوع سؤالم نیست؛ سؤالم این است که دولت بغداد برای اینکه اقلیم کردستان را از برگزاری رفراندوم منصرف کند، چه اقدامات مشخصی انجام داد؟
سؤال بسیار خوبی است. کشور ما بهعنوان کشوری که مسائل عراق را به حکم همجواری از نزدیک رصد میکند، وساطت کرد تا هیئتی از اقلیم کردستان عراق برای پیگیری مطالبات و مشکلاتشان به بغداد بروند. البته بعضی از مطالبات اقلیم، مطالبات بهحقی است و به آنجا اختصاص دارد و بعضی دیگر هم مطالباتی است که مشابه آن را مردم دیگر شهرهای عراق هم دارند. در شرایطی که در این چند سال بر عراق حاکم بوده، کمبودها و عقبافتادگیهایی از نظر خدمات رفاهی و مسائل مادی وجود دارد که مربوط به همه عراق است و اختصاصا مربوط به اقلیم کردستان نیست.
بههرحال قرار شد این تیم برود و مذاکره کند و رسما وزارت امور خارجه کشورمان اعلامیه داد و از این روند پشتیبانی کرد؛ اما هیئت کردی وقتی به بغداد رفت براساس توصیههای دریافتی از اربیل، درباره رفراندوم صحبت کرد و در مورد مطالباتشان صحبت نکردند، بلکه فقط به این موضوع پرداختند که در آینده بهعنوان دو کشور چگونه در کنار هم زندگی کنیم؟ این رفتار در عرف مذاکرات و عرف دیپلماتیک و عرف سیاسی خیلی ناسپاسی است. نسبت به طرفی که وساطت کرده و طرفی که پذیرفته مذاکرات انجام شود.
هیئت مشابهی از اقلیم در آن زمان برای مذاکره به ایران آمد، آنها در تهران هم به دنبال این بودند که برگزاری رفراندوم را توجیه کنند؟
هیئتی که به ایران آمد، مشکلاتشان را مطرح کردند. ما بعد از شنیدن مشکلاتشان به آنها اعلام کردیم که خیلی از این مسائل درست و بجاست و باید پیگیری شود. بعد از آن جلسه بود که رایزنی انجام شد تا نشستی در بغداد داشته باشند.
از زمانی که موضوع همهپرسی مطرح شد، جمهوری اسلامی ایران با ادبیاتهاي مختلفی، مخالفت خودش را اعلام کرد. آرامآرام این مخالفت شدت گرفت. تا جایی که مرزها بسته شد. مذاکرات ایران با رهبران اقلیم برای منصرفکردن آنها از رفراندوم، چه بازه زمانی به طول انجامید؟
فقط جمهوری اسلامی ایران با این موضوع مواجه و مخالف نبود، بلکه تمام کشورهای اطراف عراق و داخل عراق و جامعه بینالملل نسبت به این موضوع حساس بودند و تقریبا تمام اطراف هم نظر واحدی داشتند و تا الان هم نظرشان تغییر نکرده است. سازمان ملل و دیگر کشورهای بینالمللی و منطقهای حرف واحدی داشتند و آن این بود که در شرایط کنونی پساداعش و در آستانه برپایی جشن نابودی داعش و شرایط خاص بهوجودآمده در منطقه در این زمان، همهپرسی و استقلالطلبی مصلحت نیست و این کار نباید انجام شود. از زمانی که این موضوع جدیتر شد، قطعا رایزنیها و فعالیتها هم جدیتر شد. خود اربیل در این زمینه تردید میکرد. متناسب با این وضع پیگیریها نیز به همان نسبت کم و زیاد میشد. چرخشی از ابتدا صورت نگرفت؛ نه در ایران و نه در دنیا. اشتباه استراتژیک رهبران در اربیل این بود که صدای واحد بینالمللی، صدای سازمان ملل و صداي منطقهای و داخل عراق را نشنیده گرفتند و با نوعی بیاعتنایی و نشنیدن موضوعات به راه خودشان ادامه دادند و این اشتباه استراتژیک آنها بود. مشاورههای غلط و نسنجیده و نگاههای آرمانگرایانه شتابان باعث شد که آنها به خیلی حرفها گوش نکنند. آنها ذوقزده شده بودند و میگفتند هیچوقت چنین شرایطی برای ما تکرار نمیشود، ما روزانه ٦٠٠ بشکه نفت صادر میکنیم. تصور آنها این بود که بغداد در وضعیت ضعیفی است و نمیتواند کاری کند. تصور میکردند که روابط بسیار خوبی با تمام دنیا دارند و دنیا رفتارشان را تأیید میکند، اما این تحلیلها نادرست بود.
متأسفانه چنین اشتباه استراتژیکی انجام شد و درگیریهایی بین بغداد و اربیل پیش آمد. بر اساس شناختی که از دولت مرکزی عراق دارید، این ماجرا چقدر ادامه خواهد یافت؟ یعنی استانهای کردی تحت حکومت دولت مرکزی خواهند ماند یا مانند قبل در مدیریت آن، با اقلیم همکاری میکنند؟
عراق کشوری است با تمامیت ارضی و سه استان دهوک، اربیل و سلیمانیه از استانهای عراق هستند. دولت عراق قطعا برای تمام استانهایش کار خواهد کرد. براساس قانون اساسی، عراق پاسخگوی تمام استانهایش خواهد بود و آنها را از نظر امنیت و رفاه حمایت خواهد کرد. ناگفته نماند ساختاری که در کردستان عراق شکل گرفته بود، مبتنی بر چارچوب قانون اساسی عراق بود و البته کردها بیشترین نقش را در تدوین قانون اساسی عراق داشتند. اما این اواخر رهبران مستقر در اربیل میگفتند ما قانون اساسی عراق را قبول نداریم.
شما بهدرستی از قانون اساسی عراق و مسئولیت دولت بغداد در تأمین امنیت همه کشور سخن گفتید. اما این سؤال برایم پیش میآید که پس چرا زمان حمله داعش به ایزدیها و سنجار و کردها، دولت عراق نقشی ایفا نکرد؟
احتمالا اطلاعاتی که در اختیار شما قرار دارد و به آن اشاره کردید، از نظر زمانبندی با حوادث آن زمان انطباق ندارد. اگر با دقت حوادث آن دوره را بررسی کنیم، میبینیم تا زمانی که داعش به سمت اربیل حمله نکرده بود، پیشمرگهها با داعش درگیر نشده بودند و حوادثی مانند حمله به ایزدیها، شبکها، آشوریها، مسیحیان و دیگر اقلیتهای مستقر در اطراف موصل، قبل از حمله داعش به اربیل بوده و عملا فجایع انسانی اتفاقافتاده، قبل از واکنش پیشمرگهها بوده است. اینکه دولت عراق چه کرد، فقط درباره ایزدیها نبود. در دشت نینوا، شبکهای مسلمان و بابلیها و کلدانیها که مسیحیاند، برای همه، این مشکلات پیش آمد. برای عربهای سنی مخالف داعش هم پیش آمد. برای پلیس و ارتش هم اتفاق افتاد. البته بعدا پیشمرگهها در کنار دیگر نیروها وارد عمل شدند و با فداکاری بر فتنه داعش فائق آمدند. در اینجا بگویم که خاطراتي بسیار شنیدنی از حوادث و جلسات با مسئولان وقت در بغداد و اربیل، چند ماه قبل از حمله داعش به موصل و در ساعات اولیه حمله داعش به آنجا دارم که در یک مصاحبه دیگر با شما در میان بگذارم. حقایقی که میتواند بعضی از ابهامات در رفتارهای مسئولان در اقلیم و همچنین واکنشهای همراه با تأخیر آمریکاییها را در پدیده داعش کاملا آشکار کند.
شش ماه قبل از آنکه داعش به موصل حمله کند، به مسئولان در بغداد، احتمال قطعی حمله داعش را اعلام کردیم. گفتیم که آنها میخواهند یک حلب در عراق ایجاد کنند. ما توصیههایی به آنها کردیم، اما جدی نگرفتند. یکی از دلایلشان این بود که میگفتند چرا این خبرها را آمریکاییها به ما ندادند؟
یعنی اطلاعات شما را درست نمیدانستند؟
بله. درست نمیدانستند. من گفتم ما چه کار به آمریکاییها داریم، شاید آنها با داعش شریک باشند؟ اسم یکی، دو نفر را آوردند و گفتند آنها نمیگذارند جنگی شود. من گفتم شاید آنها خودشان عضوی از این برنامه باشند. موضع و واکنش بعضی از رهبران کرد در قبال داعش و رفتار آمریکاییها را اتفاقا در رقابتهای تبلیغاتی نامزدهای ریاستجمهوری آمریکا شاهد بودیم از جمله بعضی از افشاگریها در سطح کلان و میتوانیم به رفتار و اعمال اجرائی و میدانی آنان نیز اشاره کنیم.
اما برخی منتقد عملکرد ایران در مورد کردها هستند و معتقدند زمان حمله داعش به اقلیم کردستان جمهوری اسلامی ایران کمک نکرد.
یکی از مناطقی که ما بهطور جدی کمک کردیم، در منطقه کردستان عراق بود. در منطقه مخمور جنوب اربیل شهید دادیم. آقای بارزانی رسما بهطور مکتوب از جمهوری اسلامی تشکر کرد. چون آمریکاییها هم در بغداد و هم در اربیل وقتی داعش همه جا را گرفت، با تأخیر زمانی معنیداری وارد شدند. در سفری که آقای دکتر ظریف، وزیر محترم خارجه کشورمان در آن ایام به اقلیم داشتند، آقای مسعود بارزانی رئیس وقت اقلیم کردستان عراق در مصاحبه مطبوعاتی مشترکي رسما تشکر کرد. همچنین دو بار دیگر در دو مصاحبه از حمایتها و کمکهای جمهوری اسلامی ایران در جلوگیری از سقوط اربیل و مقابله با داعش تشکر کرد. حمایتهایی که ایران از اقلیم کرد، کمتر مجموعهای انجام داد؛ چه از نظر آموزش، تأمین نیازمندیهای فوری نظامی و اطلاعاتی و... .
دولت عراق چرا در جهت حمایت از اقلیم کاری نکرد؟
دقیقا سؤال جنابعالی روشن نیست. اگر منظورتان زمانی است که داعش به اقلیم حمله کرد، پس از عقبنشینی نیروهای مسلح عراق از مناطقی مثل موصل، الانبار، بخشهایی از صلاحالدین و دیاله وضعیت و شرایطی به وجود آمده بود که خود به خود تمام نیروهای مسلح عراق اعم از ارتش و نیروهای حشدالشعبی با تمام توان و قدرت در مناطق در حال دفاع یا حمله به داعش بودند. پیشمرگهها همانطور که قبلا اشاره کردم، وقتی با داعش درگیر شدند که داعش به اربیل حمله کرد و در این ایام، نیروهای مسلح و مردمی در تمام جبههها مشغول بودند. سؤال شما این بود که دولت عراق در آن شرایط چه کار کرد و چرا از اقلیم دفاع نکرد؟ به نظر من پس از حمله داعش به سمت اربیل، پیشمرگهها هم در صف مبارزه با داعش در کنار ارتش و نیروهای مردمی عراق قرار گرفتند و در صف واحد علیه داعش مبارزه کردند.
در این ایام وضعیت دولت عراق بهگونهای بوده که نمیتوان چنین قضاوتی در مورد عملکردش داشت. من میخواهم بر این موضوع تأکید کنم که نقش اصلی و میدانی در حمایت از بغداد و اربیل برای مبارزه با داعش را کشور من و شما یعنی جمهوری اسلامی ایران از نظر پشتیبانی، مشاوره، آموزش و ارائه اطلاعات بهموقع با محوریت دولت عراق انجام داده است. مردم عراق اعم از عرب، کرد و ترکمان و سنی و شیعه توانستند بر فتنه داعش فائق شوند. قهرمان اصلی مبارزه با داعش حشدالشعبی، ارتش، پلیس عراق، پیشمرگه و دولت عراق هستند.
شما شاهد مشاجرات آقای ترامپ با خانم کلینتون در خصوص نقش آمریکا در راهاندازی داعش بودید، آمریکايیها عملا با داعش همراهی کردند. بیش از ۱۸ ماه از بمباران خطوط لجستیکی و مواصلاتی داعش اغماض کردند، روزانه صدها تانکر نفت و مشتقات نفتی از سوریه و عراق توسط داعش به خارج میرفت و تردد آنان کاملا در انظار و برد هواپیماهای ائتلاف بود ولی هیچ کاری علیه آنان انجام نمیدادند. آثار باستانی بهسرقترفته در موصل و شهرهای سوریه در بازارهای آمریکا و اروپا بهفروش میرسید، البته پس از اینکه داعش در اروپا اقداماتی علیه بعضی از کشورهای اروپايی انجام داد، وضعیت متفاوت شد و حملات هوايی توسط ائتلاف تا حدودی بهبود یافت. اینکه آمریکاییها امروز بخواهند قهرمان مبارزه با داعش باشند معنا ندارد، از ابتدا آمریکاییها با حضور نیروهای مردمی که بر مبنای فتوای حضرت آیتالله سیستانی شکل گرفت، مخالف بودند و هر روز به بهانههایی از همکاری با آنان خودداری میکردند. موضع فعلی آقای تیلرسون ادامه همان روند گذشته است. البته معلوم است که آقای تیلرسون هنوز نسبت به موضوعات عراق توجیه نشده و بههمیندلیل ناشیانه میگوید حالا که مبارزه با داعش تمام شد، حشدالشعبی باید به کشور و خانهاش برگردد. گویا ایشان متوجه نیستند که حشدالشعبی یا همان نیروهای مردمی، جزئی از نیروهای مسلح عراق هستند و این مجموعه متشکل از اقشار مختلف جامعه عراق با همه تنوع خود است.
از ادعای برگشت به خانه حشدالشعبی از سوی تیلرسون به سفر او به منطقه نقب میزنم و نشستی که در ریاض داشت، حتی کمی عقبتر، ماجرای سفر عادل الجبیر، وزیر خارجه عربستان، به عراق که بعد از حدود دو دهه انجام شد. گویا فضا در منطقه به نحوی پیش رفته که هرکسی به عربستان نزدیک شود، باید از ایران دور شود. البته این پیشفرض میتواند غلط باشد. با توجه به این فضا، مناسبات حیدر العبادی و پادشاهی عربستان چگونه پیش میرود؟
عراق یک کشور عربی است. ما بیش از ٥٠ کشور عربی در دنیا داریم. این کشورها سازمانهای خاص منطقهای و بینالمللی دارند. عراق عضوی از اتحادیه عرب است. این منطق و حرف که کسی تصور کند عراق باید ارتباطش را با اطراف خود قطع کند و فقط با کشورهای خاصی ارتباط برقرار کند، حرفی درست و منطقی نیست. عراق همسایگان عرب و غیرعرب دارد و تلاش دارد روابط خودش را با همسایگان عرب و غیرعرب خود توسعه بدهد. کمااینکه در حوادث اخیر ما دیدیم که عراق برای ترمیم مشکلاتی که بین عراق و ترکیه بود، متقابلا ترکیه در جهت بازسازی روابط خود با عراق اقدام کردند. عربستان سعودی حتی اگر عرب هم نبود، همسایهای بود که عراق در جنوب با آن مرزهای طولانی دارد. بیش از ٧٥٠ کیلومتر مرز مشترک بین عراق و عربستان سعودی است. عربستان سعودی پس از حدود سه دهه با عراق روابط سیاسی برقرار کرد. از سال ١٩٩٠ که صدام به کویت حمله کرد، این روابط قطع شد. بعد از سقوط صدام، عملا سعودیها دولتهای پس از سقوط را به رسمیت نشناختند و یک دوره نسبتا طولانی از در مخالفت و ایجاد مشکل در داخل عراق برآمدند؛ اما نتوانستند به نتیجه دلخواه خود برسند تا اینکه در اواخر ٢٠١٥ به عراق سفیر فرستادند. البته رفتار سفیر اعزامی بهگونهای بود که بعدها از عراق اخراج شد. طرفین اصرار داشتند رابطه حفظ شود. این رابطه هم همانطور که اشاره کردید، با سفر جبیر به عراق در سال گذشته صورت گرفت و دیدارهایی که در اردن بین ملک و آقای عبادی برگزار شد. در سطوح معاونان وزیر خارجه دائما رفتوآمد نیز انجام شد.
از نظر من سفر منطقهای آقای عبادی، نخستوزیر عراق، به سعودی، اردن، مصر، ترکیه و ایران را باید بهنوعی سفر منطقهای پساداعش دانست. فضای پساداعش فضای گذر از دوره گذار است. دوره بازسازی پس از جنگهای طولانی است که در عراق بود. خیلی از این نابسامانیها از دوران جنگهای دوره صدام علیه همسایگان یا علیه صدام به ارث مانده است. حمله صدام به ایران، سپس به کویت، حمله آمریکا برای اخراج صدام از کویت، انتفاضه و قیام مردمی پس از کویت در عراق، حمله دوم آمریکا به عراق و درگیریهای ۲۰۰۳ تا الان در این ١٤ سال. ضروری است که عراق بازسازی شود و از سویی نیازمند بازسازی و ترمیم روابط خود در سطح بینالمللی و منطقهای است. همانطور که شما اشاره کردید، این میتواند به نظر برخی غلط باشد؛ اما به نظر من نزدیکی عراق با دیگران بهخصوص با سعودی به معنی دوری از دیگران و بهویژه با ایران نیست. من اعتقاد دارم روابط ایران و عراق روابطی متنوع، گسترده و کاملا ویژه است که خودش را در ایامی مانند اربعین نشان میدهد.
این رابطه خاص و ویژه عراق و ایران آیا نمونه دیگری هم دارد؟ یعنی عراق با کشور دیگری چنین سطح روابطی دارد؟
من میخواهم از فضاهای کیفی خارج شوم و آمار بدهم. در سال حداقل پنج میلیون زائر بین دو طرف در رفتوآمد هستند، دوونیم میلیون از ایران به عراق و دوونیم میلیون از عراق به ایران سفر میکنند. این عدد بین هیچیک از همسایگان عراق وجود ندارد. حداقل حسب آماری که تا سال گذشته وجود دارد، ۲۳ هزار ازدواج بین مردم ایران و عراق در طول سه دهه گذشته صورت گرفته است. این نمونههایی کمّی از روابط بین ما و عراق است که روابط را کاملا ویژه میکند. رابطه فرهنگی ما و عراق رابطهای ممتاز و ویژه است. فقط در ایام اربعین حداقل بیش از دو میلیون نفر از ایران به عراق سفر میکنند؛ بهنحویکه برخی از ایرانیها به برخی خانوادههای عراقی وصل شدهاند و آنها هم وقتی به ایران میآیند، مورد استقبال آن خانوادهها قرار میگیرند.
من با شاخص کمّی موافقم. یک شاخص دیگر که میتوانیم کنار شاخص کمّی شما بگذاریم، بحث بازسازیهاست. اینکه کشور ما در بازسازی کشور عراق چقدر سهم خواهد داشت؟ چگونه این سهم را به دست خواهیم آورد، آیا مثل هر کشور دیگری خواهد بود؟ یا به دلیل همجواریها و ویژگیهای دوستانه و ارتباطاتمان، فرضا ٣٠ درصد از بازسازی عراق برعهده ماست؟
من درباره این موضوع میخواهم به شما عرض کنم همانگونه که در سوریه یا عراق در زمان دفاع و جنگ، شاهد خون و دود و گرفتاری و کشتار بودهایم، قطعا باید در موقع بازسازی هم باشیم. این موضوع را که درصد درخورتوجهی از بازسازی در عراق به شرکتهای ایرانی واگذار شود، کاملا قبول دارم و حرف درستی است. باید این نظر و دیدگاه پیگیری شود. در اینجا لازم است به روند حضور شرکتهای ما در روند بازسازی عراق در گذشته اشاره داشته باشم. تا اواخر سال ٩٠ که در کشور وضع پروژهها خوب بود، کل پروژههایی که در عراق داشتیم، ٤٠٠ میلیون دلار بود. با توجه به وجود پروژههای فراوان در کشورمان شرکتهای مقتدر و توانای ما حاضر نبودند به عراق بیایند و انگیزه زیادی برای این کارها نداشتند.
یکی از مدیران شرکتهای خصوصی میگفت، وقتی یک نفر در حوض خانهاش ماهی هست برای چه برود از کنار رودخانه ماهی بگیرد؟ همچنین میگفتند حداقل سود در عراق ١٨ درصد است، بهعلاوه غربت و ناامنی. اینجا حداقل سود ٢٨ درصد بهعلاوه داخل وطن، اما از اواخر سال ٩٠ که شرایط جدیدی در کشور شکل گرفت و پروژههای خدمات فنی و مهندسی کاهش پیدا کرد، شرایطی به وجود آمد که شرکتهای بزرگ ما به عراق بیایند. در نتیجه حضور شرکتهای ما در عراق افزایش پیدا کرد و از اواخر ٩٠، ٩١ و ٩٢ پروژههای قابلتوجهی در عراق اخذ شد. مبلغ قراردادهای شرکتها تا اوایل خردادماه سال ٩٣ به حدود ٤,٤ میلیارد دلار رسید. در آن ایام بیش از ٧٠ درصد سهم صادرات خدمات مهندسی به خارج از کشور را عراق به خود اختصاص داده بود. البته باید گفت که پس از حمله داعش و کاهش شدید قیمت نفت، تمام پروژههای داخل عراق متوقف شد.
البته سفارت میتواند در این موارد کمک کند.
بله. من هم گفتم که رقم پروژهها از ٤٠٠ میلیون به ٤,٤ میلیارد دلار رسید. قطعا این زمینه وجود داشت و وجود دارد. سفارت و کنسولگریهای ما در عراق میتوانند نقش اساسی داشته باشند. ظرفیت پذیرش پروژه در عراق زیاد است و حتی میتوان حجم پروژهها را ١٠ برابر نسبت به گذشته افزایش داد.
الان هم وجود دارد؟
بله، البته نیاز به تلاش و پیگیری دارد.
آیا در عراق فضا برای بازسازی آماده است یا باید گذار انجام شود؟
همزمان مجبورند عقبماندگیهای رفاهی و خدماتی را برطرف کنند. عراق نیازمند به توسعه و عمران است. امیدواریم که با وجود پیچیدگی وضع عراق، داستان اقلیم آخرین بحران عراق باشد و این کشور به سمت امنیت و توسعه برود. بازسازی و نوسازی روندی گریزناپذیر در عراق است و ما باید بتوانیم از این روند حداکثر بهرهبرداری را داشته باشیم. به نظر من ما میتوانیم حداقل تا ١٢میلیارد دلار در بازسازی عراق در مراحل اولیه در بخش خدمات و مهندسی و فنی مشارکت کنیم.
این عدد چقدر از سهم بازسازی عراق میشود؟
سهم زیادی نمیشود. من گفتم ظرفیت ما هم یک بحثی است. زمانی که ٤,٤ میلیارد دلار ما پروژه در عراق داشتیم، ٧٠.٧ درصد صادرات مهندسی فنی کشور را عراق به خود اختصاص داده بود.
صرفنظر از روابط فرهنگی و نزدیکیهایی که بین ایران و کشورهای همسایه وجود دارد، میخواهم از سهم سیاسیمان در عراق بپرسم. سفر عبادی به عربستان بسیاری از تحلیلها را به این سمت برد که عراق میتواند به عربستان و آمریکا نزدیکتر شود. احتمالا جمعبندی شما این است که این رخ نداده است، اما میدانیم که حیدر العبادی نسبت به نوری المالکی از ایران دورتر است. شما چه شاخصهای دارید که بگویید حیدر العبادی به ایران نزدیک میماند.
من اشاره کردم که عراق عضو اتحادیه عرب و علاقهمند است روابطش را طوری تنظیم کند که بهخاطر مشکلات و بحرانهای داخلی یک شرایط مناسب و آرام داشته باشد. میخواهد از تنش و درگیری فاصله بگیرد و وارد مباحث اختلافی دیگران نشود و در مسیری باشد که بتواند نیازهای داخلیاش را برطرف کند و این حق را دارد. راهی را که عراقیها اعلام کردهاند تهدیدی برای کسی نمیدانم. ایجاد فاصله در روابط ایران و عراق، آرزویی است که آمریکاییها در طول ١٤سال گذشته همواره دنبال کردهاند و چیزی بهدست نیاوردهاند و موضوع جدیدی نیست که تیلرسون مطرح کرده است، البته اخیرا وارد موضوع عرب و فارس شدهاند و میخواهند اینبار با این نیرنگ و ترفند به روابط برادرانه بین دو ملت لطمه بزنند.
آقای تیلرسلون میخواهد چنین وانمود کند که او معمار سیاست فاصلهانداختن بین ایران و عراق و نزدیکی عراق و سعودی باشد. خانم کلینتون هم قبلا خیلی برای این کار تلاش کرد و زحمت کشید، اما باید ببینیم چه مقدار توفیق بهدست آوردند. قطعا برای مقابله با اقدامات آنان باید از هوشیاری و ذکاوت خاص ایرانی استفاده کرد و این مرحله را نیز با موفقیت پشتسر بگذاریم و بیش از اینکه بخواهیم از اشخاص و تأثیر آنان سخن بگوییم، باید به روند توجه کنیم. هرچند اشخاص نیز تأثیرگذار هستند.
جانبداری از صحبتاش موج میزنه..