فرارو- روز دانشجوست. از سال 32 شانزدهم آذرماه به نام دانشجو به ثبت رسیده و سندش خون مهدی شریعت رضوی، احمد قندچی و مصطفی بزرگنیا است که در ولوله دانشگاه تهران به زمین ریخت.
بعضیها میگویند این سه دانشجو که به سه آذر اهورایی ملقب شدند، خونشان در راه مبارزه با استعمار و استکبار به زمین ریخته شد. معروفترین کسی که به این باور اعتقاد داشت مرحوم علی شریعتی بود. شریعتی برای بزرگداشت روز دانشجو مینویسد: اگر اجباری که به زنده ماندن دارم نبود، خود را در برابر دانشگاه آتش میزدم، همانجایی که بیست و دو سال پیش،«آذر»مان، در آتش بیداد سوخت، او را در پیش پای «نیکسون» قربانی کردند! در این روایت شهدای دانشجو در تجمعی اعتراضی به سفر نیکسون، معاون رئیس جمهور آمریکا به ایران به شهادت رسیدند.
اما از روز واقعه روایت دیگری هم هست. در این روایت هنوز پای نیکسون به تهران نرسیده است. سال تحصیلی جدید با برپایی دادگاه آقای نخست وزیر وزیر همزمان شده است. دانشجویان خواب و قرار ندارند. پیرمردی که یک سال قبل در تیرماه 31 برایش شعار داده بودند: با خون خود نوشتیم یا مرگ یا مصدق حالا زنده اند اما مصدقی در کار نیست. آبان ماه دادگاه قهرمان ملی شدن صنعت نفت برگزار میشود و آنها با شنیدن دیالوگهای دادگاه خونشان به جوش میآید اما کاری از دستشان برنمیآید. دیالوگهایی که آغازش با این جملات است:
- منشی دادگاه: نام؟
- متهم: محمد
- شهرت: مصدق
- منشی: شغل؟
- متهم: نخستوزیر قانونی
- منشی: مذهب؟
- متهم: از دادستان بپرسید
- منشی: پیشینه کیفری؟
- متهم: تا امروز که نداشتم. حالا ببینیم چه میشود.
16 یک روز عادی دیگر است اما میدان 24 اسفند (میدان انقلاب سالهای بعد) چهره ای جدید به خود گرفته. نظامیها جمع شدهاند. میخواهند به دانشگاه بروند. روسای دانشگاه اجازه نمیدهند. اما به زور به دانشگاه حمله میکنند. مابقی داستان را داود هرمیداس باوند، عضو جبهه ملی در گفت و گو با خبرنگار فرارو روایت میکند: «دانشجویان آرام بودند. اما نظامیها در دانشگاه مستقر شدند. فضای دانشگاه امنیتی شد. کلاسهای ما در همان ساختمانی دانشجویان فنی برگزار میشد. کلاس دانشجویان فنی طبقه اول بود. ما در طبقه دوم سر کلاس بودیم و صدای دانشجویان فنی را میشنیدیم. دانشجوها به حضور نظامیان در دانشگاه اعتراض داشتند. از پشت شیشه به آنها واکنش نشان میدادند. بیشتر سربازها هم روستایی بودند و از رفتار دانشجویان عصبانی شدند. به داخل ساختمان ریختند اما به طبقه ما نیامدند. دانشجویان را تعقیب کردند میخواستند آنها را بیرون بکشانند. دانشجویان تظاهرات کردند و صدای تیراندازی در کلاس درس ما شنیده شد. سربازها که از دانشکده خارج شدند فهمیدیم سه دانشجو به شهادت رسیدند.»
از آن روز سالها گذشته. کسانی که 16 آذر 32 به دنیا آمدهاند امروز 64 سالهاند. اعتراض و شهادت سه دانشجوی دانشگاه تهران در آذر 32 به استکبار، استعمار یا استبداد بوده باشد شاید برای امروز جامعه و جنبش دانشجویی خیلی موضوع مهمی نباشد. اگر پیگیری این موضوع از منظر تاریخی به کشف حقیقت کمک می کند اما امروز جامعه و سیاست با موضوعات روز دست و پنجه نرم می کنند که می توان فساد را از مصادیق آن دانست؛ فسادی که حتی بعضی از مسئولان نظام از آن فساد سیستمی یاد می کنند.
علی مطهری، نایب رئیس مجلس نیز روز گذشته در دانشگاه علامه طباطبایی در این مورد گفته بود: اهمیت جنبش دانشجویی در این است که دانشگاه و دانشجو یکی از دیدهبانهای جامعه است که به موقع باید آژیر خطر را بکشد. اما به راستی جریان دانشجو و جنبش دانشجویی تا چه اندازه دغدغه فساد دارد؟
دانشجو نمی خواهد هزینه دهد
یک عضو انجمن اسلامی دانشگاه علامه در ارتباط با نحوه فعالیت های دانشجویان در گفت و گو با فرارو از رخوت در فضای دانشجویی روایت می کند.
او می گوید: جنبش دانشجویی این کشش را دارد که بتواند آژیر خطری برای فساد باشد. نام جنبش دانشجویی را باید عقل نقاد جامعه بگذاریم. یعنی اگر به این سمت گرایش پیدا کند می تواند در موضوع فساد به جامعه کمک کند. دانشگاه جایی است که خط قرمزی برای آن نباید ترسیم شود. این می تواند خواه در موضوعات سیاسی باشد خواه در موضوعات اقتصادی و اجتماعی. اما جنبش دانشجویی الان را نمی توان با دهه های قبل مقایسه کرد. برجستهترین انقلابیون ما دانشجویان بودند. استارت خیلی از اتفاقات در دانشگاه زده شد. فعالیت دانشجویی در دهه های 50 و 60 پایه های ایدئولوژیک نظام را تشکیل می داد. اما فضای فکری آن موقع با الان فرق کرده است. با گذشتن چند دهه گرایش دانشجویان فرق کرده است.
این فعال دانشجویی ادامه می دهد: ما در دوره هایی شاهد بودیم دولت ها تصمیم گرفتند اصطلاحا فیتیله جنبش دانشجویی را پایین بکشند. این اتفاق از بدترین حرکت ممکن بود چرا که جامعه یکی از عقل های نقاد خود را از دست داد. هر جامعه ای مراجع فکری دارد که اگر بخواهیم برای دانشجو کارکرد های سیاسی و اجتماعی در نظر بگیریم دانشجو و جریان دانشجویی یکی از این مراجع فکری است. در دوران احمدی نژاد یک بایکوت کامل فضای دانشجویی وجود داشت که کاملا غرض ورزانه بود. احمدی نژاد می خواست از دانشگاه آرمان زدایی کند و نتیجه اش همین رخوت شد. تفکر دوره گذشته بر دانشگاه حاکم شد و به خاطر هزینه هایی که بعضی دانشجویان پرداخت کردند، خیلی از دانشجویان دیگر حاضر به فعالیت نیستند.
این دانشجوی دانشگاه علامه معتقد است با وجود آنکه دولت روحانی سعی در باز کردن فضا برای فعالیت دانشجویان داشته اما فضا آنقدرها هم مطلوب نشده است. به اعتقاد او دانشجویان هم می گویند نمی خواهند هزینه پرداخت کنند. خیلی ها فکر می کنند اگر فعالیتی انجام دهند به هزینه برای آنها منجر می شود. دانشجویان کمی فردگرا شده اند فکرشان این است که من برای خودم تو برای خودت. این سیاست های نئولیبرالی که در جامعه شکل گرفته و دولت در آن تاثیر داشته، فضای فکری جامعه را احاطه کرده است. آقای روحانی می خواهد بگوید حواسم به جنبش دانشجویی هست اما واقعیت این است که دغدغه اصلی دولت وزارت علوم و جنبش دانشجویی نیست.
این فعال دانشجویی ادامه می دهد: ما شاهد بودیم نفر بیست و یکم لیست آقای روحانی در راس وزارت علوم قرار گرفت. گزینه بیست و یکم کاستیهایی دارد که میتواند این کاستی را به بدنه وزارت خانه خود منتقل کند. ما در دانشگاه علامه شاهد بودیم جلوی دعوت بعضی از مهمان ها را می گیرند. حتی سال گذشته یکی از تشکل ها تعلیق شد. دانشگاه علامه دو انجمن اسلامی دارد اما این دو انجمن خیلی رابطه خوبی ندارند. یک تشکل میخواهد محافظه کارانهتر رفتار کند که با این محافظه کاری بعد آرمان گرایی دانشجویی را زیر سوال برده است. این موضوع را می توان از مهمانانی که این تشکل دعوت می کند مشاهده کرد.
بین تشکل های دانشجویی اتحاد نیست
یک عضو انجمن اسلامی دانشجویان ترقی خواه دانشگاه امیرکبیر نیز به فرارو می گوید: در فضای دانشگاه رخوت احساس می شود. با وجود آنکه در دولت روحانی به دانشگاه آمده ایم و در این دولت نسبت به سالهای قبل فضا تا حدودی بازتر شده است اما تا حالت مطلوب همچنان فاصله وجود دارد. فضای دانشگاه هم از سمت وزارت علوم و دانشگاه تنگ تر می شود و هم دانشجویان دیگر کمتر انگیزه فعالیت دارند.
این فعال دانشجویی ادامه می هد: در این دولت تعدادی از انجمنها احیا شدهاند و فعالیت میکنند اما در حین این فعالیت همچنان مشکلاتی از سوی مسئولین دانشگاه بر سر راه فعالان به وجود می آید. این مشکلات از قبیل مجوز ندادن به تعدادی از مهمان های انجمن هاست. از سوی دیگر امروز در دانشگاه هم مسئولین و هم دانشجویان فعالیت کانونهای فرهنگی را بیشتر استقبال می کنند تا فعالیت سیاسی.
این دانشجوی دانشگاه امیرکبیر هم از فعالیت تشکل های دانشجویی دانشگاه خود این گونه روایت می کند: در بین تشکل های دانشجویی اصلاحطلب اتحادی وجود ندارد. در دانشگاه امیرکبیر سه تشکل اصلاح طلب تشکیل شده است که هرکدام از آنها خط فکری خودشان را دارند. اگر در سطح کل دانشگاه ها هم به این موضوع نگاه کنیم تشکل های اصلاحطلب دیگر واحد نیستند. هرکدام از تشکل ها خط مشی متفاوت پیدا کرده اند. از بین این تشکل ها بعضی ها جهت گیری شان مبارزه با فساد و حق طلبی است. اما تشکل هایی هم هستند که این شعارها را نشان می دهند اما از نوع فعالیت شان بر میآید که مسائل دیگری را دنبال می کنند و می خواهند به قدرت برسند. البته در جنبش اصیل دانشجویی هم دانشجویان دیگر به اندازه سابق دغدغه ندارند.
فعالیت دانشجویی هیچ گاه تا این اندازه هزینه نداشته است
درباره چرایی حاکم بودن این رخوت در فضای دانشجویی علی تاجرنیا، فعال سیاسی اصلاحطلب که فعالیت سیاسی دانشجویی را در کارنامه خود دارد با فرارو به گفت و گو نشسته است. تاجرنیا می گوید: با منحل شدن دفتر تحکیم وحدت ضربه ای جبران ناپذیر به استقلال دانشگاه و جریان دانشجویی وارد شد و جریان دانشجویی با گذشت بیش از یک دهه هنوز نتوانسته قوام و انسجام مناسب برای سازمان و گفتمان خود پیدا کند. ما امروز بیشتر از همه اوقات به جریان دانشجویی احتیاج داریم. جریان دانشجویی جریانی است که بدون دلبستگی به قدرت می تواند حاکمیت را از منظرهای مختلف نقد کند. امروز مهمترین چالش جمهوری اسلامی بی اعتمادی مردم به دلیل فسادی است که در برخی ارکان ریشه دوانده است. این فساد صرفا فساد مالی نیست. فساد در رسیدن و باقی ماندن در قدرت، رانت های اطلاعاتی، فسادهای مختلف در جامعه فضایی به وجود آورده است که مردم کاملا به حاکمیت بی اعتماد شده اند. این بی اعتمادی هرچند تا چند وقت گذشته به یک جریان سیاسی وجود داشت اما متاسفانه امروز این بی اعتمادی نسبت به همه سیاسیون و جریان های سیاسی تعمیم پیدا می کند.
او ادامه می دهد: جریان دانشجویی نیز به میزانی از آرمان های خود فاصله گرفته است. زمانی که سعی کرد که تنها در مقاطعی توجیهگر یک سری کارهای جریانات سیاسی باشد و تبعا رفتاری را نهادینه کرد که با حرکت جنبشی و استقلال خواهانه جریان دانشجویی در تعارض بود. راه برون رفت از فضای کنونی این است که جنبش دانشجویی کمی به خود بیاید و بازتعریفی از رسالت خود داشته باشد و نقد حاکمان و تعریف گفتمان های جدیدی که می تواند جلب اعتماد کند سعی کند در مقدرات امور کشور موثر باشد.
تاجرنیا معتقد است: نسل اول انقلاب چهار دهه بر کشور حکومت کرده است و امروز ما محصول فعالیت های آنهاست. آنها باید کنار بروند و مدیریت کشور را به دست کسانی بسپارند که علاوه بر اینکه تجربه ای از مبارزه با فساد و زیاده طلبی ها دارند از لابی های قدرت و رفتارهایی که به نوعی محافظه کارانه و مصلحت اندیشانه است امکان حضور پبدا کنند. متاسفانه انتظار مردم از دولت جدید هم محقق نشده است و اگر این چنین پیش برویم در آینده شکاف بیشتری بین مردم و حاکمیت را شاهد خواهیم بود. جنبش دانشجویی هم باید خون تازه ای در رگ هایش دمیده شود. الان واقعیت این است که حاکمیت تمام تلاش های خود را برای محدود کردن این جریان به کار برده است. اما من فکر می کنم این ظرفیت در جریان دانشجویی هست و می تواند این جریان دوباره اثرگذاری خود را داشته باشد.
این فعال سیاسی می گوید: آنچه در سالهای اخیر اتفاق افتاده این است که هزینه فعالیت های دانشجویی بسیار بالا رفته است. در گذشته حتی در رژیم گذشته جریانات دانشجویی کار شان مورد استقبال حاکمان قرار نمی گرفت اما هزینه فعالیت های صنفی و سیاسی آنها تا این حد بالا نبود. ما امروز می بینیم دانشجویی به دلیل فعالیتهای صنفی - سیاسی خود به بیشتر از 10 سال زندان محکوم میشود. طبیعی است که این گونه مسائل مجموعه های دانشجویی را مقداری محافظه کار کند. وقتی هزینه فعالیت سیاسی بالا می رود و دانشجو با کوچک ترین فعالیتی از ادامه تحصیل محروم می شود تاثیر خودش را می گذارد. وجود نهادهای تصمیم گیرنده ای که در خارج از دانشگاه ریشه داشتند جریان دانشجویی را به شدت نحیف کرده است. مجموعه این اتفاقات باعث شده که انگیزه دانشجویان امروزی مثل انگیزه های دانشجویان قبل از انقلاب و حتی دهه های اول بعد از پیروزی انقلاب نباشد. اما من فکر می کنم چون خود دانشگاه به خاطر فضای آزاد اندیشی و دانش افزایی اش می تواند بسترساز حرکت دوباره جنبش دانشجویی شود. امروز در شرایطی قرار داریم که بخشی از مردم سرخورده شده اند. احزاب و گروه های سیاسی آنچنان که باید فعالیت ندارند و یا از سوی افکار عمومی با اقبال رو به رو نمی شوند. بنابراین شاید طرحی نو در انداختن و تحرکی در جنبش دانشجویی بتواند فضای کشور را از بیرمقی و خمودگی خارج کند.