فرارو- محمد ناظری؛ چندی پیش معاون رئیس جمهور در امور زنان گفته بود: «متاسفانه پیمایشها نشان میدهند که تمایل به خشونت در دختران رو به افزایش بوده است». او که خود بروز آسیبهای پنهانی را ناشی از عدم طرح این موضوعات در جامعه میداند، جزئیاتی در مورد این پیمایش ارائه نداد.
با این حال نبود آمار دقیق از شکل و میزان خشونتها نباید دلیلی بر بی تفاوتی مردم و رسانهها باشد، شاید همین بیتفاوتیها موجب شود مساله خشونت دختران زمانی به موضوعی رسانهای تبدیل شود که دیگر مواجهه با آن بسیار سخت شده باشد.
تا همین چند سال پیش، با اینکه برخی موارد حاد خشونت خانوادگی در مطبوعات انعکاس مییافت، اما خشونت به عنوان رفتار نابهنجار فردی در نظر گرفته میشد نه پدیدهای اجتماعی. اما به تدریج ضرورت انجام بررسیهای جامعه شناختی در مورد خشونت مورد توجه سازمانها و محافل علمی قرار گرفت.
درکشور ما نبود اطلاعات آماری، مشکل دستیابی به افراد و همچنین نبود بررسیهای قبلی بررسی میزان و شکل خشونت را دشوار میکند. اما با نگاه دقیق به مسائل جامعه میتوان تا حدودی به صحت و سقم افزایش خشونت بین دختران پی برد.
بارزترین شکل خشونت، خشونت بدنی است. خشونت بدنی بین دختران همواره کمتر از مردان است. تا چند سال پیش وقتی کلیپی از درگیری دو دختر در دبیرستان یا خیابان دیده میشد برای مردم بسیار عجیب بود.
درگیری دختران در خیابان
این در حالی است که "خشونت فیزیکی" بین دختران بیشتر در مدارس دخترانه و جمعهای دخترانه اتفاق میافتد تا در معرض عموم؛ اما تقریبا در تمام محیطهای شهری و اجتماعی به "خشونت کلامی" بر میخوریم.
یک نمونه بسیار واضح که وجود خشونت کلامی بین دختران را نشان میدهد، کلیپ قبل از خودکشی دختران اصفهانی است؛ که به صورت علنی از الفاظی استفاده میکردند که تا چند سال پیش برای دختران تابو به حساب میآمد. انقدر استفاده از این کلمات برای آنها عادی است که به نظر میرسد این ادبیات جزو زبان روزمره نوجوانان شده باشد.
یکی دیگر از نمودهای افزایش خشونت بین دختران اعمال خشونت آنها نسبت به جنس مخالف است که باز هم در سالهای اخیر نمونههای بیشتری از آن را مشاهده میکنیم. بر اساس گزارشها "شوهرآزاری" در کشور افزایش یافته است تا جایی که پزشکی قانونی برای اولین بار در سال ۹۳ از شوهر آزاری، آمار ارائه داد.
افزایش شوهر آزاری که بخش اصلی آن به زنان جوان مربوط میشود با نگاهی به زوجهای جوان اطرافمان و همچنین خواندن اخبار کاملا مشخص است. این خشونت بیشتر در شکل کلامی اش به چشم ما میآید، اما انتشار روایت تاثیر گذار مردی که از همسرش
کتک میخورد به عنوان یک نمونه نشان داد که احتمالا خشونت بدنی هم در بین زنان افزایش یافته است.
همچنین یکی دیگر از نشانه هایی که میتوان با توجه به آن از چندوچونِ خشونت بین دختران با خبر شد بررسی جرائم خشن است.
در حالت کلی بر اساس آمارها میزان جرم در مورد زنان بسیار کمتر از مردان است. در آمار چند سال گذشته در کشور، زندانیان زن تنها حدود ۶ درصد از جمعیت زندانها را تشکیل میدادند. همچنین نوع جرائم در زنان بیشتر مربوط به مواد مخدر و جرائم اعمال منافی عفت است که در شمار جرائم خشن تقسیم بندی نمیشوند.
اما وقتی پیمایشها از افزایش خشونت بین دختران خبر میدهد باید منتظر افزایش جرم در این طبقه هم باشیم.
هرچند افرادی مانند سردار ساجدینیا، معتقدند هنوز هم میزان ارتکاب جرائم توسط زنان اصلاً با مردان قابل مقایسه نیست، اما پژوهشها و گزارشهایی که در این چندسال در رابطه با زنان مجرم و میزان ارتکاب جرم در میان آنها منتشر شده، نشان از رشد بی سابقه جرم در میان زنان میدهد.
در این زمینه یک تحقیق نشان میدهد که از سال ۸۴ و بر اساس آمار زنان دستگیر شده و دادههای مربوط به نسبت نوع جرایم زنان، تغییراتی در ساختار جرم زنان و البته افزایش در میزان ارتکاب جرم از سوی آنان در کل کشور بوجود آمده است.
زنان زندانی
یکی دیگر از راه هایی که میتوان با استفاده از آن نتایج پیمایش گفته شده در مورد خشونت بین دختران را تایید کرد بروز رفتارهای فردی خاصی در معرض عموم است که میتواند نشانهای از افزایش خشونت باشد.
به عنوان مثال سیگار کشیدن دختران در اماکن عمومی که در سالهای گذشته میتوان گفت، اصلا دیده نمیشد، در سالهای اخیر به موضوعی عادی تبدیل شده است. همچنین بر اساس آمار دست کم ۱۲ درصد دانشجویان دختر دانشگاههای دولتی سیگار و قلیان میکشند.
همچنین به گفته یک روانشناس افزایش خشونت بین دختران حتی در نوع رانندگی آنها هم مشخص است.
چرا خشونت در بین دختران افزایش یافته است؟
به گفته یک روانشناس خانواده، افزایش آمار اشتغال زنان، فشارهای کاری و اجتماعی، استقلال مالی و افزایش میزان تحصیلات باعث شده تا نقش زنان دچار تغییرات بنیادینی شود و این تغییر نقش خود عاملی برای افزایش خشونت زنان است.
این روانشناس محدودیتها و مشکلات زنان در جامعه را یکی دیگر از عوامل موثر در این زمینه میداند: «مشکلات حقوقی، نبود فرصتهای برابر برای زنان، به علاوه مشکلات اجتماعی باعث میشود تا زنان احساس کنند که تحت ظلم و ستم قرار گرفتهاند، برآیند همه اینها به صورت خشونت از سوی زنان بروز و ظهور پیدا میکند.»
تلاش این گزارش بررسی تعدادی از جنبههای افزایش خشونت در دختران برای روشن شدن هرچه بیشتر جزئیات این پدیده اجتماعی بود. طبیعتا این بررسیها جای خالی پژوهشهای آماری دقیق را پر نخواهد کرد.
با توجه به شرایط خاص جامعه ایران و تفاوت هایی که بین نسلها وجود دارد لزوم آگاه سازی جامعه به خصوص والدین در خصوص رفتار فرزندان به ویژه دختران بیش از پیش اهمیت پیدا کرده است.
افسر افشار نادری، جامعه شناس در گفتگویی با فرارو به این موضوع میپردازد:
به تازگی معصومه ابتکار معاون رئیس جمهوری در امور زنان در سخنرانی خود از انجام پیمایشی خبر دادند که بر اساس آن میل به خشونت در بین دختران رو به افزایش است. البته ایشان از جزئیات این پیمایش دادههایی ارائه نکردند. شما علت این افزایش خشونت در دختران را چه میدانید؟
واقعیت این است که خشونت در بین کل افراد جامعه افزایش پیدا کرده است، اما در دختران به دلیل شرایط اجتماعیشان نمود بیشتری دارد.
چون نیازهای دختران در جامعه به طور هنجارمند رفع نمیشود خشونت در بین آنها افزایش یافته است. دختران ما نیاز به کار کردن، تفریح و ازدواج دارند و هیچ کدام از اینها آنطور که باید تامین نمیشود.
قطعا پسرها هم به شغل و تفریح نیاز دارند، اما نسبت به دختران راحتتر میتوانند این نیازها را برآورده کنند. دختران با محدودیت هایی روبه رو هستند و بر اساس نظریه "محرومیت" *عدم رفع نیازها را جور دیگری مثلا به صورت خشونت در جامعه نشان میدهند.
چه تغییری در جامعه داشتهایم که امروز شاهد افزایش خشونت در دختران هستیم؟
در گذشته دختران خیلی راحت میتوانستند ازدواج کنند، اما الان ازدواج دختران با مانع رو به رو میشود.
به طور کلی ازدواج در جامعه در حال از بین رفتن است. اما هنوز روابط پسر و دختر در قالبی غیر از ازدواج در جامعه عادی نشده است و این مساله روی آنها فشار میآورد.
یکی دیگر از دلایل افزایش خشونت این است که به طور کلی شغل به سختی پیدا میشود و کارآفرینی کردن بسیار دشوار است.
در گذشته پدر و مادرها بیشتر میتوانستند نیازهای فرزندان خود را تامین کنند، اما امروزه به دلیل مشکلات مالی و ... توجه والدین به فرزندان خود کمتر شده است.
چون امکان ازدواج هم برای فرزندان وجود ندارد در نتیجه آنها بدون اینکه نیازهایشان برطرف شود و پدر و مادر با روی خوش پذیرای آنها باشند در خانواده میمانند؛ که این مساله روی دختران تاثیر بیشتری میگذارد.
یعنی فشار ساختاری چه از نظر خانوادگی، چه از نظر اجتماعی و چه فرهنگی روی دختران آنقدر زیاد است که باعث میشود آنها دست به عکس العمل هایی بزنند که شاید "انعکاسی" باشد مثل خشونت.
یک فرض این است که خشونت پیشتر هم در بین دختران وجود داشته است، اما ظهور و بروزی در جامعه یا فضای عمومی نداشته است. آیا امروزه با توجه حضور بیشتر زنان در جامعه ممکن است صرفا خشونت نمود بیرونی پیدا کرده باشد؟
نه اینطور نیست. چون در گذشته نیازهای مردم به صورت طبیعی برطرف میشد آرامش بیشتری داشتند، اما امروزه این نیازها به صورت طبیعی برطرف نمیشود.
وقتی شغلی وجود ندارد و نمیتوانید با کار کردن پول در بیاورید، برای اینکه بتوانید صاحب درآمد بشوید ناچار هستید دست به کاری غیر از آن چیزی که نرمال است بزنید؛ این خودش از نظر روانی به افراد فشار میآورد.
قبلا شما ازدواج میکردید نیازهای جنسیتان برطرف میشد، اما الان، چون نمیتوانید نیازتان را از راه ازدواج برطرف کنید، مجبورید از راه هایی که مطابق با هنجار جامعه نیست وارد بشوید که در نتیجه با عکس العمل جامعه و خانواده رو به رو می شوید. این مسائل به جوانان به خصوص دخترها فشار میآورد.
قبلا بچهها تفریح داشتند، الان اوقات فراغت و تفریحی برای دختران و پسران تعریف نشده است.. خب پس نیازهای تفریح آنها هم برطرف نمیشود. اینها همه آن فشاری است که به فرد وارد میشود و او را از حالت نرمال خارج میکند.
تاثیر رسانه و فضای مجازی در افزایش خشونت در دختران چقدر است؟
خیلی کم. صفحههای مجازی نمیآیند آنها را وادار به خشونت کنند. اما به هرحال جوانان، با دیدن همنوع خودشان در این فضا و اینکه بچهها در کشورهای دیگر چقدر خوشبخت، راحت و بی نیاز زندگی میکنند و شاید مقایسه خودشان با آنها، ممکن است یک مقدار دست به عصیان بزنند. اما این عامل تاثیر آنچنانی ندارد. فشار داخل و ساختار داخل آنها را از حالت عادی خارج کرده است.
قطعا نقش حکومت در فراهم آوردن زندگی نرمال برای جوانان بسیار پررنگ است. اما اگر بخواهیم در مورد نقش نهادهای مدنی، خانواده و... و میزان تاثیرگذاریشان بر خشونت دختران صحبت کنیم. شما تاثیراین را چگونه ارزیابی میکنید؟
نهادهای مدنی در ایران آیا آنقدر فعال هستند؟ آیا آنقدر اجازه دارند که بتوانند تغییری در افراد بوجود بیاورند؟ خیر. در جامعه ما نهادهای مدنی مانند بسیاری از نهادهای دیگر به صورت درست وجود ندارد.
خانوادهها انقدر دغدغه حل مشکلات خود را دارند که دیگر آنقدر به فرزندشان بها نمیدهند. در نتیجه الان جوانان ما در یک خلایی ماندند که از هر طرف بر آنها فشار وارد میشود و کنترل خودشان را برای نرمال زندگی کردن از دست داده اند..
یعنی شما فقط حکومت و دولت را در این مساله موثر میدانید؟
من میگویم شرایط اجتماعی و شرایط اجتماعی ما هم در دست دولت و حکومت است. به همین دلیل آن چیزی را که شما میگویید حکومت ما میگوییم شرایط اجتماعی. حرف ما این است که ساختارها باید درست شود؛ و این شرایط در دست کسی غیر از حکومت نیست.
پی نوشت:
* نظریهای که طبق آن اگر فرد از از رسیدن به اهداف یا برآورده شدن بعضی از نیازهایش محروم شود از خود رفتار خشونت آمیز بروز میدهد.
بروز مشکلات مختلف شخصیتی میشه.