فرارو- یک وبگاه آمریکایی رویکرد آمریکایی مبتنی بر تغییر رژیم در ایران را مورد بررسی قرار داد.
به گزارش فرارو، وبگاه آمریکایی وارآندراکس طی یادداشتی به قلم آرون استاین، به رویکرد "کوتهنظرانه" آمریکا در قبال اعتراضات اخیر ایران پرداخت و نوشت: اعتراضات باعث گمانهزنی قابلتوجهی در درون آمریکا درباره اینکه واشینگتن چه نقشی میتواند در کمک به معترضان ایفا کند، شد.
بحث در آمریکا دقیقا بر این مسئله تمرکز کرده که آیا رژیم ایران میتواند خود را اصلاح کند و یا اینکه نظام سیاسی کنونی ایران از تغییر در درون عاجز است. به اعتقاد طرفداران امکان اصلاح درونی ایران، نقش شایسته آمریکا به عنوان بخشی از رویکرد چماق و هویج برای انگیزه دادن به تغییر مثبت، این باید باشد که برای محدود کردن "تندروها" با "میانهروها" وارد تعامل شد. گروه دوم یعنی کسانی که به اصلاحناپذیری ایران معتقدند، از دیدگاه آنها در واقع "میانهروها" وجود ندارند و بنابراین توجه باید بر براندازی سریع دولت ایران از خارج متمرکز شود.
به عنوان نمونه، روئل مارک گرخت، پژوهشگر ارشد بنیاد دفاع از دموکراسیها، درباره ضرورت "رها کردن سونامی تحریمها علیه سپاه پاسدران" برای تضعیف حکومت دینی ایران سخن گفت. این رویکرد بر این فرض مبتنی است که ایران نمیتواند از درون اصلاح شود و به تنهایی نمیتواند از یک حکومت دینی متخاصم به یک دموکراسی غربدوست منتقل شود.
طبق این منطق، منافع آمریکا تنها زمانی محقق خواهد شد که رژیم ایران سرنگون و نظام عوض شود. بنابراین؛ اعتراضات کنونی، برای آمریکا فرصتی فراهم ساخته تا یک دشمن را تضعیف نموده و منافعش در خاورمیانه را پیش ببرد.
استاین با اشاره به بحثوجدلها در آمریکا درباره ضرورت حمایت از ناآرامیهای ایران نوشت: وجه اشتراک این بحثوجدلها ضرورت اتخاذ تلاشهای تهاجمی آمرریکا برای تحریم ایران جهت عقب راندن رژیم، است. با این حال، این بحثها به پرسشهای مهم و ناخوشایند درباره اینکه آمریکا چگونه یک سیاست منسجم و جدی در قبال ایران را قاعدهبندی خواهد کرد، پاسخ نمیدهند.
یک بحث جدی، محدودیتهای قدرت آمریکا برای دیکته کردن حوادث در ایران را آشکار خواهد کرد.
قبول کنید: این تغییر رژیم است!
بحثوجدل داخلی آمریکا درباره اینکه بحث بر سر چیست، باید واضح باشد: با توجه به امیدواری به قدرتمندسازی رهبران دارای دیدگاه مساعد نسبت به منافع آمریکا و متحدان، چگونه رژیم را عوض کرد. واشینگتن برای برانگیختن نارضایتی در جامعه ایران جهت فشار بر حکومت، به تحریمها اتکا کرد. در نمونه ایران، بحث تحریمها واقعا درباره کارآمدی استفاده از اجبار برای تغییر سیاست رژیم نیست، بلکه درباره چگونگی تغییر رژیم است.
براندازی رژیم در خاورمیانه - چه از طریق اعتراضات داخلی و چه از طریق کمک خارجی - شرایط مساعدتری برای منافع آمریکا خلق نکرد. عراق، لیبی، یمن و مصر گواه این مسئله هستند.
جمهوری اسلامی برای آمریکا یک دشمن است؛ بنابراین فهمیدن اینکه چرا بسیاری از افراد اعتراضات ایران را یک فرصت میبینند، آسان است. آمریکا در انتقادش از ایران بر حقوق بشر متمرکز شده است. این مسئله، سوالات ناخوشایندی را مطرح میکند: آیا واشینگتن مشتاق خواهد بود تا از اعتراضات مشابه در یک دولت متحد حمایت کند. واضح است خیر. ایران چالش بینظیری را مطرح میکند، زیرا به طور آشکار تناقضات موجود در سیاست آمریکا را افشا میکند.
چشمانداز بیثباتسازی ایران -آنگونه که برای خیلیها خوشایند است- مستقل از تمرکز محدود بر ابزارها (تحریمها) برای دستیابی به یک هدف کوتهبینانه (تغییر رژیم)، پرسشهای ناخوشایندی را مطرح میکند. آیا فروپاشی سریع کشور واقعا به منافع آمریکایی کمک میکند؟ اگر آمریکا خیلی سختگیری کند، این امر چه تبعاتی برای نیروهای نظامی آمریکایی در عراق و سوریه و خلیج فارس خواهد داشت؟ آیا این هزینههای احتمالی از سود مورد نظر بیشتر خواهد بود؟ آیا برای تشدید احتمالی، حمایت داخلی وجود دارد؟ اگر وجود ندارد، آیا کاخ سفید میتواند آن حمایت را ایجاد کند؟
این پرسشها ناخوشایند است، زیرا ایران دشمن آمریکا است. نیاز است که این پرسشها برای تدبیر کردن یک راهبرد که اهداف و ابزارها را با هم تطبیق دهد، پرسیده شوند.
گزینههای سیاستی آمریکا، برای باز نگه داشتن کانالهای ارتباطی در ایران محدود هستند. تحریمهای متعددی که آمریکا قبلا اعمال کرده، شرکتهای فناروی آمریکایی را در نفوذ به بازار ایران محدود میکند. در نتیجه، دسترسی به ابزارهای آنلاینی که آمریکا خواهان استفاده معترضانی ایرانی از آنها هست را محدود میکند.