صمدیان که در ۲۵ سال گذشته لحظات زیادی را با عباس کیارستمی گذرانده، معتقدست خلاقیت و توانمندی کیارستمی غیرقابل اندازه گیری بود و قرن ها باید بگذرد تا کسی نظیر او پا به عرصه بگذارد.
صمدیان که در ۲۵ سال گذشته لحظات زیادی را با عباس کیارستمی گذرانده، معتقدست خلاقیت و توانمندی کیارستمی غیرقابل اندازه گیری بود و قرن ها باید بگذرد تا کسی نظیر او پا به عرصه بگذارد.
به گزارش مهر، سیف الله صمدیان بیشتر مواقع در حال عکاسی و فیلمبرداری است و همین ویژگی اوست که آرشیو بسیار غنی از تاریخ تصویری ایران و جهان را برایش به ارمغان آورده است. او به عنوان دوست و همکار عباس کیارستمی در طول ۲۵ سال گذشته لحظات بسیاری را با این هنرمند خلاق در قالب سفرهای کاری و دوستانه گذرانده است که از همه این لحظات عکس ها و فیلم هایی در آرشیو خود دارد؛ آرشیوی غنی که دستمایه ساخت فیلم «۷۶ دقیقه و ۱۵ ثانیه با عباس کیارستمی» شد و نمایش جهانی آن در جشنواره ونیز ۲۰۱۶ بهعنوان نخستین بزرگداشت جهانی عباس کیارستمی آغاز شد.
بخش اول گفتگوی ما با سیف الله صمدیان درباره زندگی شخصی و حرفه ای او و به ویژه «جشن تصویر سال» بود و در بخش دوم این گفتگوی دو ساعته از او درباره کیارستمی، فیلم «۷۶ دقیقه و ۱۵ ثانیه با عباس کیارستمی»، اتفاقاتی که در آخرین روزهای حیات این هنرمند به وقوع پیوست و همچنین اهمیت تشکیل موزه عکس ایران سوال کردیم که مشروح آن را در ادامه می خوانید:
صمدیان درباره کیارستمی و ارتباطی که با او داشت گفت: نبودنش یک حسرت بزرگ است. کارخانه ای در روز صد هزار ملامین تولید می کند، کارخانه دیگری ۱۵۰ مدل ماشین تولید دارد، شاعری در روز دو تا غزل یا سه تا رباعی می گوید، ولی آدم هایی هستند که غیرقابل اندازه گیری هستند؛ در تعداد، اندازه و ابعادشان. وقتی کیارستمی رفت من گفتم: کار بی کار شد. او کارگر بالفطره و ۲۴ ساعته خلقت و طبیعت بود. من در طول این سال ها یک ثانیه او را ندیدم که خیره به جایی بماند که چه باید بکند و افسوس می خورم به حال جوانانی که فقط حسرت موقعیت سینمایی و شهرت جهانی او را دارند!
نمی دانم این توانایی پیوسته کار کردن از کجا می آمد. همیشه اضطراب این را داشت که کارهایم عقب است و این اضطراب حتی در آخرین لحظات زندگی هم در چشمانش دیده می شد. همان سه چهار ساعتی که می خوابید باز هم با فکر کردن به کارهای انجام شده آن روز و انجام نشده فردایش بود.
او درباره پرونده پزشکی کیارستمی توضیح داد: آقای قاضی زاده هاشمی وزیر بهداشت درست می گوید. او انسان بسیار شریفی است و امیدوارم شرایطی پیش بیاید که بتواند ریز ماجرا را تعریف کند. او خودش خوب می داند قبل از انتقال به پاریس در ایران چه بلایی سر کیارستمی آمده بود. میداند که چرا دو سه روز قبل از سفر کیارستمی به فرانسه، درجه هوشیاریاش به سه و نیم رسیده بود و از اتفاقاتی که در ۱۴ فروردین سال گذشته هم برایش افتاده بود نیز باخبر است با تمام جزییاتش!
این هنرمند افزود: گر چه همه جای دنیا خطای پزشکی هست و جز لاینفک کار پزشکی است اما بی مسئولیتی پزشکی را نمی توان کاری کرد. آنقدر بلاهای متعدد پزشکی سرش آمد که کار به این جا رسید.
صمدیان درباره آخرین دیدارش با کیارستمی گفت: شب آخر در بیمارستان آراد، همراه بهمن کیارستمی در اتاقش بودم و آخرین صحبتهایش را شنیدم. همان شب من باید خودم را به ارومیه میرساندم که در مراسم سالگرد برادرم شرکت کنم.
او در خصوص اولین دیدارش با کارگردان «طعم گیلاس» گفت: فیلم ۲۰ دقیقه ای سوپرهشت «راه دراز رنج تا رستاخیز» را از روزهای اوایل انقلاب ساخته بودم که کانون پرورش فکری کودکان این فیلم را خواسته بود تا به ۱۶ میلی متری تبدیل کند و این کار سال ۵۹ در استودیو فیلمساز انجام شد. نورالدین زرین کلک با من قراردادی به مبلغ ۵۴ هزار تومان بست تا کپی هشت میلیمتری آن را تبدیل به نسخه ۱۶ میلی متری کنیم. وقتی قرار شد که این قرارداد را امضا کنم باید نزد رییس بخش سینمایی کانون در طبقه بالا می رفتم. وارد اتاق که شدم مردی را دیدم که با عینک سیاه پشت میز نشسته بود و این قرارداد به امضا رسید و این نخستین رویارویی من با عباس کیارستمی بود.
صمدیان افزود: بعد از آن در سال ۷۰ با آقای مرتضی ممیز و محمود کلاری، مجله تصویر را با اتحادی سه نفره راه اندازی کردیم تا پلی تصویری بین همه هنرها برقرار کنیم. اعتقاد داشتیم که در ایران هنرمندان ما اکثراً یک بعدی حرکت می کنند، یعنی مثلاً یک فیلمساز از گرافیک و عکاسی چیزی نمی داند و فیلمش از جذابیت تصویری بیبهره میشود و بیشتر شبیه به یک کار رادیویی است.
این عکاس گفت: مرتضی ممیز عزیز در زمینه گرافیک و محمود کلاری یار غار من در بخش سینمایی به کمک من آمدند. در دیدارهای دوستانه و خانوادگی ما، آقای کیارستمی هم حضور داشتند. این روابط ادامه یافت تا رسید به دوستی های دونفره و سفرهای دو نفره. مثلاً برای بازدید لوکیشن فیلم «باد ما را خواهد برد» من و عباس آقا به همراه بهمن قبادی به عنوان دستیار به کردستان و سنندج سفر کردیم و از این جاده ها فیلم گرفتیم که از پشت صحنه همه اینها من فیلم دارم.