اسبها را کتل بستند. پارچه هراتی سیاه بر تن اسب کشیدند و روانه قبرستان شدند. سرنا و دهل همنوای چمریانه مینواخت تا اسبها شریک بدرقه صاحبشان به قبرستان باشند.
حدود ٤هزار اسب ثبتشده با شناسنامه و پاسپورت در خوزستان وجود دارد از میان ٩ نژاد اصلی اسب خوزستانی (عربی)، تنها ٦ نژادش باقی مانده و از ١٢٠ زیرتیره موجود فقط ٣٠ زیرتیره باقی مانده و بقیه منقرض شدهاند
به گزارش شهروند، اسبها را کتل بستند. پارچه هراتی سیاه بر تن اسب کشیدند و روانه قبرستان شدند. سرنا و دهل همنوای چمریانه مینواخت تا اسبها شریک بدرقه صاحبشان به قبرستان باشند. مسعود دانیالی میگوید در مراسم دفن پدرش، اسبهایی را که او دوستشان داشت، کتل بستند و راهی قبرستان شدند: «اسب جزو زندگی ما است. به ما خوزستانیها نزدیک است و حتی شریک غم و حاضر در مراسم تدفینمان.» کتل بستن در مراسم سوگواری شایع است و اغلب برای کسانی که علاقهای به اسبی خاص دارند، این مراسم با حضور همان اسب برگزار میشود. اما بسیاری برای اسبهای ازدسترفتهشان هم مراسم سوگواری میگیرند و تا مدتها در غم از دست دادنش ناراحتی میکنند.
مرکز دایرهالمعارف بزرگ اسلامی در مطلبی با عنوان اسب در فرهنگ مردم ایران مینویسد: رسم خاکسپاری اسب از رسوم کهن ایرانیان است. اهمیت و منزلت اسب در برخی جوامع تا جایی است که اسبهای خاصی را از جمله اسبی که صاحبش فوت شده یا در میان اسبها شهره و شاخص به شمار میرفت یا همراه اسبهای دیگر در جنگی کشته میشد، طی مراسمی ویژه به خاک میسپردند. داستان خاکسپاری رستم و رخش در زابل مؤید همین مطلب است. مستندات و یافتههای باستانشناسی حاکی از آن است که رسم خاکسپاری اسب نزد اقوام سکایی رایج بوده است. گورهای یافتشده در کِلورَز در دره سپیدرود در رستمآباد گیلان اشاره به این نوع خاکسپاری دارد. نمونههای دیگری از این نوع رسم خاکسپاری، در گورکانهای یخزده از زیستگاههای سکاها مشاهده شده است.
در یکی از گورهای منطقه پازیرک در آلتایی، بخشی از مومیایی خشک یک سردار بهطور کامل و سالم از گورکان شماره ٣ قلعه چین به دست آمده است؛ این سردار را بهگونهای مجلل، با اسب و تمامی پوشاک و جنگافزار در تابوتی چوبین به خاک سپردهاند. قسمتی از بازنگاری خالکوبیهای این سردار یک اسب بالدار را با سری عجیب نشان میدهد که نگارههایی از شاهین بر سر و سینه و دم آن دیده میشود (نشان زرین گریفون). تداوم این رسم را میتوان در ترسیم نقش اسب و سوار، به همراه جنگافزار شکار در گورنگارههای برخی نقاط ایران بهویژه لرستان مشاهده کرد و این رسم هنوز هم ادامه دارد.
همچنان که دانیالی، برگزارکننده مسابقات زیبایی کشوری اسب عرب در شوش، بر آن تاکید میکند و مراسم خاکسپاری پدرش با حضور اسبها برگزار شده است: «از سال ٥٧ گرفتار شدم. گرفتار زندگی با اسبها. میدانی آنقدر که با این حیوانات زمان میگذرانم، پیش خانوادهام نیستم.»
دانیالی از ١٦سالگی «گرفتار» اسبها شد و آنها در دلش جا باز کردند. سالهای سوارکاری حرفهای و بعدها نگهداری از اسب. او حالا در شوش حدود ٥٠ اسب دارد. اسبهایی با نژادهایی اصیل که میگوید اگر سالی دو کره آنها را بفروشد، هزینه باقی اسبها درمیآید. هرچند در منطقه مرکزی شوش نگهداری از اسبها به راحتی هم نیست. اسب به مرتع نیاز دارد و آنها در منطقهشان یعنی قسمت مرکزی شوش مراتع کافی ندارند. در تابستان باید برای اسبها کولر بگذارند و در زمستان درهای اصطبل را ببندند تا اسبها سرمازده نشوند، اما وضع در غرب کرخه متفاوت است. آنجا مراتع زیاد و زمینهای خالی و ماسهای پرورش اسب را برای خوزستانیهایی که دل در گرواش دارند، آسانتر کرده. اما همه آنها نگران زندگی اسبهایشان هستند و از دست دادن اسب برایشان ناکامی بزرگی است.
فتاح کنعانی رئیس هیأت سوارکاران استان خوزستان هم میگوید در طول عمرش فقط سه بار گریه کرده است. برای فوت مادرش، اسبش و سگش. «دیگر در خاطرم نیست که گریه کرده باشم. ارتباط ما با حیوانات خصوصا اسب خیلی عاطفی، قوی و صمیمی است. ما عاشق اسب هستیم و اگر اسبی از ما فوت شود، مدتها ماتم میگیریم.»
سالیانسال است که زندگیاش با اسبها گذشته و این شغل حالا زندگیاش است. میگوید بسیاری از اسبیها، اسب را عضوی از خانواده خود میدانند. «مثلا وقتی من به یکی از دوستانم زنگ میزنم، بعد از اینکه حال خودش و زن و بچهاش را میپرسم، میگویم مادیون حالش چطوره؟ خوبند انشاءالله؟ مثل عضوی از خانواده همیشه حال اسبها را جویا میشویم.» مادیون برایشان چنان شأن و جایگاهی داشته که در قدیم به اسبها لباس میپوشاندند یا روی آنها را با پارچه میگرفتند تا وقتی بیرون میرود حرمتش حفظ شود.
کنعانی به کتب مقدس اشاره میکند، به شعرها و داستانها درباره اسب، به نقلقولها و اهمیت و اعتباری که به این حیوان در طول تاریخ داده شده: «انسان اشرف مخلوقات است و به نظرم اسب اشرف حیوانات. نجابت، وقار، زیبایی و قدرت را در اسب میتوانید ببینید.»
راهی طولانی تا ثبت معنوی
«سیاهچرمه خجسته بود، شبدیز روزیمند و مبارک بود، خورشید آهسته و خجسته بود ... و گویند هر اسپی که رنگ او رنگ مرغان بود، خاصه سپید، آن بهتر و شایستهتر بود و خداوندش به حرب همیشه به پیروزی ... آن اسپی که بر اندام او نقطههای سپید بود، یا زرد، و چون خنگ عقاب یا سرخ خنگ پای او بس سپید بود، یا کمیت رنگ با روی سپید، یا چهار دست و پای او سپید، این همه فرخ و خجسته بود.» عنصرالمعالی در کتابی اسامیگونههای مختلف اسب در زبان فارسی را ذکر میکند و سپس خصوصیات و آمد و نیامد داشتن یا خجستگی و خوشیمنی نگهداری هریک را بیان میکند.
اسب در زندگی بسیاری از خوزستانیها بیتوجه به خوشیمنی و بدیمنیاش حاضر است. هرچند نه نمادی از آن در شهرهایشان وجود دارد و نه سازمان میراث فرهنگی آن را بهعنوان اثر معنوی این منطقه به ثبت رسانده است. سعید دیناروند، رئیس سازمان میراث فرهنگی شهرستان شوش در پاسخ به چرایی ثبت نکردن اسبهای خوزستانی بهعنوان اثری معنوی به «شهروند» میگوید: «در آینده برنامههایی برای آن داریم.» هرچند به گفته دیناروند سابقه حضور و استفاده از اسب در خوزستان به هزار سال قبل برمیگردد و در خوزستان و شوش پرورش اسب جایگاه ویژهای دارد، اما تاکنون میراث فرهنگی قدمی در این راه برنداشته است: «مسابقاتی به همت اداره ورزش برگزار میشود که همین هم برای اسبیها دلگرمکننده است تا نژادهای اصیلشان را حفظ و تکثیر کنند.»
دانیالی در این باره به مهر میگوید، سازمان میراث فرهنگی هیچگاه از آنها درخواستی برای معرفی اسبهای اصیل نداشته است. اما بارها این پیشنهاد از سوی فعالان فرهنگی به این سازمان داده شده که هر بار در این زمینه بیتوجهی صورت گرفته است. او همچنین میگوید از سازمان میراث فرهنگی خواسته شده تا اجازه بدهد پیست سوارکاری که روبهروی ورزشگاه ساخته شده را ساماندهی کنیم تا اسبداران مجبور نباشند به دزفول بروند اما با این درخواست هم موافقت نشده است.
دیناروند اما میگوید این سازمان در این فکر است که اسب خوزستانی بهعنوان اثری معنوی به ثبت برسد، اما نه برنامه مشخصی برای آن دارند و نه از فعالیتهایی که تاکنون در اینباره انجامشده میگوید.
ترس از انقراض
اسبش که مرد سه روز گریه کرد. اسب، بیماری کولیک گرفت و جانش از دست رفت و امیر شیرالی، دبیر هیأت سوارکاری خوزستان تا روزها در غم از دست دادن اسبش عزاداری کرد: «تمام خانواده غمگین بودند. اینجا برای اسبها اهمیت زیادی قائلیم.» شیرالی سالهای بسیاری از عمرش را صرف نگهداری اسبها کرده، اسبهایی از نژاد اصیل که کمتر میتوان مشابهی برای آنها پیدا کرد. اسبهایی که شیرالی میگوید به اشتباه لفظ «اسب عربی» برایشان انتخاب شده و آنها «اسب اصیل خوزستان»اند. «آخرین تحقیقات از اسبهای اهرام مصر باستان میگوید که این اسبها از نژاد اسبهای خوزستاناند و درواقع از ایران به مصر برده شدهاند.»
اما بسیاری از نژادهای اصیل اسب که به اسب عربی معروفند، اهل ایران بودهاند. اروپاییها به دلیل استقامت و تحمل بالای این حیوانات در شرایط سخت، آنها را از مراکش و مصر به اروپا بردند و بعدها این اسبها عنوان عربی را یدک کشیدند. «در حال حاضر جشنوارههایی داریم که در آنها از عنوان اسب اصیل ایران یا اسب خوزستان استفاده میکنیم تا کمکم این عنوان جا بیفتد.»
جلگه خوزستان بخشی از بینالنهرین بود. منطقهای بین رودهای دجله و فرات. جایی که اسب برای مردمش حکم طلا داشت. شیرالی میگوید تمدن شوش و عیلام و سایر تمدنهای آن منطقه برای نقل و انتقال و کارهای دیگر به اسب نیاز داشتند، به همین خاطر استفاده از اسبهای اصیل رونق گرفت و اسبهایی که نژاد غیراصیل داشتند، کمکم از بین رفتند. «کورش سرزمین ایران را از شمال تا روسیه گسترش داد. از سوی دیگر به سمت مصر و یمن و هند هم رفت و حضور در چنین شرایطی نیازمند ارتش قوی بود. یگان سوارهنظام، با حضور اسبهای ایرانی از همه قویتر بودند.»
اسب ایرانی به سرزمینهای مختلف رفت. تا دهههای ٣٠ و ٤٠ در همه کشورها رایجترین وسیله حملونقل اسب بود و سالهای بعد جایگزینیاش با وسایل حملونقل دیگر عاملی شد تا از چشم بسیاری بیفتد، اما همچنان روستاها محل نگهداری بودند و رویه زندگیشان با نگهداری اسب همخوانی داشت.
«در خوزستان سالها درگیر جنگ شدیم و توجه به اسب خوزستانی هم بیش از پیش از نظر افتاد و بعدها در سالهای دهه ٧٠ انجمن اسب ایرانی احیا شد.» شیرالی میگوید خوزستانیها آنقدر شیفته اسباند و این حیوان برای بسیاری از آنها اهمیت دارد که حتی با درآمد پایین هم به فکر خریداری یا اجاره اسب هستند: «کسانی را میشناسم که بخشی از حقوق ماهیانه خود را صرف این کار میکنند، درحالیکه درآمد بالایی ندارند، اما علاقه زیادی دارند. ماهیانه حدود ٨٠٠هزار تا یکمیلیون تومان برای یک رأس اسب هزینه لازم است، آن هم اسب خوزستانی که ازجمله گرانترین نژادهاست.»
در حالحاضر حدود ٤هزار اسب ثبتشده با شناسنامه و پاسپورت در خوزستان وجود دارد که به این تعداد سالی ٢٠٠ تا ٣٠٠رأس هم اضافه میشود. این درحالی است که به گفته شیرالی حمایت از اسب خوزستانی بسیار کم است و وزارت ورزش و جوانان هم چون این ورزش را جزو ورزشهای اشرافی میداند، در نتیجه حمایتهای مالی کافی را انجام نمیدهد.
«دغدغه اصلی ما این است که اسب ایرانی هم به سرنوشت یوزپلنگ و سایر گونههای در خطر دچار نشود. ما درحال حاضر از ٩ نژاد اصلی اسب خوزستانی (عربی)، تنها ٦ نژادش را داریم و بقیه منقرض شدهاند، همچنین هر کدام از این ٩ تیره، زیرتیرههایی دارند و از ١٢٠زیرتیره موجود فقط ٣٠ زیرتیره باقی مانده.»
شیرالی میگوید اگر به اسبهای باقیمانده نرسیم و حواسمان به نگهداری درست از آنها نباشد، منقرض میشوند. باید گونه ایرانی را حفظ کنیم، چراکه سرمایه ملی و ژنتیکی زنده است. «در تصاویر باقیمانده از تختجمشید که قدمتی ٤هزار ساله دارد، توصیفهای بسیاری از اسب است و تصاویر زیادی وجود دارد که در همه آنها اسب حاضر است. اسبهای ما یک ذخیره ژنتیکی زندهاند که اگر حالا برای حفظ آنها تلاش نکنیم، بعدها باید حسرت بخوریم.»
به جز آنها که در شهر اصطبل دارند و اسبداری حالا کارشان شده، نگهداری از اسب سالیانسال است که کار روستاییان است. کسانی که توانستند اسبها را زنده نگه دارند: «باید ممنون آنها باشیم که با کمترین امکانات کار میکنند.» آنها یکی از دلخوشیهایشان برگزاری مسابقههایی است که اسبهایشان را در آن شرکت دهند. اسبها خودی نشان دهند و آنها دلگرم شوند به داشتن اسبهایی با نژاد اصیل خوزستانی.