فرارو- گزارش ماه گذشته روزنامه شرق در مورد رشوه گرفتن جراحان از شرکتهای تجهیزات پزشکی واکنشهای زیادی را در پی داشت.
به گزارش فرارو، در این گزارش از قول برخی از مدیران شرکتهای تجهیزات پزشکی مبالغ رشوهای که به برخی جراحان داده میشود افشا شد. حتی برخی گزارشها حکایت از کار گذاشتن قطعات غیر ضروری یا دست دوم در بدن بیماران داشت.
اما در این مساله چه کسی مقصر است؟ پزشکان "آفر"بگیر، شرکتهای رشوه دهنده، سازمان نظام پزشکی، بیمارستانها و یا ساختار سرمایه سالار؟
یکی از تولید کنندگان تجهیزات پزشکی در کشور در این زمینه به فرارو میگوید: موضوع فقط پزشک نیست. مساله رشوه دادن و رشوه گرفتن به یک اپیدمی تبدیل شده است. در حال حاضر هر کسی بخواهد در این بازار کار کند باید وارد این مناسبات شود.
به گفته این تولید کننده تجهیزات پزشکی و بیمارستانی این مساله در همه جا وجود دارد و بستگی به طرف حساب دارد که میتواند پزشک، سازمان تجهیزات پزشکی، وزارت بهداشت یا هر سازمان دیگری باشد. تنها در شرایطی که بیمار یک تجهیز پزشکی را برای استفاده در خانه بخواهد و واسطهای وجود نداشته باشد با بحث رشوه مواجه نمیشویم!
این تولید کننده در مورد شرکتهایی که این مساله را افشا کردهاند هم میگوید: احتمالا افشای این اطلاعات واکنش یک شرکت به شکست خوردنش در یک معامله بوده است وگرنه از قرار معلوم روال کار خودشان هم پیش از این رشوه دادن بوده است.
اما به نظر میرسد در سالهای اخیر نسبت به جامعه پزشکی حساسیت بیشتری به وجود آمده است. بعد از این گزارش که عوامل مختلفی در وقوع آن دخیل هستند هم نوک پیکان حمله به سمت پزشکان است. آیا پزشکان اعتماد مردم را از دست داده اند؟
برای بررسی چرایی وجود چنین فسادهایی در جامعه پزشکی ایران و احساس مردم نسبت به پزشکان با دکتر مزدک دانشور پزشک و انسانشناس به گفتگو کردهایم.
متن گفتگوی فرارو با دکتر مزدک دانشور در ادامه میآید:
به نظر میرسد در سالهای اخیر در فضای عمومی جامعه نوعی احساس منفی نسبت به پزشکان به وجود آمده است. علت را چه میدانید؟
در چند ساله اخیر و به خصوص پس از درگذشت تأثربرانگیز عباس کیارستمی، قصور پزشکی و خرده فرهنگهای نامطلوب در فضای بیمارستانی به افکار عمومی راه بازکرده است.
حتی دو مجله "روایت" و "مروارید" نیز در ویژه نامههایی به رابطه بیمار و پزشک پرداخته اند و روایتهایی دردناک از وضعیت بیماران و همراهان آنها در هزارتوی درمان به دست داده اند.
اما نکتهای که این انتقادات را ناکام یا ناتمام میگذارد، این است که نگاه و نظر اکثر منتقدان، عموما پزشکان را مقصر وضعیت رخ داده برای نظام درمان میداند.
در این شکی نیست که قصور و خطای فردی در رخ دادن اتفاقات بسیار ناخوشایند در فرایند درمان موثر بوده است، اما وقتی ما میخواهیم به ریشهها فرابرویم و دلایل واقعی را بجوییم باید به امری ورای "فرد" نظر کنیم.
این تفکر که با مجازات مقصر، دیگر قصور و تخطی رخ نمیدهد، نگاهی ارتجاعی و ناکارآمد است که جامعه شناسی مدرن آن را رد کرده و نظر کردن به دلایل واقعی و تغییرات ریشهای را به میان میگذارد.
اولین انتقادی که در فضای عمومی علیه پزشکان وارد میشود، پول دوستی آنهاست. پزشکانی که برای درآمد بیشتر هرکاری میکنند. از زد و بند با شرکتهای تأمین کننده تجهیزات تا تجویزهای غیرضروری و هزینه زا. از بی دقتی و عجله در معاینه بیمار تا عدم حضور در اتاق عملی که تحت نام آنها انجام میشود. یکی از راههایی که برای مقابله با این امر پیشنهاد شده است قطع رابطه مالی پزشک و بیمار است. نظر شما در این باره چیست؟
بسیاری از منتقدان پیشنهاد میدهند که رابطه مالی پزشک و بیمار قطع شود تا از این دست مسایل کمتر شود. این راه حل نیز همچون مجازات طلبی، ابتر و ناکارآمد است. زیرا در صورت قطع رابطه مالی بیمار و پزشک، رابطه مالی در سطح جامعه همچنان پایدار مانده است و انسانها را تابع خود میکند؛ به این معنا که اولا کالایی شدن تمامی عرصههای اجتماعی باعث میشود تا پزشک برای بهره بردن از آموزش، تغذیه، مسکن، رفت و آمد، تفریح و فراغت و ... نیاز به پول داشته باشد و هرچه روند کالایی شدن فزاینده باشد، میزان بهره کشی او از کارش (یعنی معالجه بیماران) باید افزایش یابد.
دوم اینکه در جامعهای که کالا و تخصیص کالا بدل به ارزش معیار و معیار ارزش شود، ذهنیت کالایی شکل میگیرد و رابطههای انسانی از انسانیت تهی میشود. به این معنا که پزشک دیگر بیمارش را به شکل یک انسان دردمند نمیبیند بلکه وسیلهای میانگارد که او را به خانه و ماشین و سفر و دیگر کالاهای خواستنی میرساند. در حقیقت امر پزشکی از فرهنگ خود (همدلی، مدارا، دلسوزی) تهی میشود و به رابطهِ کالاییِ صرف تقلیل پیدا میکند.
یکی دیگر از انتقاداتی به پزشکان میشود بی توجهی پزشکان به شناخت احساسات و رفتار بیمار است. به گفته منتقدان بسیاری از پزشکان بدون توجه به شرایط ویژه هر بیمار صرفا به تجویز یک سری دارو، آزمایش و ... اقدام میکنند. علت این رابطه مکانیکی را چه میدانید؟
ساختاری که باعث تهی شدن رابطه بیمار و پزشک میشود، متکی شدن بیش از حد پزشکی مدرن به تجهیزات است. یعنی بیمار به جای آنکه در متن و بطن اجتماع، اقتصاد و خانواده درک شود، بدل به شیئی میشود که کژکارکرد آن با کمک نمودارها، اعداد و تاریک و روشنای عکسها معلوم میشود.
در حقیقت پزشکی امروز هرچه بیشتر از "تشخیص مبتنی بر شناخت بیمار" و "درمان مبتنی بر تغییر رفتار" دور میشود و به دارو، جراحی، تجهیزات و البته تکنولوژی وابسته میشود.
این روند نقش کمپانیهای سازنده این مواد و تجهیزات را در امر "طب زدگی"medicalizing روز به روز پررنگتر کرده و خواهد کرد. تا آنجا که تشخیص و درمان بدون وجود تجهیزات مدرن برای پزشکان تقریبا ناممکن میشود.
روزنامه شرق، به یکی از عوارض حضور شرکتهای بزرگ تهیه کننده تجهیزات در زمینه درمانهای جراحی پرداخته بود. این گزارش با واکنس مردم و همچنین واکنش تند و عتاب آلود سازمانهای پزشکی روبه رو شد. پزشکان در چنین مسائلی چقدر نقش دارند؟
البته برخی پزشکان در یادداشتهایی به این رابطه فاسد پرداختند، ولی بسیاری از پزشکان را از این فساد مبرا دانستند. با این همه به نظر میرسد که این رابطه فاسد تنها نوع رابطه مابین شرکتهای خصوصی و پزشکان نباشد و این بازار بزرگ چند میلیارد دلاری فقط به تبانی با پزشکان بسنده نکند. برای روشن شدن ابعاد این روابط باید به رابطه بخش خصوصی و نهادهای نظارتی نگاهی دیگر داشت.
روابط بخش خصوصی و نهادهای نظارتی چگونه میتواند بر رشوه گرفتن پزشکان در چنین پروندههایی تاثیر بگذارد؟
بخش خصوصی قدرتمند برخلاف آنچه بنیادگرایان بازار وطنی همچون موسی غنی نژاد و محمد طبیبیان میگویند، دوای همه دردها نیست؛ به خصوص که تجربه خانه سازی در ایران پیش چشمان ما قرار دارد.
خانهسازی در ایران (غیر از پروژه مسکن مهر) تقریبا به طور کامل توسط بخش خصوصی انجام میگیرد. نهاد نظارتی بر این روند، شهرداریها هستند. به هر حال بسیاری بر این باورند که شهرداریها میتوانند از فاسدترین نهادهای عمومی باشند.
در حقیقت بخشی که باید بر امر خانه سازی بخش خصوصی نظارت کند، خود میتواند به فساد آلوده شود. تجربه زیسته کسانی که برای هر امری به شهرداری مراجعه میکنند شاهد مثال رشوه خواهی و تعلل در روند امور است.
درسی که از کجکاری در شهرداریها میتوان گرفت این است که بخش خصوصی در ایران چندان نظارت پذیر نیست و به جای آنکه به ضوابط پایبند بماند، به روابط میدان میدهد.
از طرف دیگر نیز بخش عمومی به علت سویههای غیردمکراتیک و در عین حال کمبود نظارت ستون چهارم دمکراسی (مطبوعات) میل به فساد دارد. حضور افرادی با سواد و صلاحیت اندک در مصادر امور به فساد دامن میزند. زیرا این افراد برای ماندن در رأس هرم تصمیم گیری خود نیاز به ایجاد "روابط" دارند. این همان نکتهای بود که گزارشگر شرق آن را دریافته و بازتاب داده بود. اما باید دانست که بخش خصوصی دوراندیش فقط به این نوع رابطه اکتفا نمیکند.
یعنی بخش خصوصی ممکن است در کنار برقراری روابط تلاش کند تا به شیوههای قانونی هم بر نهادهای نظارتی تأثیر بگذارد؟
بله. بگذارید از مثال شهرداریها دوباره استفاده کنیم. میدانیم که قیمت مسکن در تهران تابع هیچ مقرراتی نیست و صاحبان ملک هرطور که کشش بازار به آنها اجازه بدهد قیمتها را بالا میبرند.
سهم قیمت مسکن (چه خرید و چه اجاره از سبد خانوار در ایران بسیار بالاست). حال آنکه در تهران بنا به آمار رسمی ۲۶۰ هزار خانه خالی وجود دارد که اکثرا نیز متراژهای بالا دارند و استفادهای از آنها نمیشود و حتی برای اجاره دادن نیز استفاده نمیشوند.
خالی نگهداشتن خانهها در حقیقت نوعی احتکار مسکن است. در همه جای دنیا خالی ماندن خانه مالیاتی اضافه دارد تا افراد صاحب خانه ترغیب به اجاره و فروش خانه شوند. اما صاحبان خانه در ایران با توجه به نفوذی که در شهرداری و دستگاههای تقنینی دارند مانع تصویب قوانین ضداحتکار میشوند و بر سر راه هرگونه مقررات گذاری بر اجاره و خرید خانه سد ایجاد میکنند.
با به کارگیری این روش آنها میتوانند قیمت گذاری و فروش خانه را در کنترل خود داشته باشند و با گران کردن فزاینده مسکن (اجاره و خرید) مردم عادی را بیشتر تحت فشار بگذارند و آنها را به حاشیههای شهر برانند.
شرکتهای تجهیزات پزشکی هم از همین مکانیسم استفاده میکنند؟
شرکتهای پزشکی نیز با تمامی توان خود تلاش میکنند مقررات بازار بر اساس خواستههای آنان شکل بگیرد و تا جایی که بتوانند حتی مانع ایجاد خواست و تقاضا برای مقررات گذاری در این زمینه شوند.
یکی دیگر از انتقاداتی که به جامعه پزشکی به خصوص اساتید میشود تبلیغ برخی تجهیزات پزشکی توسط این افراد در محیطهای علمی است. تا چه حد این مساله صحت دارد؟
شیوه دیگری که شرکتهای واردکننده و صادر کننده ممکن است پی بگیرند، توجیه علمی در راستای ضرورت استفاده از این مواد و تجهیزات است. به این معنا که این شرکتها میتوانند با نزدیک شدن به اساتید صاحبنظر و روسا و معاونان دانشکده، معرفی این مواد و تجهیزات را به آنان بسپرند و به صورتی کاملا مودبانه؟! (Gentlemen agreement) از آنان بخواهند که در کنگرهها و سمینارها و حتی کلاسهای درس مواد و تجهیزات را به مخاطبان و دانشجویان بشناسانند.
این مسیر میتواند تا آنجا پیش برود که در کتابهای درسی نیز نامهای تجاری موادو تجهیزات پزشکی معرفی شوند. یعنی سرچشمههای تولید علم نیز به بهانه حمایت از علم، به خواستههای شرکتهای بزرگ آلوده شوند.
البته این حداکثر کاری که این شرکتها میتوانند انجام بدهند، نیست. از آنجا که برگزاری کنگرههای پزشکی فرایندی به شدت هزینه بردار است، شرکتها در ازای تبلیغات، برگزاری این گردهم آییها را تقبل میکنند. سپس در یک فرایند پیچیده (که امیدوارم گزارشگر شرق به آن بپردازد) سخنرانان، پانلها و پوسترهای کنگرهها و سمپوزیومها همسو با این شرکتها به معرفی مواد و تجهیزات میپردازند.
گسترده بودن این مساله میتواند اعتبار بسیاری از سمینارهای علمی را زیر سوال ببرد. در حال حاضر چقدر این مساله در جامعه علمی پزشکان رواج دارد؟
مثلا در یک تحقیق کمّی که دکتر احمد صوفی در رابطه با کنگرههای ۵۷ و ۵۸ اکسیدا انجام داده بود، نیمی از سخنرانیهای موجود در این کنگرهها به مسایل ایمپلنت و زیبایی مربوط بودند؛ حال آنکه خواستههای دندانپزشکی در جامعه ما در حد نیازهای پایه باقی مانده و فقط دو دهک بالای جامعه امکان پرداخت از جیب را برای دریافت این درمانهای لوکس دارند.
به بیان دیگر شرکتهای بزرگ، پزشکان (و دندانپزشکان) را به سوی بازاری سوق میدهند که پرسودتر است حال آنکه نیازهای واقعی مردم در جایی دیگر نهفته است و این گرایش عمومی هم میتواند نوعی فساد جامعه پزشکی تلقی شود. به این معنا که پزشکان که باید غمخوار درد مردم فرودست باشند، مداوم در درمانهای مهارت مییابند که نیاز و خواست طبقه فرادست است و با دامن زدن به فرهنگ مصرف و لذت، طبقات فرودست را نیز به هر قیمتی مشتاق استفاده از این درمانهای لوکس میکنند.
با توجه به گفتههای شما ممکن است در صورت بررسی دقیقتر ابعاد بسیار گسترده تری از تخلفات در جامعه پزشکی کشف شود.
مواردی که برشمرده شد، هریک راههایی است که شرکتهای خصوصی برای افزایش سود به کار میگیرند و پزشکان و سازمانها و انجمنهای پزشکی را درگیر روابطی میکنند که خارج از چهارچوبهای علمی و نیازهای مردم عادی است و حتی باعث میشوند که سمت و سوی تحقیقات علمی و شیوههای مهارت آموزی پزشکی تغییر کند.
آنچه روزنامه شرق در رابطه با تبانی در اتاق عمل تهیه کرده بود فقط تکهی آشکار و البته چندش آور از این کوه یخ بزرگ است. امید است که رکن چهارم دمکراسی یعنی مطبوعات و رسانههای جمعی به کمک پزشکان دردشناس و شرافتمند بیایند و در تاباندن نور به زوایای پنهان سطوت سرمایه به جامعه یاری برسانند. حق این است که تلاش انسانی، جویی جوینده است؛ رزمنده با خزهها و جلبکها...