وحيد خزایي و ماجراي شهرتش برعکس همه شاخها بود... . او اول دستگير و بعد معروف شد. داستان وحيد خزایي را خيليها ميدانند. يکي از بچهپولدارهاي غرب تهران که خواسته يا ناخواسته عکسهاي خصوصياش با دختران جوان در فضاي مجازي منتشر شد و پس از مشهورشدنش بهعنوان پسر تلگرامي، او در يک ويدئوکليپي اعلام کرد که نزد پليس فتا رفته و از منتشرکنندگان عکسهايش شکايت کرده است. به فاصله 24 ساعت بعد وحيد خزایي دستگير شد... .
رئيس پليس امنيت عمومي فرماندهي انتظامي تهران بزرگ بعد از ماجراي قتل وحيد مرادي (گندهلات معروف شهرري) در زندان رجاييشهر و کريخواني لاتهاي مجازي به بهانه احقاق حق اين زنداني، رک و بيپرده با آنها صحبت کرد. سردار عليرضا لطفي در گفتوگويي عنوان کرده است: اراذلواوباش بايد بدانند که اگر بخواهند در فضاي مجازي کاري انجام داده و قدرتنمايي کنند، پليس همانند فضاي واقعي قطعا با آنها برخورد ميکند. تعداد عملياتها و اجراي طرحهاي دستگيري اراذلواوباش در مناطق مرکزي تهران بيشتر است. اين افراد با توجه به شرايط سنيای که دارند، در فضاي مجازي حضور و از آن فضا استفاده ميکنند. ما اين افراد را شناسايي کرده و به آنها تذکر نيز دادهايم.
به گزارش شرق، ماجراي دعوا و کريخواني اراذلواوباش در فضاي مجازي مال امروز و ديروز نيست. آنها در اينستاگرام از گعدههايشان عکس ميگذارند و براي آنکه محدوده و مرزهاي قدرتشان را مشخص کنند با ارسال فيلمهايي در فضاي مجازي براي يکديگر، شروع به تهديدکردن خودشان ميکنند. مسئله معرفي سبک زندگي لاتي و افتخار به دعواکردن با بيشترشدن سهم فضاي مجازي در زندگي مردم شکل ديگري به خود گرفته است. اراذل اينستاگرامي تنها به گندهلاتها محدود نميشوند و ميشود آنها را به چند دسته تقسيم کرد. حالا اما اتمام حجت پليس امنيت بعد از مرگ وحيد مرادي و کلکلهايي که تمامي نداشت، به گندهلاتهايي بود که ميخواستند به نام وحيد مرادي براي خودشان نامي دستوپا کنند. دو گندهلات در ميانه اين دعواها دستگير شدهاند.
هاني کرده و علي کرده، دو لات اينستاگرامي که گفته ميشود دستگيريشان بيربط به مرگ وحيد مرادي نيست، در همين روزهاي اخير دستگير شدهاند و البته رئيس پليس امنيت در گفتوگوي مذکور اعلام کرده است: ما به آن دسته از اراذلواوباشي که در اداره پليس داراي پرونده بوده و توسط پليس کنترل ميشوند، تأكيد کردهايم که بههيچعنوان نبايد در فضاي مجازي فعاليت اوباشگونهاي داشته باشند. توجيه، تذکر، ارشاد و برخورد با افرادي که در اين زمينه در فضاي مجازي فعال هستند و توسط پليس فتا و پليس امنيت نيز شناسايي شدهاند، در دستور کار ما قرار دارد. اين افراد تابعي از جو عمومي جامعه بوده و متأسفانه از اين فضا استفاده نامطلوب ميکنند. رئيس پليس امنيت عمومي فرماندهي انتظامي تهران بزرگ با تأكيد بر برخورد پليس با افرادي که در فضاي مجازي اقدام به فحاشي کرده و قدرتنمايي ميکنند، خاطرنشان کرد: پليس در گذشته نيز با افرادي که در فضاي مجازي اقدام به فحاشي و قدرتنمايي کرده بودند، از جمله وحيد مرادي و طرف مقابل او برخورد کرده بود و درحالحاضر نيز به آن فرد پيغام ميدهيم که نبايد از اين نوع فعاليتها در فضاي مجازي داشته باشد. اراذلواوباش بايد بدانند که اگر بخواهند در فضاي مجازي کاري انجام داده و قدرتنمايي کنند، پليس همانند فضاي واقعي قطعا با آنها برخورد ميکند.
اتفاقات اخير و حواشي مرگ وحيد مرادي و همچنين تشييعجنازه بزرگي که براي او ترتيب داده شد، نشان از آن داشت که اين گروه از جامعه ميان برخي از مردم طرفداراني دارند، از طرفي مسئله و ماجراهاي اينستاگرام و خودشاخپندارهاي مجازي نيز به يکي از معضلات تبديل شده است. افرادي که در صفحات مجازي خود اقدام به اشاعه فحشا، مصرف مواد مخدر، فحاشي و ... ميکنند، بخشي از مسائلي است که در تمامي فضاي مجازي وجود دارد و راهحل آن آموزش صحيح براي استفاده از آن است، اما همه اين اتفاقات ميتواند براي دورهکردن همه آدمهاي عجيبوغريب در اينستاگرام بهانه خوبي باشد.
يکي، دوتا نيستند. هرکدام هم در يک گروه قرار ميگيرند يا پلنگ هستند يا ترنس يا لات و قدارهکش يا مدل يا پولدار... ؛ شاخهاي مجازيای که در صفحات اينستاگرامي سبک زندگيای را معرفي ميکنند که فقطوفقط مختص اينستاگرام است؛ آدمهايي که تعريفشان از زيبايي، از زندگي ايدهآل و از آزادي با هيچ متر و معيار منطقيای نميسنجد. دختراني که با چهرههايي عجيب و آرايشهاي غيرعادي جلوي دوربين موبايلشان ظاهر ميشوند و با اعتمادبهنفسي که اين نوع زندگي ايجاب ميکند با آدمهايي که مخاطبشان هستند صحبت ميکنند. تبليغ دکتر زيبايي و اکستنشن مو و لباس و فالگير و رمال ميکنند و وقت شکست عشقي تا صبح در خيابان راه ميروند و گريه ميکنند و به تجويز فالوئرهايشان برای رفع دلتنگي گوش ميکنند. پسرها هم از اين قاعده مستثنا نيستند. آنها هم با دماغهاي سربالا و بدنهاي خالکوبيشده ساعتهاي خماري و منگي و مستي و عاشقيشان را با ما در ميان ميگذارند. دلارهايشان را توي هوا تکان ميدهند يا دعواهاي مجازي ميکنند و نفسکش طلب ميکنند. هدف خيلي از آنها اما اينجا جدا از آرامکردن ميل ديدهشدن، کسب درآمد است. قيمت آگهيها هم بسته به ميزان فالوئر و کلاس صاحب صفحه متفاوت است؛ از صد هزارتومان تا سه ميليون تومان.
پليس فتا حواسش به همهچيز بود
وحيد خزایي و ماجراي شهرتش برعکس همه شاخها بود... . او اول دستگير و بعد معروف شد. داستان وحيد خزایي را خيليها ميدانند. يکي از بچهپولدارهاي غرب تهران که خواسته يا ناخواسته عکسهاي خصوصياش با دختران جوان در فضاي مجازي منتشر شد و پس از مشهورشدنش بهعنوان پسر تلگرامي، او در يک ويدئوکليپي اعلام کرد که نزد پليس فتا رفته و از منتشرکنندگان عکسهايش شکايت کرده است. به فاصله 24 ساعت بعد وحيد خزایي دستگير شد... . او در اعترافات تلويزيونياش عنوان کرد که کارگر سادهاي در يک بنگاه معاملات ملکي است و اشتباه کرده و اغفال شده و بعد از آزادي و پيش از اجراي حکم به ترکيه گريخت. حالا وحيد خزايي از قدارهکشيها در ترکيه و چاقوکشي و ترک مواد مخدرش اجراي زنده ميگذارد. او که حالا حدود يک ماه است به عنوان اپوزيسيون در صفحه اينستاگرامش فعاليت ميکند، با تبليغ سايتهاي شرطبندي و وکلاي مهاجرت بخشي از هزينه زندگياش را تأمين ميکند. برخي از دخترهايي که عکسشان با وحيد خزایي منتشر شد، دوباره در ترکيه با او ديدار کردهاند و وحيد آنها را به عنوان دوستان نزديکش معرفي ميکند. خزایي 950 هزار نفر دنبالکننده دارد و يکي از شاخهاي مهم اينستاگرام است.
ماجراي وحيد خزایي همان ماجراي آدم اشتباهي است؛ آدم اشتباهي که اشتباهي و به خاطر يک اشتباه مشهور شد و بعد تلويزيون براي درس عبرتکردن بزرگش کرد، از او مستند ساخته و او از ايران خارج شد. در سه سال گذشته او با داشتن يک ميليون دنبالکننده، هرگونه اتفاقي را با دنبالکنندههايش به اشتراک ميگذارد. او از ماجراهاي مصرف کوکائينش ميگويد، از مبارزات! حرف ميزند و حالا به فکر فتح ايران است. وحيد خزایي نمونه افرادي است که به دليل فشارهاي زياد و قرارگرفتن در يک موقعيت اشتباهي از معضلات روحي و رواني بسياري رنج برده و زندگياش دستخوش تغييرات بسياري شد. وحيد خزايي فن مخفي لاتها و قدارهکشهاي اينستاگرامي نيز هست. او در همه اين سالها جدا از فيلمبرداري از دعواهايي که گفته ميشود از پيش برنامهريزي شده بوده، بارها درباره اراذل و اوباش نيز نوشته و به آنها احترام ميگذارد. او در اينستاگرام با داشتن حدود يك ميليون دنبالکننده اتفاقاتي را به اشتراک ميگذارد که ميتواند آسيب جبرانناپذيري براي دنبالکنندههايش داشته باشد.
عروس مردگان
بچههاي اواخر دهه 70 و اوايل دهه 80 که ميخواهند زودتر خيلي بزرگ شوند را نميشود جزء اراذل و اوباش به حساب آورد. آنها جزء آدمهايي هستند که نظارت کافي براي استفاده از فضاي مجازي روي آنها نميشود. مسئله اصلي ميان اين اينفلوئنسرها ميل سيريناپذير عمل جراحي زيبايي است. خشونتي که آنها به خود براي بهروزبودن روا ميدارند و تغيير چهرههايي که آنها را از خود واقعيشان دور ميکند، يکي از مهمترين آسيبهايي است که آنها متحمل ميشوند. يکي از مشهورترين اين دختران که متولد دهه 70 است، با عمل جراحي روي صورتش خودش را شبيه عروس مردگان کرده و پيش از اين نيز عکسهايش روي مجلات خارجي به عنوان معضلات جراحي زيبايي منتشر شده بود.
ما خيلي پولداريم
آنها توي خودشان عاشق ميشوند، توي خودشان ازدواج ميکنند و طلاق ميگيرند. دشمنيشان با همديگر است، قدارهکشيهايشان را به صورت لايو نشان ميدهند. با پارتنرشان که دعوا ميکنند در لحظه پتهاش را روي آب ميريزند و کمي بعد يکي از طرفين از خانه پلنگ ديگري سر درميآورد و از آنجا درباره جفاهايي که در خانه پلنگ اول سرش آمده توضيح ميدهد. اين بخشي از توضيح زندگي آدمهايي است که خودشان را شاخ ميپندارند. بهشت موعود ايفلوئنسرهاي اين گنگ ترکيه است. يکي از آنها ميل عجيبي به انتشار دسته اسکناسهايش براي ديگران دارد، دلش ميخواهد ليرهايش را در مايکروويو گرم کند يا همانطور که وسط اتاقش راه ميرود، پولها را روي زمين پخش کند. يکي از اينفلوئنسرها که مردي حدودا 30ساله است و در شهرک غرب تهران مزون و رستوران دارد، به علت جراحيهاي زيبايي بيش از حد روي صورتش در يک گروه گفتوگوي کاربران ايتاليايي توييتر سوژه شده بود و درباره صورت ترسناکش تبادل نظر ميشد، اما او در ايران در حرفه مدلينگ به اعتراف خودش فعاليت جدي دارد. جناب مدل يک دوره کوتاه با يکي از شاخهاي مجازي ازدواج کرد و بعد از گذشت دو ماه طلاق گرفت و همسر مطلقهاش به ترکيه و نزد يکي ديگر از اينفلوئنسرها رفت. اين زندگي تبليغشده در فضاي مجازي فالوئرهايي با بيش از 200 هزار فالوئر است.
گروه غيرعاديها
آرايشهاي عجيب و غريب و عملهايي که به عنوان تغيير زاويه صورت، صورت را از گرد به ذوزنقه تغيير ميدهدء جزء معيارهاي زيبايي اين گروه است. آنها با چهرههايي غلوشده تعريف جديدي از زيبايي ارائه ميدهند. تفريح اصليشان چرخزدن شبانه در اتوبانهاي خلوت و خواندن ترانههاي مختلف است، آنها با تبليغات ارزانقيمت، خرج آرايش روزانهشان را درميآورند. يک آرايشگاه مشخص ميروند، تبليغ فالگير ميکنند و از خودکشيهايشان لايو ميگيرند. گروه دوم با آرايشهاي کمرنگتر در ترکيه ساکن ميشوند و پورشه و فراري هديه ميگيرند و لباسهاي گرانقيمتشان را با پنج ميليون فالوئر به اشتراک ميگذارند و وقت شکست عشقي از حلقآويزشدنشان فيلم ميگيرند.
باقي ماجرا
گروه کوچکي از کساني هستند که تفاوتهاي جنسيتيشان را دليلي براي جذب فالوئر به اشتباهترين شکل ممکن دارند. آنها با افراد ديگري که به عنوان ترنس سعي در معرفي اين گروه جنسيتي دارند، متفاوت به نظر ميرسند، با آرايشهاي عجيب و غريب و صدا و عشوههاي غيرعادي با مسائل اجتماعي شوخي ميکنند و در سطح شهر رفتوآمد دارند.
در کنار اين همه گنگهاي مختلف اما چند صفحه هستند که به عنوان ضدشاخ ميشناسيم... آنها اما مهرههاي اصلي در معروفکردن علافهاي اينستاگرامي هستند. حداقل 500 هزار نفر فالوئر دارند و ميگويند ميخواهند احمقها را معروف نکنند.
اما احمقها را معروف و براي تبليغاتشان حداقل يک ميليون تومان پول دريافت ميکنند. اين معرفي تنها بخشي از زندگي به روايت اينستاگرام است. خيلي از آنها را ميشناسيم و دنبالشان ميکنيم. اما در همه اين سالها چقدر يادمان دادهاند از فضاي مجازي استفاده کنيم. اين آدمها مجرم هستند؟ آيا برخورد مجرمانه با گروهي که بخش اعظمي از آنها از اختلال شخصيتي رنج ميبرند و همينطور گروهي از نوجوانها که دوره بلوغ و سرکشيشان را مثل همه همسنوسالهايشان در اينستاگرام به اشتراک ميگذارند اين آش درهم و برهم را درست ميکند؟ سؤال اصلي اينجاست؛ براي اين ملغمه برپاشده در اينستاگرام چه بايد کرد؟