مجید شجاعی*؛ پس از امضای کنوانسیون رژیم حقوقی دریای خزر توسط روسای جمهور پنج کشور ساحلی این دریا، گمانهزنیهای مختلفی پیرامون علت امضاء این کنوانسیون پس از ۲۱ سال توسط این پنج کشور مطرح گردید، برخی منتقدان خارجی و تندرو جمهوری اسلامی این قرارداد را برگ امتیازی از جانب مقامات ایران برای پوتین عنوان کرده اند که در قبال این امتیاز مسکو از نظام جمهوری اسلامی حمایت کند.
مخالفان داخلی نیز از سوی دیگر امضای این کنوانسیون در شرایط فعلی را بی ارتباط به برجام ندانسته و این کنوانسیون در راستای امتیازات ایران به روسیه و در امتداد قرارداد ۵۰ میلیون دلاری صنعت نفت دانسته و عنوان میکنند این امتیازات میتواند آینده برجام بهبود بخشد و در شرایط سخت تحریمی آینده مسکو را در کنار تهران نگه دارد.
اما دولتمردان و وزارت خارجه ایران و سایر موافقان این کنوانسیون با اشاره به نادرست بودن سهم ۵۰ درصدی ایران از قراردادهای ۱۹۲۱ و ۱۹۴۰ بر وجهه امنیتی و محیط زیستی این کنوانسیون تاکید کرده و عنوان میکنند در شرایط فعلی این کنوانسیون میتواند امنیت مرزهای شمالی ایران را تامین کرده و از حضور نظامی سایر کشورها و اتحادیههای نظامی مانند ناتو در این دریا جلوگیری کند.
برخی دیگر از موافقان داخلی این کنوانسیون البته استدلال مهم تری برای حمایت از آن داشتند و آن هم خنثی سازی تئوری توطئه آمریکا برای حضور در دریای خزر بود این جمله از رئیس جمهور که: توطئه آمریکاییها و حتی ناتو این بود که در ساحل آبهای خزر حضور یابند و سربازانشان آنجا پیاده شوند و پوتین سربازانشان و ناوچه، هلیکوپتر و پایگاههایشان به ساحل دریای خزر برسد. حکایت از آن دارد که مقامات ایران بیم حضور نظامی آمریکا و روسیه و تقابل این دو قدرت در خزر را داشتند.
اما چرا مقامات آمریکایی در سطوح مختلف به این کنوانسیون چه به صورت رسانهای و توییتری و چه به صورت عملی به عنوان مثال با ملاقاتها و یا مانورهای نظامی و... واکنشی نشان نداده اند و یا با توجه به حساسیت مردم ایران نسبت به موضوع خزر آنها بر موج بی اعتمادیها و اعتراضات سوار نشده اند؟
پاسخ به این سوال البته بسیار سخت و پیچیده خواهد بود میتوان علت را این دانست که بین ایران آمریکا مسائل و موضوعات مختلف که محل اختلاف باشد بسیار است و این موضوع مغفول مانده، یا آمریکاییهای ترجیح داده اند در قبال این موضوع سکوت اختیار کرده تا در مقابل طرف ایرانی نتواند ادعای داشته باشد.
اما با نگاهی دیگر میتوان عنوان کرد که آمریکا منافع خاص خود را از این کنوانسیون داشته و امضای این کنوانسیون آن طور که عنوان میشود به ضرر آمریکا نبوده و آمریکاییها با آن کاملا هم مخالف نیستند. در بخش امنیتی و نظامی این کنوانسیون حضور کشتیها و نیروهای نظامی جز تحت پرچم ۵ کشور ساحلی محدود میگردد و در ۱۵ مایل دریای داخلی هیچ کشتی نظامی و تجاری بدون مجوز کشور ساحلی حق ورود به این حریم را نخواهد داشت.
در واقع این کنوانسیون میتواند مفاد حسن همجواری قرارداد ۱۹۲۱ ایران و شوروی را که به شوروی و جانشین آن روسیه این اجازه را میداد در صورت تهدید امنیتی در مناطق شمال ایران حضور پیدا کند را ملغی کند در جنگ سوریه نیز شاهد این بودیم ناوهای جنگی روسیه با حضور در آبهای ایران در جنوب دریای خزر برخی مواضع در سوریه را با موشک هدف قرار دادند و زنگ خطر برای ایران به صدا در آمد.
امنیت مرزهای شمالی ایران برای آمریکا حائز اهمیت است لذا عدم امنیت مرزهای شمالی ایران میتواند مسیر دستیابی روسیه به آبهای گرم و خلیج فارس را هموار کند و آمریکاییها چه در ایران و چه در افغانستان حاضر نخواهند بود مسیر برای روسیه باز شود در این زمینه میتوان به همکاریهای نامحسوس جمهوری اسلامی ایران و آمریکا در جنگ شوروی با افغانستان اشاره کرد.
در سال ۱۹۴۶ نیز که شوروی حاضر نبود مناطق شمالی ایران را تخلیه کند و در جریان قرارداد قوام سادچیکف این فشار آمریکا و تهدید ترومن بود که موجب خروج نیروهای نظامی شوروی از شمال ایران گردید.
اکنون نیز آمریکا علی رغم اختلافات شدید با جمهوری اسلامی و سیاستهای منطقهای ایران و اعمال فشارهای بی سابقه بر حکومت ایران ترجیح میدهد موازنه قدرت به طوری بر هم نخورد که موجب افزایش قدرت استراتژیکو ژئوپلتیکی رقیب دیرینه خود روسیه گردد.
*دانشجوی ارشد روابط بین الملل