روزنامه جوان نوشت: موج سازیهای کذایی اصلاحطلبان بر سر پلاکاردی در حاشیه تجمع اعتراضی طلاب فیضیه نسبت به وضعیت اقتصادی کشور، سرانجام مدعیان آزادی را به آنچه میخواستند، رساند و پنج طلبه به دلیل شکایت دولت توسط دادگاه ویژه روحانیت احضار و بازداشت شدند.
پیشتر یکی از مسئولان معاونت حقوقی ریاست جمهوری در مورد پلاکاردی با شعارنوشته «ای آنکه مذاکره شعارت / استخر فرح در انتظارت» اعلام کرده بود که «در این باره مبادرت به طرح شکایت در دادسرای صالح کردیم». این شکایت پس از آن انجام شد که دولت و حامیانش به شکل یکصدا آن را تهدید رئیس جمهور به قتل دانستند.
اما آنهایی که مدعی هستند طلاب با پلاکارد استخر فرح، رئیس جمهور را تهدید به قتل کردند، آگاهانه دروغ میگویند. چرا؟ زیرا مگر کسی که عقل دارد و دنبال قتل است، میآید با هویت معلوم و علنی یک شخصیت ملی را تهدید به قتل کند؟ و متوجه نباشد چه میگوید؟!
آن پلاکارد استعاره از سرنوشت بود و گوشزد کردن نوع مردنی که حتی نمیشود روی آن مانور داد یا یادآوری کرد. حکایت از اینکه این نوع کارها و رفتارها به آن نوع مردن منجر خواهد شد. در فرهنگ عامه ایرانی بعضاً بزرگترها میگویند «تو دیگه چطوری بمیری با این کارهات» حالا اگر میخواهند این پلاکارد را تهدید به قتل جا بزنند، بحث دیگری است.
از سویی زمانی میتوانیم آن شعار را تهدید فرض کنیم که نوع مرگ هاشمی قطعاً و یقیناً قتل باشد و قبلاً به اثبات رسیده باشد. وقتی صغرای داستان دروغ است، استنباط کبرای آن هم دروغ است.
از این بگیر و ببند هم چیزی در نمیآید جز افشای کذب بودن ادعاهای آزادی بیان دولت. حسن روحانی این روزها سخنرانی به سخنرانی از وحدت و لزوم آن در جامعه میگوید؛ وحدت وحدت که دولت میگوید، این است؟!