زنی که راز قتلی را که شوهرش مرتکب شده بود، برملا کرد، پای میز محاکمه رفت تا به اتهام معاونت در قتل پاسخ دهد؛ این درحالی است که شوهر این زن به اتهام دو فقره قتل در زندان بهسر میبرد و حکم قصاص او نیز تأیید شده است.
به گزارش شرق، شش سال قبل زنی به نام لاله به مأموران پلیس مراجعه کرد و گفت شوهرش شخصی را کشته و جسد او را دفن کرده است. این زن گفت: شوهرم من را وادار به سکوت کرده و مدام تهدیدم میکرد. در اولین فرصتی که توانستم از دستش فرار کنم، موضوع را به پلیس گزارش دادم.
وقتی مأموران آرش، شوهر لاله را بازداشت کردند، او ابتدا منکر همهچیز شد اما وقتی فهمید لاله جزئیات قتل را هم فاش کرده است، خودش اعتراف کرد و گفت: من برادرم علی را کشتم، چون راز بزرگی درباره من میدانست و من نمیخواستم موضوع لو برود.
او گفت: دو سال قبل از این حادثه، مادرم متوجه شد که پدرم با زنان زیادی ارتباط دارد، او موضوع را به من گفت و من هم از پدرم خواستم تا به این کارهایش پایان دهد و گفتم تو حق نداری مادر من را ناراحت کنی. پدرم جواب درستی به من نداد و به کارهایش ادامه میداد تا اینکه مادرم نتوانست بار فشاری را که پدرم به او میآورد، تحمل کند و خودکشی کرد. من همیشه پدرم را در مرگ مادرم مقصر میدانستم و هیچوقت با او خوب نبودم. برای اینکه خودم را آرام کنم، تصمیم گرفتم پدرم را بکشم. یک دستخط از او گرفتم برای اینکه بتوانم مرگش را خودکشی نشان دهم؛ گفتم دستخط را برای مسجد میخواهم. بعد وقتی که او خواب بود، شیرگاز را باز کردم و شلنگ آن را زیر رختخواب پدرم گذاشتم و از خانه بیرون آمدم. پدرم فوت کرد.
متهم ادامه داد: وقتی موضوع از طرف خواهرانم به پلیس گزارش شد، مأموران فهمیدند پدرم به قتل رسیده و ماجرا خودکشی نیست. آنها تحقیقات خود را آغاز کردند اما به نتیجهای نرسیدند.
متهم ادامه داد: چند ماه بعد از این حادثه، من با لاله ازدواج کردم اما یکدفعه سروکله برادرم آرمان پیدا شد. آرمان مدتی بود که بهدلیل کاری خلاف در زندان بهسر میبرد؛ از آنجایی که از همسرش جدا شده بود و جایی نداشت بیشتر وقت را پیش من و همسرم بود. ما در خانه پدریام زندگی میکردیم و چون آنجا ارث پدری بود، آرمان هم میآمد. در این مدت مدام به من میگفت میدانم تو پدرمان را کشتی و میگفت چند باری که من با پدرم جروبحث کرده و گفته بودم نباید مادرمان را اذیت کنی، شنیده است.
من میترسیدم موضوع لو برود، به همین دلیل تصمیم به قتل آرمان گرفتم. موضوع را به لاله گفتم و قرار شد ابتدا او را بیهوش کنیم و بعد هم بکشیم. لاله شیرینی خریده بود؛ آن را به مواد خوابآور آغشته کرد و بعد هم وقتی آرمان آن را خورد بیهوش شد و من با ضربات چاقو او را به قتل رساندم. جسد را داخل چمدانی گذاشتیم و به شمال بردیم و در ساحل دفن کردیم. لاله اتهاماتی را که شوهرش به او زده بود، قبول نکرد و گفت در قتل نقشی نداشته و به همین دلیل هم موضوع را به پلیس گزارش داده است.
با صدور کیفرخواست برای آرش، پرونده برای رسیدگی به شعبه 10 دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد. متهم در بازجوییها به قتل پدر و برادرش اعتراف کرد و گفت: وابستگی شدیدی به مادرم داشتم؛ وقتی زجرکشیدن او را میدیدم اصلا نمیتوانستم تحمل کنم. وقتی مادرم خودکشی کرد از پدرم بیشتر متنفر شدم. من دچار بیماری روانی شدم و دارو استفاده میکردم، ولی هیچکدام از آنها از کینهای که نسبت به پدرم داشتم کم نکرد. با پایان جلسه رسیدگی و با توجه به درخواست قصاص از سوی اولیایدم، متهم به دو بار قصاص محکوم شد. قضات رسیدگیکننده به این پرونده، ایرادی را هم به بخش دیگری از پرونده وارد کردند و نوشتند نقش لاله در این قتل از سوی دادسرا نادیده گرفته شده است و پرونده را در بخش دوم به دادسرا بازگرداندند. رأی قصاص در دیوان عالی کشور تأیید و برای مراحل اداری اجرای حکم به شعبه اجرای احکام دادسرای جنایی تهران ارسال شد.
این در حالی بود که اینبار کیفرخواستی علیه لاله صادر شد و روز گذشته متهم برای پاسخگویی در برابر اتهام معاونت در قتل پای میز محاکمه رفت. لاله گفت: زمانی که آرش پدرش را به قتل رساند، من اصلا در زندگی او نبودم؛ شش ماه بعد با او ازدواج کردم و فکر میکردم پدرش بهطور طبیعی فوت کرده است. بعد از ازدواجمان آرمان از زندان آزاد شد و به خانهای که ما در آن زندگی میکردیم، میآمد. آن خانه ارث پدری بود و آرمان هم در آن سهم داشت. یک روز آرش به من گفت که فردا عید است، شیرینی بخر. من هم رفتم و شیرینی خریدم؛ وقتی به خانه برگشتم دیدم آرمان هم آمده است. چای آوردم آرش به برادرش شیرینی تعارف کرد آرمان بعد از اینکه شیرینی را خورد بیهوش شد. من همان موقع فهمیدم آرش میخواهد کاری بکند. او من را تهدید کرد و گفت حق نداری حرفی بزنی، برو و چاقو را بیاور. آرمان همیشه زیر بالشتش یک چاقو میگذاشت، من آن چاقو را آوردم و آرش با ضربات متعدد بر بدن برادرش او را کشت. من کاملا شوکه بودم و نمیدانستم باید چهکار کنم.
این زن ادامه داد: او چاقو را سمت من گرفت و گفت ساکت باش وگرنه خانوادهات را میکشم. مدارک آرمان را برداشت، من را به خانه مادرم برد و خودش هم شب در آنجا ماند. فردای آن روز گفت هرچه میگویم باید گوش کنی وگرنه هم خودت و هم خانوادهات را میکشم. یک چمدان خریداری کرد و هرجا که میرفت، من را با خود میبرد. به بانک رفتیم و با مدارک جعلی پولهای آرمان را به حساب من ریخت و کارت بانکیام را از من گرفت. با چمدان به خانه رفتیم من را داخل اتاق حبس کرد و وقتی در را باز کرد من دیدم چمدان خونی است. آن را برداشت و با کمک باربری که خبر کرده بود، در یک وانت گذاشت.
برای من آژانس جدا گرفت تلفنهمراهم را هم گرفته بود که نتوانم به کسی زنگ بزنم و مدام میگفت دست از پا خطا کنی خانوادهات را میکشم و روی خودت اسید میپاشم. من هم میترسیدم. با هم به شمال رفتیم و آرش در کنار ساحل جسد برادرش را دفن کرد. وقتی به تهران برگشتیم به آرش گفتم من نمیتوانم این وضعیت را تحمل کنم،
من را رها کن بروم اما به شدت کتکم زد و گفت حق نداری جایی بروی. وقتی به خیابان آمدیم من از فرصت استفاده کردم و یکدفعه دویدم و خودم را داخل کلانتری انداختم و موضوع را گزارش دادم. متهم در بیان آخرین دفاع گفت: من در قتل هیچ نقشی نداشتم، شوهرم دروغ گفته که من به آرمان دارو دادم. من انگیزهای برای این کار نداشتم و فقط موضوع را به پلیس لو دادم و او حالا میخواهد انتقام بگیرد.
با پایان جلسه دادگاه، قضات برای صدور رأی دادگاه وارد شور شدند.